کد خبر: 642888
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۲
كيوان امجديان
پس از سخنان مهم رهبر معظم انقلاب درباره فرهنگ و تذكرهاي مكرر ايشان درباره وضعيت نگران‌كننده فرهنگ اگرچه گمان اين بود كه لبيك وزير ارشاد مسير را عوض خواهد كرد اما چنين نشد و متأسفانه همه چيز به همان لبيك گفتن ظاهري تمام شد. اتفاقات تلخ فرهنگي هم همچنان هست؛ از مجوز دادن به فلان فيلم سخيف براي ورود به شبكه نمايش خانگي تا گسترده‌تر شدن وضعيت تك‌خواني زنان و فرش قرمز تئاتر براي موضوعات ارجاع شده از آنسوي آب مثل اعدام و قصاص و حقوق بشر و...
اما حالا شايد ديگر بايد به اين فكر كرد كه در شرايط كنوني و بعد از آنكه دريافته‌ايم با هجمه‌اي عمدي و پرتوان در حوزه فرهنگ روبه‌رو هستيم چه بايد كرد و كدام برخورد جامعه متعهد فرهنگي مناسب و متناسب با چنين شرايطي است.
اگرچه در دو دوره گذشته جامعه متعهد اهل فرهنگ نسبت به موضوعات حساس و مهم واكنش نشان مي‌دادند و مصاحبه مي‌كردند و تجمع برپا مي‌شد اما در دوره جديد و بعد از آمدن دولت يازدهم همين جماعت كه گويا نمي‌خواستند اتفاقات نابسامان فرهنگي كه وقوعشان كاملاً محتمل بود به نام آنها تمام شود، سكوت اختيار كردند. سكوتي كه البته ريشه در بعضي محافظه‌كاري‌ها هم داشت؛ محافظه‌كاري‌هايي مثل اينكه نكند فلان حرف باعث فروش اين فيلم شود و بهمان تجمع تيراژ آن كتاب را بالا ببرد و از اين دست حسابگري‌ها.
كما اينكه در مدت سه چهار سال قبل هم كه جمعي از علاقه‌مندان دغدغه‌مند هنر متعهد نسبت به محتواي نازل و ضد‌ارزشي بعضي فيلم‌ها موضع‌گيري و بعضاً در تجمع‌هاي آرام و انتقادي شركت مي‌كردند، جماعتي معتقد بودند كه كار آنها اثر معكوس دارد و به فروش فيلم‌ها كمك خواهد كرد.
اگرچه تحليل آن دوستان غلط نبود و چنين حركت‌هايي گاه موجب تقويت ميزان فروش آنها شد اما دست‌كم اين فايده را داشت كه حالا حتي در شرايطي كه بحث سهل‌گيري و تساهل و تسامح مجدداً به صورت غير مستقيم مطرح شده است، باز دست و دلشان مي‌لرزد. هنوز هم مي‌ترسند از اينكه محتواي فيلم‌شان ضد ارزش باشد و باز جماعتي انتقاد كنند و آنها به هر دستاويزي تكيه‌كننده تا پاسخ نقدها را بدهند. حتي همان وقت‌ها هم اگرچه گروهي به اين حركت‌ها لبخند مي‌زدند و ادعا مي‌كردند كه «اتفاقاً اين كارها باعث فروش بيشتر فيلم‌مان مي‌شود» اما از تقلا و دست و پا زدن و لابي‌هاي مخفيانه‌شان با فلان مدير و بهمان مسئول معلوم بود يا متنبه شده‌اند يا از ترس اين قبيل نقدها ديگر دست كم تا مدتي دست از پا خطا نمي‌كنند.
   جاي خالي نقد در عرصه موسيقي
اما جاي اين جماعت دغدغه‌مند در حوزه‌هاي ديگر هنر از جمله موسيقي خالي است و خيلي كه تلاش كنيم در صفحه آنها و پشت مهره‌ها‌يشان بازي مي‌كنيم. در سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و ايام دفاع مقدس وقتي حسام‌الدين‌ سراج كنار مردم قرار گرفت و همراه با آنها براي انقلاب و براي رزمندگان خواند و باغ ارغوان و ني‌نوايش را راهي بازار كرد، آنقدر جماعت روشنفكرنما به او حمله كردند و انواع و اقسام تهمت‌ها را به او زدند كه انرژي و توان و اشتياقش كمتر شد. از اين سو هم مديران و حتي مردم دغدغه‌مند چنان بي‌اهميت با اين مقوله برخورد كردند و حاضر نشدند از او و از اين جريان موسيقي متعهد حمايت كنند كه سراج و بزرگان ديگري از جنس او خود را تنها يافتند و دست آخر در گوشه‌اي به پرورش شاگرد و ارائه آثار كاملاً هنري و بي‌جهت‌گيري‌هاي اجتماعي و سياسي پرداختند. نوك پيكان حمله آن جماعت روشنفكرنما و شاه‌بيت حرف‌هايشان هم اين بود كه «هنرمند نبايد سياسي شود و هنر سطح والايي دارد كه نبايد آلوده سياست شود» و باز متأسفانه، انديشمندان و متفكران ارزشي در قبال اين فلسفه دگم انديش هم سكوت كردند.
   جايگاه‌هايي كه به ناحق عوض مي‌شوند
وقتي پس از فتنه 88 محمدرضا شجريان در مقابل مردم قرار گرفت و با حمايت‌هاي صداي امريكا و بي‌بي‌‌سي هرچه توهين و افترا مي‌شناخت نثار ملت ايران كرد و قطعه حماسي «سپيده» را تنها متعلق به يك رستاخيز جمعي دانست و متأسفانه حتي رهبر كبير انقلاب، حضرت امام خميني (قدس سره) را نيز از اهانت‌هايش مستثني نكرد؛ همان جماعت روشنفكر‌نما باز به‌به‌ و چه‌چه‌كنان چنان حلوا حلوايش كردند كه تو گويي «اصلاً هنري كه سياسي نشود، هنر نيست.» اين حضرات به‌گونه‌اي از همراهي استاد! با رويدادهاي سياسي دم مي‌زدند كه انگار يادشان رفته بود التقاط هنر و سياست از نگاه آنها حتي به اندازه گناهي بزرگ مذموم شمرده شده‌ بود.
   حكايت ابوعطا و آبي كه سربالا مي‌رود
اما حالا ديگر قضيه فرق مي‌كند در شرايطي كه با شعار خوب «اعتدال» و با همراهي مردم دولتي مدعي اعتدال‌گرايي زمام امور را در دست گرفته‌ است، اينكه در بخش فرهنگي و هنري شاهد رواج نوعي بي‌اعتدالي و افراط‌گرايي روشنفكرانه باشيم را نمي‌توان نديد و نشنيد. شجريان كه چند سال پيش، پيشاپيش مخالفان و دشمنان مردم قرار گرفته بود و به اتكا حمايت امريكا و رسانه‌هاي غربي انواع و اقسام بي‌احترامي‌ها را به مردم و مسئولان مي‌كرد، حالا در جشنواره‌هاي مهم لوح تقديرها را مي‌دهد، فلان وزير و بهمان معاون در نمايشگاه ‌سازهايش شركت مي‌كنند و معاون هنري چنان از او تجليل مي‌كند كه گويي به يكباره همه چيز فراموش شده است و...
   يك مثال جديدتر
عليرضا افتخاري به واسطه بغل كردن رئيس‌جمهور وقت چنان مورد حمله قرار گرفت كه تا مرز بيكار شدن و خانه‌نشيني هم پيش رفت. متأسفانه عدم حمايت از او و امثال او هم كار را براي او سخت كرد. هر روز هم فيلم، صدا، آهنگ و خبري در رسانه‌هاي مختلف منتشر مي‌شد مبني بر حمله لفظي و كلامي و تصويري فلان روشنفكر و بهمان هنرمند به افتخاري و شكستن «سي‌دي‌‌هاي » او .
از اين‌سو هم، باز همه ما خواب بوديم و در عوض خوشحالي از اينكه استاد آوازي در سطح افتخاري كنار مردم قرار گرفته است، باز خود را به خواب زديم. تا اينكه كمي به آن سو چرخيد و باز دوباره درهاي كنسرت و مصاحبه و كسب درجه استادي به رويش باز شد. آنقدر نديدم، نشنيدم و آنقدر بي‌تفاوت عبور كرديم كه يادمان رفت از او و امثال او بپرسيم بعد از بايكوت ديكتاتورمآبانه جماعت روشنفكر آيا او در تأمين هزينه‌هاي زندگي دچار مشكل نشد؟ و نيز اگر شنيديم افتخاري در اقدامي ديگر چرخش كرده است، بايد مقصر اصلي را خودمان بدانيم. دست آخر هم اينكه اگر همچنان عرصه موسيقي و ساير حوزه‌هاي هنر را خالي كنيم و اجازه دهيم در به روي همان پاشنه بچرخد، دور نيست روزي را كه شاهد رواج توهين به تمام ارزش‌هايي باشيم كه شهدا بابت آنها جان عزيزشان را فدا كردند و بعيد نيست كه آن هنگام حتي اگر بخواهيم از ارزش‌ها و از خون شهدا و از مردانگي و ايثار دم بزنيم، اجازه نفس كشيدن به ما ندهند. شايد حالا ديگر خوابيدن و نديدن و نشنيدن آنچه در اين حوزه‌ها روي مي‌دهد به دور از مردي و مردانگي باشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار