سرويس دانشگاه جوان آنلاين: اوایل مهرماه بود که با شوق زیادی وارد دانشگاه شدم. بعد از جشن ورودمان به دانشگاه، صحنه غرفههای روبهروی تالار نظر مرا جلب کرد. میگفتند اینها برای معرفی تشکلها و کانونهای دانشگاه است. من، اما آن زمان چیز زیادی از کانون و تشکل نمیدانستم! جلوتر رفتم تا با کارها و برنامههایشان آشنا شوم. همه سرشار از انرژی و با تمام وجود از کارها و اهداف تشکیلاتشان میگفتند و صمیمانه برای حضور دعوت میکردند.
هر کدام آنقدر خوب از گروهشان گفته بودند که نمیدانستم کدام تشکل را انتخاب کنم؛ راستش دلم میخواست در همه کانونها و تشکلها باشم. تا اینکه به این فکر افتادم نکند اینها هم مثل قضیه انتخابات و نامزدها و وعده وعیدهایشان باشند؛ پس تصمیم گرفتم جایی نباشم و از دور کارکرد آنها را ببینم که چقدر با گفتارشان یکی است؟
حدود یک سال از آن ماجرا گذشت و حالا دیگر خوب شناخته بودمشان و فاصله زیاد گفتار تا عمل را عمیقاً درک کرده بودم...
دیده بودم جدای از فعالیتهای خوبی که گاهی انجام میدهند، چقدر تشکلهای حتی همسو برای هم میزنند، توان تحمل جمعهای بزرگتر و دوستان خارج از تشکلهای خودشان را ندارند و به جای هم افزایی در برنامهها کارهای مشابه انجام میدهند. همدیگر را تخریب و گاهی به چشم دشمن به یکدیگر نگاه میکنند...
با خودم فکر کردم اگر چنین است اصلاً هدف از تشکیل جمع و تشکل چیست؟ اصلاً چرا ما باید دور هم جمع شویم و چرا تکتک کار نکنیم؟ این سؤالها ذهنم را درگیر کرده بود، به دنبال جواب میگشتم تا اینکه جایی خواندم آدم شدن ما در تحمل جمع است.
«علی الاجتماع من القلوب» که حضرت فرمودند، یعنی تجمع ما باید قلبی باشد نه اینکه در تشکیلات از هم نفرت پیدا کنیم. این تحمل جمع و تحمل نظرات مختلف و پا گذاشتن روی «خود» است که باعث رشد ما در جمع میشود. اصلاً یکی از تحولات انقلاب اسلامی همین است، مثلاً در گذشته اولین قدم برای تذهیب نفس گوشهگیری و فاصله گرفتن از جمع و اجتماع بود ولی بعد از انقلاب اسلامی میبینیم، شهدا که بهترین و والاترین خروجی این جنگند، کسانی هستند که در زندگی اجتماعی و جمع به چنین مقامی رسیدهاند، کسانی که در هیچ کلاس اخلاقی شرکت نکردهاند.
در واقع مهمترین معلم اخلاق ما «اجتماعی زیستن ماست» و باید در بستر کار گروهی و جمعی تهذیب نفس کنیم. اگر هدف ما در این دوران کوتاه دانشجویی، رشد دانشگاه و برداشتن باری هر چند اندک از دوش دانشجویان است، چرا باید به تقابل با تشکلهای هم بپردازیم؟ درست همان کاری که دشمن میخواهد و ما ناخواسته، ستون پنجمش شدهایم.
ما اگر نتوانیم در دانشگاه خودمان وحدت داشته باشیم و دوستانه و از سر دلسوزی با هم همکاری کنیم و در کارها دست یکدیگر را بگیریم (بماند که گاهی به دنبال مچگیری از یکدیگر هم هستیم) چطور میتوانیم کارهای اشتباه مسئولان مملکتی که اداره یک کشور را برعهده دارند مورد مؤاخذه قرار دهیم وقتی خودمان هنوز اندر خم یک کوچه ماندهایم...
«برای فعالیتها مهم این است که به اسم چه کسی تمام شود» زمینمان زده و همین است که کارهای فرهنگیمان به جایی نمیرسد و پوچ میشود. اینکه حاضر نیستیم برای بهتر برگزار شدن کار دیگری قدمی برداریم؛ نشان میدهد ما هنوز درگیر خود و منیتهایمان هستیم و رشد فردی که هدف اصلی این جمع شدنها بوده برایمان اتفاق نیفتاده است. در آخر اگر نتوانیم دانشگاه را با کمک یکدیگر بسازیم، قطع بر یقین نخواهیم توانست کشورمان را بسازیم...
* دانشجوی علوم پزشکی دانشگاه اصفهان