سرويس جامعه جوان آنلاين: مرد یا زن، مرد بودن یا زن بودن، مردانگی یا زنانگی، مادرانه و پدرانه.
داستان این دوگانهها همه «این دنیایی» و «خاکی» و به قول فلسفیها «عرضی» است.
«انسان» وقتی پای روح و جان در میان باشد، جنسیت ندارد.
لیک از تانیث جان را باک نیست/روح را با مرد و زن اشراک نیست
مولانا میگوید جان(روح) را باکی از مونث بودن و زن بودن نیست چون اصلاًروح جنسیت ندارد و «روح را با مرد و زن اشراک(اشتراک) نیست»
از مؤنث وز مذکر برترست/این نی آن جانست کز خشک و ترست
حساب روح، حساب رطب و یابس و خشک و تر نیست. مقام روح، مقام دعوای خاکی و مذکر و مونث نیست. پس اگر در این جهان دنبال تعالی روح هستیم،بحث از زن بودن و مرد بودن خطاست. این بحثها در مهریه و ارثیه و اثاثیه است. اگر بخواهی «جان» بدهی باید که لایق جانان شوی!
روح از خوردن نان و پنیر، روح نشده است که گاهی سردی و گاهی گرمیاش بشود و گاهی خوب و گاهی بد باشد.
این نه آن جانست کافزاید ز نان/یا گهی باشد چنین گاهی چنان
مردها کار سخت میکنند، میجنگند، در دل حوادث میروند. پشتیبان و قوام خانواده میشوند. زنان نیز مهر و عطوفت و عشق را زنده نگه میدارند و سختیهای دیگری را در دنیای همواره سخت بر دوش میکشند. دعوا را که زنانه-مردانه کردی، هرگز تمامی ندارد و به جایی نمیرسد. و اگر یک راهی هم باز کند به بیراههای مثل فمنیسم میرسد!
اینگونه است که داستان «جان» را باید فرا برد و داستان مردی و زنی را باید فرو گذاشت.
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما/فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو
*عضو شورای علمی فرهنگی بانوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی