کد خبر: 844289
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۹
‌سعادت و نيك‌زيستي، از مهم‌ترين آرمان‌هاي ديرينه بشر از آغاز تاكنون بوده است. آدميان با تمام تنوع نژادها و گونه‌هاي متفاوت فرهنگي، براي تأمين سعادت و نيك زيستي با عوامل تهديد‌كننده آن در تمام قرون و اعصار دست و پنجه نرم كرده‌اند.
‌سعادت و نيك‌زيستي، از مهم‌ترين آرمان‌هاي ديرينه بشر از آغاز تاكنون بوده است. آدميان با تمام تنوع نژادها و گونه‌هاي متفاوت فرهنگي، براي تأمين سعادت و نيك زيستي با عوامل تهديد‌كننده آن در تمام قرون و اعصار دست و پنجه نرم كرده‌اند. تجربه عيني و تاريخي زندگي انسان، ضرورت رويكرد به تربيت و تهذيب را به عنوان عامل مهم سامان بخش زندگي و تأمين سعادت، بارها به اثبات رسانده است. به دليل اهميت و نقش عمده «اخلاق» در ساماندهي زندگي، انديشمندان و فيلسوفان همواره در بسط و تبيين مسائل و مفاهيم اخلاقي كوشيده‌اند. به خصوص در مباحث «فلسفه اخلاق» كه در نيم قرن اخير مورد توجه ويژه عالمان و انديشمندان قرار گرفته، آرای گوناگوني به چشم مي‌خورد. بايد اذعان كرد كه در ميان انديشمندان ديني، مباحث «فلسفه اخلاق» در مقايسه با ساير معارف اسلامي، كم‌تر مورد توجه بوده است. رضا ماحوزي از اساتيد دانشگاه در حوزه فلسفه و عضو هيئت علمي پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي در متن زير، به بررسي جايگاه فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامي پرداخته است.
   
جايگاه فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامي
آدمي در ساحات سه‌گانه فردي، خانوادگي و اجتماعي خود، با سه نوع از قوانين و قواعد رفتاري سروكار دارد. متناسب با اين سه ساحت، سه شاخه حكمت عملي شامل اخلاق، مديريت خانواده و سياست، عهده‌دار تعريف و تنظيم قوانين و مقررات مذكور هستند. در فلسفه اسلامي با اذعان به اولويت اين سه وجه تقنيني بر هرگونه دانش ديگر، بر اهميت و ضرورت اهتمام به حكمت عملي در مقابل حكمت نظري تأكيد شده است. اين تأكيد از آن رو است كه آدمي در گام نخست، به سامان زندگي انضمامي خود و رفع مشكلات عملي مبتلابه متمايل است و پس از آن اشتغال به دانش‌هاي انتزاعي و نظري را پيشه خود مي‌سازد.
با اين ملاحظه، فلسفه اخلاق به‌عنوان يكي از وجوه سه گانه تفكر عملي همواره مورد توجه فيلسوفان بوده است. در فلسفه اسلامي اين اهتمام ويژه‌تر است زيرا علاوه ‌بر خود تفكر فلسفي حرفه‌اي، دين اسلام به‌عنوان يكي از منابع معرفتي اين فلسفه، مشحون از دستورها و اندرزهاي اخلاقي است و لذا فيلسوفان مسلمان، هم در مقام اشتغال حرفه‌اي به فلسفه و هم در مقام يك مسلمان ديندار به اين تعاليم توجه داشته و بازتاب ‌دهنده آنها در آثار و انديشه‌هاي خود بوده‌اند. از آنجا كه عرضه قوانين عقلاني و در عين‌حال انضمامي اخلاقي مستلزم مباني نظري متعددي است كه خود فلسفه اخلاق ناتوان از پرداختن به آنهاست، لذا با حفظ اولويت حكمت عملي بر حكمت نظري به لحاظ پيش‌گفته، مباحث و مباني حكمت نظري به‌عنوان مقدمه و مدخل حكمت عملي لحاظ گرديده و تقدمي معرفتي- هستي‌شناختي به دست مي‌آورد. با اين ملاحظه، ما براي سامان دادن به زندگي عملي و انضمامي خود به حكمت نظري نياز داريم و لذا بخش قابل توجهي از اهميت و ضرورت حكمت نظري، در حمايتي است كه از حكمت عملي و بطور خاص از فلسفه اخلاق دارد.
 
    فلسفه اخلاق، هميشه در تمدن اسلامي قوي بوده است
فلسفه اخلاق در سرزمين ما لااقل در تمدن اسلامي هيچ گاه ضعيف نبوده است. حتي خواجه نصيرالدين طوسي در اخلاق ناصري، از محدود شدن حكمت عملي به فلسفه اخلاق و توجه حداقلي به دو باب ديگر حكمت عملي يعني مديريت خانواده و سياست گلايه مي‌كند.
اينكه در دوره‌هايي حكمت نظري اولي به تقدم تشخيص داده شده و اشتغال به امور نظري و الهيات بالمعني الاخص بر هر دانش و اشتغال ديگري برتر دانسته شده است به‌معناي بي‌توجهي به فلسفه اخلاق نبوده و نيست. در واقع طبق تعريف متافيزيك، دانشي كه درباره شريف‌ترين هستنده‌ها و موجودات و درباره خود وجود بما هو وجود بحث مي‌كند، شريف‌ترين دانش‌ها و پرداختن به آن، از زمره شريف‌ترين اشتغال‌ها است.
با همه اين احوال، همين نگاه، بازتاب الهيات مذكور در عرصه زندگي را يكي از ضرورت‌هاي خود اعلام داشته و در سامان دادن به شقوق سه گانه زندگي انضمامی انسان‌ها تلاش‌هاي بليغي مبذول داشته است. اينكه در برهه‌هايي از اين قاعده كلي تخطي شده است گوياي استثناهايي است كه البته بي‌تأثير هم نبوده است.
 
    نقش اندرزنامه‌ها و نصايح در فلسفه اخلاق اسلامي
اندرزنامه‌ها و نصيحت‌نامه‌هايي كه توسط بسياري از متفكران اخلاق تأليف و تدوين شده است، در زمره آثار مرتبط با فلسفه اخلاق هستند. البته فلسفه اخلاق، چنانكه از نام آن برمي‌آيد، به مباني نظري و فلسفي نظريه اخلاق اهتمام دارد. ولي اعمال اين مباني فلسفي در قالب دستورهاي اخلاقي مشخص و مقررات فردي و عمومي، علمي ديگر را مي‌طلبد كه در همين اندرزنامه‌ها و نصيحت‌الملوك‌ها به نمايش درآمده است.
در اين چارچوب، اين دسته از آثار، وجه عملي و انضمامي همان فلسفه اخلاقي‌اند كه پيشتر در قالب حكمت عملي تبيين گرديده است. به ديگر سخن، نظريه اخلاق در محدوده حكمت عملي، دو سويه نظري و عملي دارد؛ سويه نظري آن بر عهده فلسفه اخلاق و سويه عملي آن بر عهده اندرزنامه‌ها و نصيحت‌نامه‌ها و دستورهاي اخلاقي‌اي است كه علماي اخلاق و واعظان به صورت مكتوب يا موعظه‌هاي شفاهي عرضه مي‌دارند.
 
    افق فلسفه اخلاق در تمدن اسلامي
در نهايت در پاسخ به اين سؤال كه براي پيشرفت فلسفه اخلاق در كشور چه بايد كرد، بايد اشاره كرد كه توجه به دو سطح نظريه اخلاق نزد دانشمندان و فيلسوفان اخلاق اسلامي، در زمانه خود الگويي بسيار موفق بوده است. آن الگو در واقع بر حسب توجه آنها به دو سطح وجودي انسان، يعني وجود عقلي و وجود حسي وي تنظيم شده بود. واقعيت آن است كه آدمي تماماً عقل (روح) نيست چنانكه تماماً جسم هم نيست. اين دو، دو ركن همراه هم‌اند و نبايد در تجويز قواعد اخلاقي يكي را به نفع ديگري ناديده گرفت. در چارچوب فلسفه اسلامي، اصول عقلي فلسفه اخلاق- كه به دليل مباني نسبتاً يكسان، يكي و واحد است- براي يك انسان عقلاني تعريف مي‌شود اما همين نظريه آنگاه كه براي انسان انضمامي كه در هم بافت‌هاي از عقل و جسم است، قاعده رفتاري تجويز مي‌كند، سعي دارد بر اساس همان مباني عقلي اما با توجه به شرايط واقعي و انضمامي، دستورهاي مذكور را اعلام دارد.
در اين رويكرد، دستورهاي تجويز شده اين بار نه توسط فيلسوف در مقام فيلسوف، بلكه توسط خبرگاني كه به اصول فلسفي چشم دارند و آن اصول را برحسب موقعيت‌هاي انضمامي قابل اعمال و اجرا مي‌سازند اعلام مي‌گردد. از همين‌رو است كه اندرزنامه‌ها و نصيحت‌الملوك‌ها ضمن داشتن فحواي فلسفي يا حتي نگاشته شده توسط فيلسوف اخلاق، مشحون از تجويزهاي انضمامي است. اين الگو مي‌تواند با توجه به تخصصي شدن حوزه‌هاي اخلاق در دنياي معاصر مورد استفاده قرار گيرد. با اين توضيح كه برمبناي اصول فلسفه اخلاقي كه مورد اتفاق قاطبه متفكران نحله فلسفي موردنظر ما است، علوم اخلاق متعددي در حوزه‌هاي متفاوت تعريف و تنظيم گردد.
 
*  برگرفته از گفت‌و‌گوي سايت «طليعه» با رضا ماحوزي
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر