کد خبر: 1071607
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۰ - ۲۰:۴۶
«آتابای» پنجمین اثر نیکی کریمی فیلم خوش آب و رنگی است و نما‌های کارت پستالی باعث شده است اجرا به چشم بیاید ولی کادربندی شیک به تنهایی نمی‌تواند کارکرد داشته باشد.
افشین علیار

«آتابای» پنجمین اثر نیکی کریمی فیلم خوش آب و رنگی است و نما‌های کارت پستالی باعث شده است اجرا به چشم بیاید ولی کادربندی شیک به تنهایی نمی‌تواند کارکرد داشته باشد.
به نظر می‌رسد کریمی سعی کرده است اثری تزئین‌شده بسازد که این تمهیدات آتابای را در بین مخاطب عام و بعضی از منتقدان فیلم محبوبی کند، اما فیلم در فیلمنامه مشکل اساسی دارد که این کاملاً در بین فیلمسازان ایرانی نوعی اپیدمی است، به طوری که در قصه و پردازش آن کم می‌گذارند و از سوی دیگر سعی دارند در ساختار به قصه برسند. قصه آتابای کم‌جان است و تا دقیقه ۲۰ در بلاتکلیفی مطلق دست و پا می‌زند.
قصه دیر شروع می‌شود و باورپذیری شخصیت اصلی و پیدایش علت و معلول رابطه‌ها برای مخاطب دیر جا می‌افتد و در دقیقه ۲۰ یا ۳۰ می‌توان خط اصلی داستان را پیدا کرد. اینکه شخصیت آتابای دیر به مخاطب معرفی می‌شود از ضعف‌های فیلم است و در ادامه ارتباط شخصیت‌ها کمی لنگ می‌زند و انگار خط روایی قصه در یک مسیر مستقیم، اما فارغ از چالش دراماتیک جلو می‌رود. هیچ اتفاق دراماتیکی در جریان فیلم رخ نمی‌دهد.
فیلمساز به شدت درگیر خرده‌پیرنگ‌ها شده است و این جلوی پیشرفت قصه را می‌گیرد. مرگ زن یحیی یکی از آن خرده‌پیرنگ‌هایی است که فیلمساز از طریق آن یحیی را معرفی می‌کند، اما این معرفی می‌توانست در فضای دیگری آسان‌تر رخ دهد.
وجود یحیی هم تنها وقت فیلم را تلف کرده است. دو سکانس دو نفره از یحیی و آتابای در فیلم وجود دارد که در وهله نخست منطق روایی ندارد و این دو سکانس آنقدر طولانی است که مخاطب خسته می‌شود.
فیلمساز نتوانسته از طریق قصه‌گویی فیلمش را جلو ببرد. یحیی به سرعت از فیلم حذف می‌شود، چرا؟ مشخص نیست. نمی‌دانیم، آتابای عاشق می‌شود. این عشق از کجا شروع می‌شود؟
منطق شکل‌گیری آن کجاست؟ نیکی کریمی سعی کرده به فضای بومی و جغرافیایی فیلم نزدیک شود. زبان فیلم ترکی است و قاب‌های لانگ شاتِ چشم‌نواز سراسر در فیلم وجود دارد، اما همه این‌ها مربوط به ساختار می‌شود و مضمون در آشفتگی خودش باقی می‌ماند.
کریمی قالب مشخصی برای بیان و روایت فیلمش ندارد و بیشتر سعی بر موقعیت‌های مینی‌مالیستی داشته که جواب نداده است، حتی وجود آیدین یا پدر در فیلم لنگ می‌زند و شخصیت کاظم یا آتابای تبدیل به یک فرد مالیخویایی شده است.
او آیدین را می‌زند و پس از او عذرخواهی می‌کند یا خودش را زخمی می‌کند که عذاب وجدان نداشته باشد، احساس کمرنگی میان او و سیما شکل می‌گیرد. سکانس روبه‌رو شدنِ سیما و آتابای به لحاظ دیالوگ خوب درآمده و حس باورپذیری در آن دو سکانس موج می‌زند، اما پس از سکانس آخر دوباره فیلمساز تصمیم می‌گیرد شخصیت آتابای را به خلسه و انزوای همیشگی‌اش ببرد، یعنی کریمی نمی‌تواند تحولی امیدبخش برای شخصیت اصلی لحاظ کند. آتابای اثر شلوغی است، انسجام‌نداشتن دراماتیک روایت را مغشوش کرده است، در این شرایط چیدمان میزانسن و قاب‌های زیبا هرگز نمی‌تواند آشفتگی متن را جبران کند، به طوری که عاشقانه بودن فیلم فقط در حد یک توضیح تبلیغی کارکرد دیگری نمی‌تواند داشته باشد.
آتابای نمی‌تواند موقعیت‌های دراماتیک برای مخاطبش به همراه داشته باشد و اساساً با چند نمای باز از محیط و طولانی کردن ریتم سکانس نمی‌شود به فرم رسید. سینمای داستانگو قطعاً قصه لازم دارد نه نما‌های شاعرانه بی‌منطق، از حجازی‌فر و دیگران هم بازی خاصی در این فیلم دیده نمی‌شود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار