برخی مغازهها در تهران بیشتر به یک اتاق نگهداری بچههای لوسمامان میماند! یک یخچال با چند بسته سوسیس و کالباس خارجی و چند نمونه سس گرانقیمت خارجی و یک صندوق که جوانی پشت آن مشغول بازی با گوشی است با کلی منعیات روی شیشه: «بدون ماسک وارد نشوید»، «پول کاغذی نمیگیریم»، «آدرس نمیدانیم، سؤال نکنید»، «نسیه نمیدهیم، خواهش نکنید» و الی آخر. خلاصه یعنی مزاحم نشوید، اینجا جایی برای فروش کالا نیست!
در مغازههای کالاهای لوکس این چیزها بیشتر است، اما با کمال تعجب حتی در برخی اغذیهفروشیها و کافهها با کالای فاسدشدنی هم از این ترتیبات دیده میشود. وقتی وارد مغازه میشوی، انگار به فروشنده برمیخورد! چرا؟ باید دنبال دلایل گشت. قدیمها وقتی مغازهای بود که چند نفر هم در آن مشغول بودند، اما نمیچرخید یا حول آن کالای موجود نمیچرخید، میگفتند این مغازه پوششی است برای کار خلاف! مثلاً کار اصلی چیز دیگری است و اینجا فقط برای پولشویی و پوشش آن کار دیگر و خالی نبودن عریضه مغازه شده است، اما حالا درباره این بچههای لوس مامان باید جور دیگری فکر کنیم؛ بچههایی که مامان و بابا پول کافی دارند و بچه هم کاملاً برخوردار است و وقت زن دادنش، اما هنوز پدر و مادر در عرف قدیم سیر میکنند و نمیتوانند به خود بقبولانند که به خانواده عروس بگویند آقا داماد نانخور خود ماست و خرجش را تا آخر عمر میدهیم و ارث فراوان هم به جا میگذاریم. پس برای عبور از این مصیبت، یک شغل نمایشی ترتیب میدهند که بگویند بفرما این هم کسب و کار حلال آقازاده!
اینجا فقط چند مشکل پیش میآید. مثل خانههای خالی، اینها هم مغازههای خالی است! به مرور نه کسی میآید و نه کسی میرود. فقط یک اشغال جا و مکان و مصرف انرژی بیخود که موجبات هزینههای گزاف در کلانشهرهاست. قیمتها را هم بالا میگیرند که فقط برخیها که خرید جنس گران را برای خود هویت میدانند، بیایند. این طوری روی قیمت بازار هم اثر بد میگذارند.
گاهی جلوی برخی از این مغازهها و به ویژه کافهها یک دستفروش، بساط و مشتریهای خود را دارد، اما در آن کافه از صبح تا شب فقط یک دختر و پسر نشستهاند مقابل هم سیگار میکشند.
اگر یک بار در خیابانهای مرکزی تهران به موارد اینچنینی با نگاه تازه مورد نظر این نوشته بنگرید، شاید نتیجه بگیرید که این بچههای مامانی با مغازههای لوکس بدون مشتری از هر منظری یک زائده برای زندگی شهرنشینان به حساب میآیند.