علل مهاجرت ورزشکاران یا پناهنده شدن برخی از آنها را قبل از هر چیز باید در بحثهای روانی دنبال کرد. باید دید چه شرایطی برای ورزشکار پیش میآید که وطن خود را به عنوان علویت کنار میگذارد و سختیهای مهاجرت و زندگی در غربت را به جان میخرد. در گفتگو با این ورزشکاران اغلب شاخصترین دلیلی که برای اتخاذ چنین تصمیمی بدان اشاره میشود این است که تحت فشار روانی بودند. اینکه به جای ورزش باید به هزاران مورد دیگر فکر کنند که مورد پسند مدیران و در تضاد با شخصیت آنها بوده، به طوری که نمیتوانستند آنطور که باید روی ورزش تمرکز کنند. تمرکز مدیران روی مسائلی جز ورزش در کنار کمبود امکانات، سیستم پاداش و تبعیض، ورزشکار را به جایی میرساند که تصمیم به رفتن میگیرد. سیستم ورزشی ما هیچ حمایت روانی از ورزشکاران حتی در سطوح بالا (ورزش قهرمانی) ندارد. برای المپیک توکیو هم که گفته میشد از روانشناس برای رشتههای مختلف استفاده شده، حتی یک روانشناس در مقابل نفرات اضافی که کاروان اعزامی به المپیک توکیو را همراهی کردند حضور نداشت. متأسفانه ورزشکار زمانی برای ما اهمیت دارد که مدال بگیرد و بتوانیم کنار او عکس یادگاری بگیریم. وقتی عملکرد یک ورزشکار پایین میآید کنار گذاشته میشود. وقتی نگرش دیگری دارد کنار گذاشته میشود که این مسائل میتواند روحیه و انگیزه ورزشکاران را به شدت تحت تأثیر قرار دهد، مگر یک ورزشکار چقدر تحمل روانی دارد. برای مقابله با شرایط موجود باید نگرش مدیران ورزشی به ورزشکار تغییر کند و این تغییرات در سیستم تصمیمگیری جدید تعریف شود. اول باید یک تصویر درست از ورزشکار در ذهن داشته باشیم، نه اینکه فقط نگرش ورزشکار را تغییر دهیم. اگر نگاه ما به عنوان یک مسئول به اصول حرفهای ورزش تغییر کند، دیگر کسی وطن خودش را ترک نمیکند. ۹۰ درصد ورزشکارانی که رفتند با شنیدن اسم ایران اشک از چشمانشان جاری میشود. این یعنی دل اکثر آنهایی که مهاجرت کردهاند همچنان پیش ایران است. پس چرا با تغییر نگرش، مانع از مهاجرت هرچه بیشتر ورزشکاران نشویم. البته در کنار تغییر نگرش باید در زمینه مهیا کردن امکانات ورزشی هم بازنگریهایی انجام شود. در گفتوگویی کوتاه با ورزشکاران به وضوح میتوان دریافت که در برخی از رشتهها، بهویژه در زمینههای پایه، امکانات فاجعه است و البته سیستم پاداشها که ارتباط مستقیمی با انگیزه ورزشکار دارد. بیتوجهی به عملی شدن وعدههای داده شده در کنار تبعیض در پرداخت پاداشها آثار مخربی دارد. پاداشها نه به اندازه حسن یزدانیها درشت باشد، نه به ورزشکار همان رشته که در همان سطح مدال آورده، کارت هدیه ۵۰۰ هزار تومانی بدهیم. این سیستم تبعیضها بسیار تأثیرگذار است. برخی از ورزشکارانی که این موفقیتها را به دست میآورند مانند بعضی دیگر از ورزشکاران دیده نمیشوند. این همان تبعیضی است که باید در راستای تغییر نگرش مدیران به ورزش و ورزشکار برداشته شود تا بیش از این شاهد اتفاقات ناگواری، چون مهاجرت ورزشکاران نباشیم.