سرویس سیاست جوان آنلاین: علت تامه حمایتهای ادامهدار جریان غربزده از دولت را میتوان در یک راهبرد اصلی تحت عنوان «مخدوش نشدن الگوی تعامل یکسویه با غرب» جستوجو کرد، چراکه دولت تحت حمایت آنها توانسته است گامهای اساسی برای استانداردسازی رفتار ایران در عرصههای مختلف سیاسی بردارد و تابوی بسیاری از مسائل را که تا یک دهه قبل برای نظام و افکار عمومی قبیح بود بشکند. اگر تا یک دهه قبل ارتباطگیری مستقیم عالیترین مقام اجرایی کشور با رئیسجمهور امریکا آن هم بعد از به حد اعلی رساندن دشمنی توسط این کشور، غیر قابل باور بود؛ رئیسجمهور برآمده از اصلاحات این رویداد بعید را به واقعیت تبدیل کرد و به تبع آن وزیر امور خارجه در پوشش مذاکرات هستهای چندین بار با وزیر امور خارجه امریکا دیدار داشت و سایر مقامات دولتی نیز با دولتمردان امریکایی که دی انای ایرانیان را دارای اشکال میدانستند دیدار داشتند.
نباید از ریل خارج شد
اتفاقات هفت سال و اندی اخیر با یک هدف اولویتدار انجام میگرفت و آن اینکه مشکلات فیمابین امریکا با ایران یک شبه حل شود و کشور در ریل عادیسازی روابط با غرب و به ویژه امریکاییها قرار گیرد. حال که به تصور این جریان، کشور در ریل تعامل یکجانبه با امریکا قرار گرفته است نباید با انتقادهای افراطی از دولت مستقر، نان خود را آجر و کشور را از ریلگذاری خود خارج کنند. انتقاد گسترده از دولت به مثابه خداحافظی بلندمدت جریان غربزده با قدرت رسمی خواهد بود و خداحافظی بلندمدت این طیف از قدرت به معنای آن است که مسیر هموار شده «عادیسازی روابط با امریکا» بار دیگر مسدود خواهد شد.
انتقاد خفیف برای حفاظت از اهداف بالادستی
تصور رهبران و تئوریسینهای این جناح آن است که در انتقاد از دولت باید به شدت مراعات و به گونهای خفیف و گذرا از دولت متبوع انتقاد کرد تا هم با مطالبات اقتصادی مردم همراه و همنوا شد و هم دولت به گونهای مورد هجوم قرار نگیرد که اصل و اساس اهداف از پیش تعیین شده مورد تهدید قرار گیرد. چنانچه به موضعگیری هفتههای گذشته رسانهها و شخصیتهای این طیف توجه کنیم درخواهیم یافت انتقادات از دولت روحانی به گونهای نیست که کمکاری دولت را عامل گرانی رکود، بیکاری و تورم معرفی کنند بلکه تلاش میشود اختیارات دولت را در بخش مدیریت کشور بسیار محدودتر از آنچیزی جلوه داده شود که به واقع وجود دارد.
دولت مقصر نیست!
محمد سلامتی، از چهرههای مشهور اصلاحات در گفتگو با یکی از رسانههای این جریان درباره انتخابات ریاست جمهوری سال آینده میگوید: «ضعفِ مفرط دولت در مدیریت مسائل اقتصادی هجمههایی را روانه دولت میکند، چراکه اگر دولتیها بینش بهتری داشتند، حتی با وجود تحریم هم میتوانستند از بروز این همه گرفتاری جلوگیری کنند. در هر حال نارضایتی از دولت سرمایه اجتماعی جبهه اصلاحات را تضعیف کرد، هرچند اصلاحطلبان میتوانند با تشریح شرایط مردم را از این اشتباه که «دولت مقصر صددرصد گرفتاریهایشان است» دربیاورند.»
محبوبیت غربزدهها تنها اندکی کاهش یافته است!
چهرههای منسوب به این جریان اعتماد عمومی مردم نسبت به خود را تنها کاهش یافته القا میکنند بدون آنکه پاسخ روشنی به ناکارآمدی و ناتوانی دولت متبوع خود در مرتفع کردن مشکلات مردم بدهند. اشرف بروجردی نماینده رئیسجمهور در شورای فرهنگی- اجتماعی زنان در گفتگو با روزنامه آرمان در پاسخ به این پرسش که «با توجه به نارضایتیهای موجود در جامعه اعتماد مردم نسبت به عملکرد مسئولان در حوزههای مختلف کاهش یافته است» اظهار میکند: «ببینید اعتماد مردم نسبت به اصلاحطلبان در کشور از بین نرفته است، اما اعتماد مردم به اصلاحطلبان در این سالهای اخیر کاهش پیدا کرده است... مسئله مهم، اما این است که اصلاحطلبان برای دوره آینده ریاست جمهوری برنامه دارند و آنها میخواهند با برنامه توسعه و سربلندی ایران اسلامی قدم بردارند و ایران عزیز هم باید با توجه به سابقه و تاریخ دیرینه خود در جهان امروز حرفی برای گفتن داشته باشد.»
تقصیرها به گردن دولت نیست!
یکی دیگر از شخصیتهای وابسته به این جریان، سهم دولت از مشکلات امروز کشور را بسیار اندک میداند و به صورت تلویحی گفتمان حاکم بر کشور در عرصه سیاست خارجه را عامل مشکلات عنوان میکند. مصطفی درایتی عضو حزب اتحاد ملت (حزب منحله مشارکت) در گفتگو با یکی از رسانههای این جریان میگوید: «دولت را بینقص نمیدانم، اما همه تقصیرها را به گردن دولت نمیاندازم. هم آن کسانی که این حرفها را میزنند و هم ما میدانیم که اگر دولت هم میتوانسته کارهایی را انجام دهد و نداده یا مشکلی داشته است، سهم او از مأیوس کردن مردم بیش از ۲۰ یا ۳۰ درصد نیست. ۷۰ درصد این مشکلات برعهده کسانی است که خارج از قوهمجریه قرار دارند.» او در ادامه میافزاید: «درست است که قبلاً از عامل ترس استفاده میشد که اگر فلان فرد بیاید، این اتفاقات نادرست در کشور رخ میدهد و اگر فرد دیگری بیاید، مشکلات دیگری به وجود میآید. اما اکنون دیگر در مرحله فعلی این موضوع اثر نخواهد داشت. اگر نتوانیم این جنبه مثبت را در جامعه تزریق کنیم، باید انتظار مشارکت پایین را داشته باشیم.»
عشق به قدرت و تناقض بیپایان آن
در اندیشه و رویکردهای سیاسی - اجتماعی جریان غربزده همواره نظام باید در مظان و جایگاه تهمت قرار گیرد و پاسخگوی ناتوانیها و ناکارآمدیها باشد و دولت و کارگزاران نظام در عرصه اجرایی هیچ نقش مؤثری در ایجاد بنبستهای اقتصادی و معیشتی ندارند! در حالی که در آستانه هر انتخاباتی انبوهی از وعدههای بی در و پیکر را سر داده و در مناظرات، خود را ناجی بالفطره کشور معرفی میکنند، اما بعد از به قدرت رسیدن، انگشت اتهام را به سمت نظام برده و حاکمیت را مقصر عدم تحقق شعارهای انتخاباتی نامیده و از مردم میخواهند برای تغییر شرایط موجود یکبار دیگر به آنها رجوع کرده و در انتخابات به نامزدهای مورد حمایت آنها رأی دهند!
این تناقض کماکان باقی میماند که اگر رئیسجمهور و اعوان و انصار آن در کشور هیچ کارهاند؛ پس این همه ولع و طمع و دست و پا زدنهای سیاسی و تبلیغاتی برای تکیه بر اریکه قدرت چیست؟