کد خبر: 1047232
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۱:۳۰
مرثیه شاعران فارسی‌زبان به یاد شهدای دشت کربلای کابل
جمعی از شاعران فارسی‌زبان تازه‌ترین شعر‌های خود را به خانواده‌های داغدیده افغانستانی در حادثه تروریستی اخیر در کابل تقدیم کردند.
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: انتشار خبر تلخ بمب‌گذاری و کشتار مدرسه دخترانه شیعیان در شرق کابل در افغانستان که در آن ده‌ها کودک به شهادت رسیدند، موجی از واکنش‌ها را در فضای مجازی به همراه داشت. جمعی از شاعران فارسی‌زبان نیز به این واقعه تلخ و جانسوز واکنش نشان دادند.

ضیا قاسمی از شاعران افغانستانی با استقبال شعری از شهید عبدالقاهر عاصی چنین سرود:

گاهی پدر شدیم و پسر را گریستیم
گاهی پسر شدیم و پدر را گریستیم
هر روز و شب، درست چهل سال می‌شود
ساعات تلخ پخش خبر را گریستیم
هر دم به خون خویش فتادیم و ساختیم
هی قبر تازه کوه و کمر را، گریستیم
مادر شدیم و از پس هر زخم انفجار
هی چشم‌های مانده به در را گریستیم
در خون نشست روسری دختران‌مان
رخساره‌گان قرص قمر را گریستیم
بعد از تو روزگار همانی که بود، ماند
هر سال ما قضا و قدر را گریستیم
بعد از تو نیز مثل خودت عاصی عزیز!
«شب را گریستیم، سحر را گریستیم»

احمد شهریار، شاعر فارسی‌زبان پاکستانی نیز به یاد مظلومیت افغانستان تازه‌ترین سروده خود را به مردم مظلوم این کشور تقدیم کرد:

از زخمِ تنت آتشی افتاده به جان‌ها
بند آمده از شدتِ دردِ تو زبان‌ها
غم بود و الم بود و جفا بود و ستم بود
ما هرچه شنیدیم از این‌ها و از آن‌ها
در مدرسه این‌بار سرِ درسِ ریاضی
غلتیده به خون بود عدد‌ها به توان‌ها
قرمز شده دیوار و درِ مسجدِ این شهر
خون می‌چکد از حنجره سبزِ اذان‌ها
بر بامِ فلک نیست مگر طائرِ فریاد
از خاک نخیزد مگر آواز فغان‌ها
پرسید که این شهر که گفتید، کجا هست؟
جایی که به پیری نرسیدند جوان‌ها
محمدشریف سعیدی نیز در واکنش به این جنایت اینگونه سرود:
بین جوی خون زینب، زیر خشت‌ها زهرا
سوخته است گل‌بیگم سر به دامن رعنا
مادر علی اکبر آمده است در میدان
جیغ می‌زند: الله! یا حسین یا زهرا
کیف پاره کلثوم، کفش پاره بیگم
روی ماه لیلا سرخ قلب پاره سارا
بین نعش‌ها هر کس طفل خویش می‌پالد‌
می‌زند صدا: نرگس! می‌زند صدا: صغرا
تا به چشم خود بینند نعش‌های طفلان را
پیش هر شفاخانه صف کشیده آدم‌ها
پنج دختر از مکتب سوی خانه می‌رفتند
تا قطار بنشیند پیش مادر و بابا...
آن یکی یگدانه نو گل‌تر خانه
صبح زود بر‌می‌خاست آن قیامت کبرا
فصل امتحانات است روی خاک خون جاری است
چشم باز کن بنگر دشت کشته واویلا...
محمدعلی یوسفی نیز اینگونه سرود:
بعد از شما گل‌های پرپر گریه کردیم
از داغ هر سرو و صنوبر گریه کردیم
بر داغتان، معصومه‌های شهر کابل
مثل پدر با سوز مادر گریه کردیم
مثل برادر‌های خواهر مرده اینجا
همراه با چشمان خواهر گریه کردیم
کیف و کتاب و دفتر جامانده‌تان را
دیدیم و مانند برادر گریه کردیم.
چون پاره‌های جسمتان را جمع کردند
بر زخم‌های تیر و خنجر گریه کردیم
وقتی پر و بال شما‌ها را شکستند
بر بال خونین کبوتر گریه کردیم
مثل یمن، مثل فلسطین، مثل بوسنی.
چون کودکان تل زعتر گریه کردیم
کابل شد از جهل و تعصب، چون قیامت
بر داغتان تا روز محشر گریه کردیم
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار