حال محمدجعفر مرادی و دیگر نفرات برتر دو صحرانوردی قهرمانی کشور را وقتی بعد از ۱۰ کیلومتر دویدن، فقط یک روبالشتی جایزه گرفتند را تنها قهرمانان و مدالآورانی میدانند که بعد از ماهها چشمانتظاری برای دریافت پاداش افتخارآفرینیهای خود تنها ۲ میلیون تومان بابت هر سکه ۱۰ میلیونی دریافت کردند!
نامش را میتوان بیکفایتی یا بیتدبیری گذاشت و به سادگی از کنارش گذشت و افکار عمومی را اینگونه قانع و آرام کرد که قرار بر پرداخت جایزه نقدی در زمان دیگری بود، اما این نخستین بار نیست که داستان جایزه یا پاداش قهرمانان و مدالآورانی که با به جان خریدن سختیها و مشقتهای فراوان و با کمترین امکانات به عنوان و افتخاری دست مییابند تکرار میشود و خستگی روزها، هفتهها، ماهها و حتی سالها تلاشی که برای کسب موفقیت کردهاند بر تنشان باقی میماند و دستشان هم به جایی بند نیست برای گرفتن حق و حقوقی که گاه حتی مصوبههای بسیاری نیز بابت آن به امضا رسیده و ماهها نیز از ابلاغیههایشان گذشته است.
بیتفاوتی و بیاهمیتی نسبت به زحماتی که ورزشکاران برای کسب مدالها و عنوانهای داخلی و بینالمللی میکشند، طی سالهای اخیر بارها و بارها باعث دلسردی و دلزدگی قهرمانان و مدالآوران شده و نه فقط بر انگیزه و روحیه آنان تأثیر نامطلوبی داشته که گاهاً نیز سبب شده برخی که کارد به استخوانشان رسیده، این حجم از بیتوجهی را تاب نیاورند و عطای ورزش قهرمانی را به لقایش ببخشند. اما نه تضعیف روحیه ورزشکاران آقایان را از راهی که در پیش گرفتهاند منصرف کرده و نه حتی کنارهگیریهایی که اکثراً دلیلی جز بیکفایتی مدیریتی نداشته است.
دیوار حاشا، اما بلند است و هرازچندگاهی که این بیتدبیریها و بیکفایتیها رسانهای میشود، آقایان به جای قبول اشتباه یا عذرخواهی دست پیش میگیرند برای پس نیفتادن و توجیهات غیرقابل قبولی را مطرح میکنند که عمده آنها نیز شکستن کاسه و کوزهها بر سر رسانههاست که برحسب وظیفه آنچه را که باید منتشر میکنند. اما گویا اینگونه اطلاعرسانیها و رساندن درددل ورزشکاران به مزاج مدیرانی که در انجام سادهترین وظایف خود سهلانگاری میکنند خوش نمیآید که با شلوغکاری سعی در مظلوم جلوه دادن خود دارند برای گرفتن حکم برائت و تبرئه کردن خودشان!
البته عجیب هم نیست، وقتی بالادستیها در وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک این رویه را در پیش گرفتهاند و به وضوح حق ورزشکاران را در پرداخت پاداشهایی که خود بارها و بارها قول و وعده آن را دادهاند، میخورند و با توجیه بیپولی مصوبههای خود را در این زمینه به سادگی آب خوردن نادیده میگیرند و زیر قولشان میزنند باید هم شاهد در پیش گرفتن چنین رویهای در لایههای دیگری در مدیریت و در فدراسیونها بود.
در واقع تا زمانی که در ورزش هیچ مرجعی برای نظارت بر روند و نحوه مدیریت پرایراد آقایان مدیر و مسئول نباشد باید هم شاهد نادیده گرفتن زحمات ورزشکاران و دلسردی آنها با اهدای جوایزی، چون روبالشتی که خستگی ماهها و سالها تمرین و تلاش را بر تن آنها میگذارد، باشیم. خستگی که میتواند یک به یک قهرمانان و مدالآوران را ناچار به کنارهگیری از ورزش قهرمانی کند، وقتی هیچگونه سود و منفعت و تقدیر و تشکری در پی آن نباشد، خصوصاً در این شرایط سخت که مشکلات عدیده مالی جان ورزشکاران را به لب رسانده، اندک روحیه و انگیزهای که باقی مانده نیز با این نوع نگاه و این حجم از بیتفاوتی بر باد فنا خواهد رفت و مقصران این داستان جز مدیران نیستند که عدم نظارت بر عملکردشان به آنها اجازه هر کاری را داده است.