ابوي ميگويد: ديدي ارزاني از راه رسيد. خدا را شكر زايمان طبيعي مجاني شد. حالا مانده است تا ببينيم گامهاي بعدي را چگونه برميدارند!
مي گويم: من و شما كه فعلا بنا نيست زايمان داشته باشيم، بياييد برويم ميليونر بشويم. به خاطر يك زايمان رايگان كه نبايد كار و زندگي را ول كنيم و سوداي پولدار شدن را از سرمان بيندازيم. سر سبد كالا هم همين كلاه سرمان رفت و بيسبد كه مانديم هيچ، از شغلهايي هم كه تقسيم ميكردند بينصيب مانديم.
ابوي ميگويد: پس چه؟باز برويم سراغ پرورش قورباغه و اين حرفها! دو تا صادركننده قورباغه كه در ايران بيشتر نداريم.
ميگويم: چه نشستهاي كه با گلفروشي هم ميشود پولدار شد!
ابوي با خنده: يعني تو را صادر كنيم؟ مفت نميارزي كه! كو مشتري پسر گلم؟
ميگويم: بر اساس آمارهاي رسمي اتحاديه گل و گياه در سال 1391 ايران از صادرات گل و گياه 75 ميليون دلار درآمد ارزي به دست آورده است و پيشبينيهاي اوليه نيز نشان ميدهد درآمد ارزي كشور سال گذشته از اين راه حدود 100 ميليون دلار بوده است. البته كارشناسان عقيده دارند كه ايران توانايي صادرات سالانه حداقل 300 تا 500 ميليون دلار گلهاي زينتي (به صورت شاخه بريده و گلداني) درخت و درختچه را دارد. بايد اين نكته را در نظر گرفت كه قيمت هر 30 تا 40 شاخه گل رز صادراتي معادل قيمت يك بشكه نفت است.
ابوي ميگويد: 30 شاخه يك بشكه؟ جلالخالق! بيا برويم در حياط پشتي يك كارهايي بكنيم. . .
ميگويم: شما برو حياط خلوت تا من بروم دنبال مشتري.
مي گويد: ما چرا بريم به سايه؟ سايه خودش ميآيد. . . منتظر ميشويم تا خود مشتري بيايد.
ميگويم: چطور؟
ميگويد: خبر را من هم خوانده بودم. گلها را كه ميفروشيم به ديگران، آنها در كشور خودشان به اسم خودشان ميفروشند به كشورهاي ديگر. يعني صادرات در صادرات ميشود. در واقع آنها محل ترانزيت گلهاي صادراتي ايران به كشورهاي ديگر هستند و گلهاي ايران بعد از ورود به اين كشورها دوباره در بستهبنديهاي جديد و به نامهاي جديد از سوي اين كشورها صادر ميشوند. درست عين زعفران و خيلي ديگر از كالاهاي كشاورزي
ميگويم: به خودمان نفروشند يكوقت! در گلفروشيها ديدهام اسامي عجيب و غريب گلها را كه جايگزين نامهاي قبليشان شده. . . . . مگر گل را به كدام كشورها ميفروشيم كه اين بلا را سر ما در ميآورند؟
ميگويد: بزرگترين مشتريهاي ايران در سال گذشته براي خريد شاخههاي گل از كشور عراق، آذربايجان، اوكراين، مولداوي، بلاروس، گرجستان، ارمنستان، تاجيكستان، قرقيزستان، ازبكستان، تركمنستان، قزاقستان و روسيه بودهاند كه گرجستان، روسيه و بلاروس از همه زرنگتر بودهاند و به زودي گلها را رد كردهاند به اروپا و. . .
ميگويم: عجب. . . راست ميگوييد. بياييد برويم حياط پشتي و شروع كنيم. مشتري خودش ميآيد. حالا چه بايد بكاريم؟
ميگويد: آنتوريوم، پرنده بهشتي و آلسترومريا.
ميگويم: كاش قبل از صادرات لااقل اينها را خودمان هم ميديديم تا نديد از دنيا نرويم.
ابوي ميگويد: تو نوشتنش را ياد بگير، ديدنش پيشكش.
ميگويم: 30 شاخه رز كه يك بشكه نفت بيرزد حتماً هر كدام از اينها ده بشكه ميارزند؟
ميگويد: ما خيلي چيزها داريم كه بيرزد، مديريت نداريم. . . تدبير نداريم. . . برنامهريزي نداريم. . . درايت و. . .
ميگويم: اينها كه ميگويند اينهايي را كه شما ميگوييد مال هشت سال پيش بود!
ميگويد: سه سال ديگر هم يك عده ميآيند ميگويند اينها كه مال چهار سال پيش بود و نميدانيد كه چه دسته گلهايي به آب دادهاند!