انتخابهایشان هیچ پایه و اصول منطقی ندارد، نه خود انتخابها و نه حتی زمان آنها، درست مثل نشاندن انصاریفرد روی صندلی مدیریتی باشگاه پرسپولیس، آنهم یک هفته بعد از آغاز لیگ به تعویق افتاده نوزدهم. هیچکس نمیداند دلیل برکناری عرب در این مقطع زمانی چیست. قراردادهای هنگفت؟ اگر اینطور باشد، سر بزنگاه باید مچ او را میگرفتند تا پرسپولیس بیش از این مقروض نشود. از دست دادن مربیای که سه قهرمانی برای سرخپوشان به دست آورده بود؟ که زمان زیادی از آن میگذرد و دیگر آبها از آسیاب افتاده، وقتی پرسپولیس با کالدرون بازی نخست لیگ را هم با برتری پشت سر گذاشته است. نارضایتی هواداران؟ که آتش خشم آنها نیز مدتی است فروکش کرده و این هم نمیتواند بهانه خوبی باشد وقتی موضع وزارت آن زمان که همین هوادار تا پشت در باشگاه و وزرت قشونکشی کرده بود چیزی جز سکوت نبود!
انصاریفردی که دهه ۸۰ تجربه دو سال مدیریت پرسپولیس را دارد، حالا در دهه ۹۰ بار دیگر و برای مرتبه دوم روی صندلی مدیریتی این باشگاه مینشیند، بیآنکه دلیل منطقی برای انتخاب او بیان شود!
این، اما مختص به پرسپولیس نیست یا مختص به یک انتخاب یا دو انتخاب. استقلالیها نیز در آستانه تغییرات مدیریتی هستند و گفته میشود که فتحی هم به زودی باید چمدانهایش را برای رفتن از باشگاه استقلال ببندد، اما چرا؟ چرا حالا که آبیپوشان لیگ را شروع کردهاند و در گام نخست لیگ نیازمند آرامش هستند؟!
همین زمان ایجاد تغییرات در سرخابیها نشان میدهد که هیچ برنامه مدیریتی و هدف خاصی پشت این انتخابها نیست که اگر بود در زمان مناسب انجام میشد و صدالبته با گزینهای که حرفی برای گفتن داشت، نه گزینههایی که به قول علی پروین معلوم نیست از کدام قوطی درآمدهاند یا گزینههای امتحان پسدادهای که در تجربههای قبلی هیچ گلی به سر این دو تیم نزدند که بتوان دلیلی توجیهکننده و قابل قبول برای برگزیده شدن آنها یافت.
پرسپولیس و استقلال سالهاست که محلی برای رفتوآمدهای گاه و بیگاه مدیران نالایق و بیکفایتی شدهاند که نه تنها هیچ چیز مثبتی در چنته ندارند که بتوانند گامی در مسیر موفقیت این تیمها بردارند، بلکه باری شدند بر دوش این دو تیم و بدهی رو بدهیها آوردند، به طوری که به هر انتخاب تازه به دیده تردید نگریسته میشود، خصوصاً که انتخابها نیز یکی در میان تکرار انتخابهای جواب پسداده قبلی هستند که اگر معضل و ناکامی عظیمی از خود به جای نگذاشته باشند، گلی هم به سر این دو تیم نزدهاند و کمترین میراث آنها به جای گذاشتن بدهیهای هنگفت بود و بس. انتخابها هرگز توجیه قانعکنندهای در پس خود نداشته که بتوان اندکی امیدوار به آنها بود و تصور کرد که اینبار شاید با مرتبههای قبلی متفاوت باشد.
پرسپولیس بعد از گذشت یک هفته از لیگ دستخوش تغییرات مدیریتی شد. تغییری که شوک بزرگی بود، نه فقط برای پرسپولیس، بلکه حتی جامعه فوتبال هم نتوانست برای این انتخاب و مهمتر از همه زمان آن، هیچ توجیه قانعکنندهای بیابد!
با وجود این برای تصمیمگیرندگان گویا این مسائل کمترین اهمیتی ندارد که اگر داشت بعد از سوالات بیجوابی که نشاندن محمدحسن انصاریفرد بر مسند قدرت در پرسپولیس ذهن فوتبالیها را به خود مشغول کرده بود، حالا نوبت به استقلال نمیرسید تا خود را آماده شوک مدیریتی کند. شوکهایی که طی سالهای اخیر نه فقط نتوانسته تأثیر مثبتی در روند این دو تیم داشته باشد که شرایط آنها را به مراتب بدتر و بدتر هم کرده است، چراکه انتخابها هیچ مبنای اصولی و هدف خاصی نداشته که بتواند تأثیری مثبت از خود به جای بگذارد و یکی بدتر از دیگری بوده و کمر این دو تیم را شکسته، به طوری که به صراحت میتوان گفت هیچ یک از انتخابها برتری بر دیگری نداشتند. مگر آنقدر اندک که خیلی به چشم نیامده و به اندازهای نبوده که جایی برای مانور داشته باشد، شاید، چون تغییر مدیریتی در پرسپولیس و استقلال همواره تصمیمی برای از سر باز کردن مشکلات و آرام کردن مقطعی اوضاع بوده و بس!