سرویس تاریخ جوان آنلاین: سفرنامهها از رهیافتهای شاخص به تاریخ، فرهنگ و آداب و سنن هر دوره هستند. این گزارشها عمدتاً توسط مردان به نگارش درآمدهاند و بانوانی که برای این امر دست به قلم بردهاند، کمشمار هستند. در مقالی که پیش رو دارید، برخی از بانوان سیاحتنگار معرفی و مضمون نگاشتههای ایشان بازنمایی شدهاند. امید آنکه تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
رحله یا سفرنامه کتابی است که نویسنده در آن شرح مسافرت خود، شهرها و روستاهایی که به آن وارد شده و هر آنچه که دیده و به نظرش جالب آمده را مینویسد. معمولاً بیشتر سفرنامهنویسان به شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی منطقه جغرافیایی که به آن وارد شدهاند و روحیات مردمان دیار مقصد اشاره میکنند؛ و همه اینها یعنی سفرنامهها حاوی مطالب خواندنی و جذابی است که بسته به اطلاعات، دقت و معرفت نویسنده آن میتواند قابل تأملتر باشد.
در تاریخ ایران گرچه به تعداد کم، اما بانوان فرهیختهای بودهاند که اقدام به سفرنامهنویسی کرده و آن را برای مخاطبان به یادگار گذاشتهاند. سفرنامههایی با نگاه زنانه، موشکافانه و مملو از دادههای تاریخ اجتماعی... در این مطلب به شکل مختصر به این سفرنامههای تاریخی اشاره شده است.
بانوی سفرنامهنویس عصر صفوی
یکی از قدیمیترین سفرنامههایی که توسط یک بانوی ایرانی نوشته شده است؛ «سفرنامه منظوم حج بانوی اصفهانی» است. متأسفانه درباره هویت نویسنده اطلاعات چندانی در دسترس نیست. تنها همین که نامش «شهربانو بیگم» است و از سادات اردوباد؛ اما وی خود را همسر «میرزاخلیل» یکی از منشیهای دیوان عالی شاهسلطانحسین صفوی معرفی میکند. او در ابتدای سفرنامه منظومش (همه سفرنامه به زبان شعر است) توضیح میدهد که پس از فوت همسر عزیزش نتوانسته غم فراق «میرزاخلیل» را تحمل کند و برای تسکین غم از دست دادن همسر عزم سفر «حج» میکند.
احساسات زنانه در سفرنامه همسر میرزاخلیل موج میزند. او از دیدن چند تن از اقوامش در منطقه دولتآباد قزوین بسیار ذوقزده میشود یا مثلاً وقتی در طول مسیر با سختیها و ناامنیهای منطقه تحت سلطه عثمانیها مواجه میشود، از ترسها و اضطرابهایش سخن میگوید و حتی، چون خیلی به شهر اصفهان علاقه داشته وقتی به شهر حلب (در سوریه امروزی) میرسد و بازارها و کوچه و خیابانهای آنجا را شبیه اصفهان مییابد خوشحالیاش را اینگونه بیان میکند:
شبیه اصفهان دیدم حلب را
به ایران توأمان دیدم حلب را
این بانو وقتی به شهر مکه میرسد به توصیف دیدههایش میپردازد...
به سنگستان کعبه رو نهادند
غم و اندوه را یکسر نهادند
ز بعد چار فرسخ، پنجم ماه
نمایان گشت، چون مه کعبة الله
و سپس شروع به توضیح دادن اعمال حج میکند...
سحر، چون خور برآورد از افق سر
روان گردیدم از وادی معشر
چو نزد جمره عقبی رسیدم
عنان محمل خود را کشیدم
به فرمان خداوند یگانه
نمودم رجم و گردیدم روانه
پس آنگه در منی خرگه تکیدم
جمل از بهر قربانی خریدم...
علاقه شهربانوبیگم به خاندان رسولالله- صلیالله علیه و آله و سلم- در اشعارش عیان است. به ویژه وقتی به مدینه میرسد و میبیند که در حرم ائمه بقیع بوریا پهن شده است خیلی ناراحت میشود و آرزو میکند که شاه ایران برای آن حرمهای مطهر فرش بفرستد.
ز فرقت شرحه شرحه گشت سینه
رسیدم تا به نزدیک مدینه
ز شوق مرقد طه و یاسین
فراق کعبه قدری یافت تسکین
چو چشمم زان حرم گردید روشن
تو گویی کرد رجعت روح در تن
و در آخر این بانو با غم شرح جدا شدن از مدینه و حرکت به سوی وطن سفرنامهاش را به انتها رسانده است.
۲ بانوی درباری سفرنامهنویس
از دوره ناصرالدین شاه قاجار چندین سفرنامه حج داریم که بانوان درباری آن را نوشتهاند. اما دو تا از این سفرنامهها، با نگاه ریزبینانهتر و با لطافت زنانهتری نوشته شده است. یکی را یک بانوی دربار ناصری و یکی را یک بانوی درباری هندی، اما فارسیزبان نوشته است.
سفرنامه اول مربوط به سکینه سلطان ملقب به «وقارالسلطنه» همسر ناصرالدینشاه است. البته وقارالسلطنه در سال ۱۳۱۷ ق (۱۲۷۹ ش) یعنی چهار سال بعد از کشته شدن ناصرالدین شاه و در حالی که دوباره ازدواج کرده است همراه برادرش راهی سفر عتبات و حج میشود.
وقارالسلطنه با قلمی طنزگونه شرح سفر خود را از خداحافظی با بستگان و دوستان شروع میکند و ریز به ریز و به شکل روزانه شرح سفرش را ابتدا به کربلا و نجف و سپس به مکه و مدینه شرح میدهد.
اما سفرنامه دوم در کتابخانه آستان قدس رضوی (مشهد) سفرنامه حجی به زبان فارسی وجود دارد که توسط «شاهجهان بیگم» اهل هند نوشته شده است. این بانو از امیرههای شهر «بهوپال» هند است که خود و همسرش از نسل پادشاهان مغولی هندوستان بودهاند.
شاهجهان بیگم در سال ۱۲۸۰ ق (برابر با ۱۲۴۳ ش و همزمان با دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار) به سفر حج رفته و به فارسی روان و زبانی ساده شهر مکه و اعمال حج را با نگاهی موشکافانه و لطیف توصیف میکند.
شرح سفر فرنگِ بیبی کوکب بختیاری
شاید بتوان گفت اولین بانوی ایرانی که به سفر فرنگ (اروپا) رفت و سفرنامه نوشت، «بیبی کوکب بختیاری» بود. او برعکس بسیاری از مردان همعصر خود که به سفر فرنگ رفتند و سپس در سفرنامههای خود با ازخودباختگی و تحقیر فرهنگ وطن، حیرتنامه! نوشتند؛ با نگاهی ریز و منطقی و بر اساس اصول اعتقادیاش فرنگ را تصویر کرد و حتی به نقد ظواهر فریبنده آن پرداخت. بیبی کوکب دختر نصیرخان سردارِجنگ از شاخه هفتلنگ ایل بختیاری، در سال ۱۲۷۱ ش به دنیا آمد. او از جوانی اعتقادات قوی و ذوق ادبی داشت و همین امر هم باعث شده بود که بانویی اهل مطالعه و تفکر باشد. در جوانی با فتحعلیخان سردار معظم بختیاری ازدواج کرد. سالها بعد به همراه همسرش سفری به اروپا داشت و به ویژه، چون پدرش برای معالجه بیماری در هامبورگ آلمان اقامت داشت، سفری هم برای دیدار با پدر به کشور آلمان داشت.
بیبی کوکب در این سفر قلم به دست گرفت و شروع به نوشتن مشاهداتش از این سفر کرد. او ابتدای سفرنامهاش را اینگونه آغاز کرده است: «یاﻫﻮ. رب ﯾﺴﺮ و ﺗﻤﻢ ﺑﺎﻟﺨﯿﺮ، اﻟﻬﯽ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻣﺤﻤﻮد ﮔﺮدان.
روزﻧﺎﻣﻪ ﻓﺮﻧﮕﺴﺘﺎن ﮐﻤﯿﻨﻪ ﮐﻮﮐﺐ ﺑﺨﺘﯿﺎر اﺳﺖ.
ﻫﻤﺘﻢ ﺑﺪرﻗﻪ راه ﮐﻦای ﻃﺎﯾﺮ ﻗﺪس ﮐﻪ دراز اﺳﺖ ره ﻣﻘﺼﺪ و ﻣﻦ ﻧﻮ ﺳﻔﺮم
ﻓﺤﻤﺪاً ﺛﻢ ﺣﻤﺪاً ﺛﻢ ﺣﻤﺪاً ﮐﻪ ﻣﺤﻮّل اﺣﻮال ﺑﻨﺪﮔﺎن و ﺳﺒﺐﺳﺎز ﮐﺎر ﻋﺎﻟﻤﯿﺎن اﺳﺒﺎب و ﺳﺎز ﺳﻔﺮ ﺧﯿﺮﯾﺖ اﺛﺮ ﻓﺮﻧﮓ را ﮐﻪ اﻃﺒﺎ ﺟﻬﺖ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ و ﺻﯿﺎﻧﺖ ﻧﻔﺲ واﺟﺐ داﻧﺴﺘﻪ و اﻗﺮﺑﺎ ﺑﺮ اﻧﺠﺎم آن اﺻﺮار ﻣؤﮐﺪ دارﻧﺪ در ﻣﺮاﻓﻘﺖ زوج ﻣﻌﻈﻢ ﻣﻬﯿﺎ ﻓﺮﻣﻮد. ﺗﺎ دو ﺳﻪ ﻣﺎه ﻗﺒﻞ از اﯾﻦ، از ﻫﻤﻪ اﺳﺒﺎب ﺳﻔﺮ ﻓﻘﻂ ﻋﺰم ﺳﻔﺮ در ﺳﺮ ﺑﻮد و ﺧﯿﺎل ﺧﺎم در ﻧﻈﺮ ﻣﯽﻧﻤﻮد وﻟﯽ ﺑﺤﻤﺪالله ﻓﻀﻞ و ﺗﻮﻓﯿﻖ اﻟﻬﯽ وﺳﺎﯾﻞ از ﻫﺮ ﺟﻬﺖ ﺗﺪارک و ﺗﮑﻤﯿﻞ ﮔﺮدﯾﺪ و ﺣﺎﻟﯿﺎ ﺧﻮد را ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻋﺎزم و ﺟﺎزم ﺑﻞ ﻣﺴﺎﻓﺮ رو ﺑﻪ راه و راﻫﯽ ﭘﺎدر رﮐﺎب ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ. ﺟﺮس ﻓﺮﯾﺎد ﻣﯽدارد ﮐﻪ ﺑﺮﺑﻨﺪﯾﺪ ﻣﺤﻤﻞﻫﺎ...»
بیبی کوکب در این سفرنامه ضمن بیان پیشرفتهای مادی مردم اروپا، از ظواهر فریبنده و فرهنگ مادیگرایانه اروپاییان انتقاد میکند و در مقابل آن به شدت از عقاید و باورهای اسلامی و فرهنگ ایرانی دفاع میکند.
در واقع همین روحیه اعتقادی و وطنپرستی این بانوی بختیاری است که سفرنامه فرنگ او را از بقیه سفرنامههای همعصر خود متمایز کرده است. البته سالها بعد از سفر فرنگ، بیبی کوکب در سال ۱۳۲۷ ش به سفر مکه مشرف شد. او سرانجام در سال ۱۳۳۹ ش در اصفهان درگذشت و او را در کنار مزار همسرش فتحعلیخان در قبرستان تخت فولاد دفن کردند.
سفرنامههای حج ۴ دهه اخیر
چند سال بعد از جنگ جهانی دوم و برگشت آرامش نسبی به دو قاره آسیا و اروپا کمکم سفر رفتنهای ایرانیان به کشورهای دیگر آغاز میشود. در این دوران معدود بانوانی هستند که شرح سفر خود را نوشتهاند که تعدادی از آنها شرح سفر حج خود را نوشتهاند.
اما اوج سفرنامهنویسی بانوان ایرانی بعد از انقلاب اسلامی، و از دهه ۶۰ شمسی شروع شد. از این دوران است که بانوان دست به قلم شروع به نوشتن سفرنامه به ویژه سفرنامه حج میکنند. این سفرنامهها گاهی بسیار عارفانه نوشته شده مانند سفرنامه حج «زینبالسادات علویه همایونی» از شاگردان خاص بانو امین اصفهانی، گاهی با وجه ادبی و فرهنگی نوشته شده مانند سفرنامه «شبستان دل» به قلم زهرا زواریان از بانوان داستاننویس و پژوهشگر عرصه ادبیات داستانی، و گاهی با رویکرد اجتماعی و با توجه به مسائل زنان، مانند آنچه خانم دکتر مرضیه داوودپور (بانوی پزشک مشهدی) نوشته است با عنوان «خانه دوست اینجاست.»
گرایش بانوان ایرانی به نوشتن سفرنامه حج در چهار دهه اخیر نسبت به قبل از انقلاب آنقدر زیاد شده که در چهار دهه گذشته بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب سفرنامه حج نوشته و چاپ شده است.
سفرنامه کربلای بانوان ایرانی
گرچه در دوره قاجار چند عنوان سفرنامه حج و عتبات از زنان درباری قاجار باقی مانده است، اما تا اوخر دهه ۸۰ شمسی هیچ سفرنامه مستقل کربلا از سوی بانوان ایرانی نوشته و چاپ نشده است. اولین سفرنامه مستقل عتبات مربوط به سفرنامه کربلای خانم «مهناز ستودهنیا» است. ایشان بانویی اصفهانی و از فعالان قرآنی کشور است. خانم ستودهنیا در سال ۱۳۸۷ ش و در شرایطی که اوضاع امنیتی کشور عراق چندان مناسب نبوده و همسر و فرزندانش هم رضایت چندانی برای رفتن ایشان به کربلا نداشتهاند، رضایت آنها را جلب میکند و با کاروان زیارتی خواهرزادهاش به سفر کربلا میرود. حادثه خاص این سفرنامه زمانی اتفاق میافتد که خانم ستودهنیا و خواهرزادهشان در بینالحرمین با بمبگذاری عوامل تکفیری مواجه میشوند.
خانم ستودهنیا که لحظاتی پر کشیدن روح را از تن خود احساس کرده در بیمارستان کربلا به زندگی برمیگردد. ایشان همه ترکشهای اصابت شده به بدنش و حتی خرد شدن استخوانهای پا و دست خود را مهر تأیید امام حسین (ع) مبنی بر پذیرش ایشان در آن سفر میداند. او دردهای ناشی از این جانبازی را درد عشق به خاندان نبوت (ص) معرفی میکند و در ادامه سفرنامه خود، از طی مراحل درمان در بیمارستانهای ایلام و اصفهان مینویسد و در نهایت قطع نشدن پایش را با وجود عفونت شدید، نشانه عنایت ائمه (ع) میداند. البته از ابتدای دهه ۹۰ تاکنون عناوین متعددی از سفرنامههای «پیادهروی اربعین» از سوی بانوان ایرانی نوشته و چاپ شده است.
از سفر لبنان و کشور چک تا سفر روسیه
بعد از انقلاب اسلامی، زنانی از اقشار و طبقات مختلف فرهنگی و اجتماعی شرایط سفر به کشورهای مختلف را پیدا کردهاند. سفرهایی که محصول آنها نوشته شدن و چاپ سفرنامههایی شده که مخاطب را با دیدگاه، وضعیت و اندیشه بانوان ایران آشنا میکند. سفرنامههایی که گاهی نویسندهاش به منظور تفریح و سیاحت سفر کرده و خاطراتش را نوشته، گاهی شرح سفر کاری و علمی خود را نوشته مانند کتاب «در کوچههای پراگ» نوشته زهرا ابوالحسنی چیمه، گاهی، چون کتاب «تاوان شیعه بودن» به قلم خانم فرخنده کیهانی یزدی به منظور ساخت مستند از وضعیت زنان شیعه جنوب لبنان بعد از جنگ ۳۳ روزه نوشته شده. گاهی به منظور ایجاد شناخت علمی از وضعیت اجتماعی کشورهای دیگر نوشته شده مانند سفرنامه روسیه خانم دکتر واعظ شهرستانی و گاهی...
و همه اینها یعنی سفرنامههایی که زنان ایرانی نوشتهاند «تاریخ اجتماعی» را ثبت کرده که از زاویه نگاه یک زن مسلمان ایرانی روایت شده است؛ روایتی ناب که منبع مهمی برای شناخت جامعه و فرهنگ و وضعیت زمانه نویسنده آن سفرنامههاست.
منابع:
۱- پوربختیاری، غفار، مقاله «نخستین بانوی سفرنامهنویس ایرانی در اروپا» - بیبی کوکب بختیاری-، فصلنامه علمی، پژوهشی زن و فرهنگ، سال سوم، شماره دوازدهم، تابستان ۱۳۹۱ ش، صفحات ۹۳ تا ۹۹،
۲- حسنآبادی، اکرم، مقاله «گزارش سفر حج بانوی هندی شاهجهان بیگم در سال ۱۲۸۰ ق»، فصلنامه پیام بهارستان، دوره دوم، شماره ۳، مورخ بهار ۱۳۸۸ ش
۳- جعفریان، رسول، «سفرنامه منظوم حج»، نشر مشعر، چاپ اول ۱۳۷۴ ش
۴- جعفریان، کیانی، صالحیزاده؛ رسول، کیانوش، زهرا، «خانم! فردا کوچ است» - سفرنامه وقارالسلطنه-، نشر اطراف (تهران)، چاپ اول ۱۳۹۸ ش
۵- داوودپور، مرضیه، «خانه دوست کجاست»، انتشارات پاژ (مشهد)، چاپ اول ۱۳۸۶ ش
۶- زواریان، زهرا، «شبستان دل»، انتشارات مدرسه، چاپ اول ۱۳۷۸ ش
۷- ستودهنیا، مهناز، «دیدار یار در کربلا»، انتشارات عصر رهایی (قم)، چاپ اول ۱۳۹۰ ش
۸- واعظ شهرستانی، نفیسه، «اوضاع اجتماعی روسیه از نگاه یک گردشگر ایرانی»، سایت خبرآنلاین، مورخ ۲۴ شهریور ۱۳۹۴ ش