حمیدرضا حسینی - وقتی به محوطههای باستانی شوش میروید حس میکنید دست کم صد سال دیر رسیدهاید. این دیگر آن بهشت فرانسویان نیست که گنجینههای خود را سخاوتمندانه تقدیم فرانسویان کرد. شکوه شوش را باید هزاران کیلومتر آن سوتر در موزه لوور مشاهده کرد. جایی که تالارهایش در پرتو خواب زدگی عصر قاجار مملو از آثار کهن ایرانی است. فکر بردن گنجینههای باستانی شوش به پاریس حدود 130 سال پیش به وسیله مارسل دیولافوآ مطرح شد. مارسل مهندس راهآهن فرانسه و علاقهمند به معماری و باستان شناسی بود. او در سال 1881 میلادی به همراه همسرش ژان دیولافوآ به ایران آمد تا درباره تاثیر معماری شرق و غرب بر یکدیگر مطالعه کند. این دو هنگام گردش در خوزستان به وجود تپههای باستانی بزرگ در شوش پی بردند و در بازگشت به کشورشان از مدیر موزههای ملی فرانسه خواستند تا بودجهای را برای کاوش این تپهها در اختیار بگذارد. این خواسته پذیرفته و 31 هزار فرانک به خانواده دیولافوآ پرداخت شد.
آنها در سال 1884 برای دومین بار به ایران آمدند و با پا در میانی دکتر ژوزف دزیره تولوزان، پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه قاجار اجازه کاوش در شوش را به دست آوردند. طبق قراردادی که به امضا رسید قرار شد فلزات گرانبهایی که کشف میشوند مربوط به دولت ایران باشند و سایر آثار نصف به نصف تقسیم شود.
کاوشهای مارسل و ژان از 1884 تا 1886 میلادی طول کشید و در این مدت آثار کاخهای هخامنشی کشف شد. از جمله این آثار گاو سنگی بزرگی به وزن حدود 12 تن، متعلق به سر ستون یکی از کاخها بود.
مادام ژان دیو لافوآ در خاطرات خود نوشته است از اینکه نمیتوانست این توده عظیم سنگی را از جای خود حرکت دهد به شدت عصبانی شد و با پتک به جان سرستون افتاد. سرستون مثل میوه رسیده از هم شکافت و به این ترتیب امکان انتقال تکههای کوچک آن به فرانسه فراهم شد.
کاوشها که پایان یافت نوبت به تقسیم آثار رسید؛ اما زوج فرانسوی مایل نبودند که قرارداد خود با دولت ایران را محترم بشمارند. آنها با خرید مظفر الملک، حاکم محلی که دست نشانده ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه بود به او قبولاندند که در صورت چشمپوشی از تقسیم آثار تلاش میکنند تا دولت فرانسه چند مدال و نشان برای ظلالسلطان بفرستد.
بدین ترتیب در سال 1886، 327 صندوق از آثار باستانی ایران به وزن تقریبی 500 تن از راه بندر بوشهر رهسپار پاریس شد. ورود آثار تاریخی ایران به پاریس، انجمن علمی فرانسه را مصمم ساخت که امتیاز انحصاری کاوش باستان شناسی در سراسر ایران را از دولت قاجار بگیرد؛ این امتیاز در سال 1895 میلادی به روزگار سلطنت مظفرالدین شاه واگذار شد. طبق امتیاز تمام اشیا و آثاری که از حفاری به دست میآمد به طور مساوی بین ایران و فرانسه تقسیم میشد اما اشیای شوش همگی متعلق به دولت فرانسه بود.
سرپرست کاوشها، فردی به نام ژاک دمورگان بود. او بر روی تپهای مشرف به آرامگاه دانیال نبی، قلعه بزرگی را برای اقامت باستان شناسان فرانسوی و نگهداری موقت آثار بنا کرد. ساخت این قلعه به آثار تاریخی شوش آسیب زد و این گمان را مطرح کرد که دمورگان بیشتر دغدغه به دست آوردن عتیقه را دارد تا کاوشهای علمی را. او در ساخت قلعه از آجرهای کتیبهدار ایرانی و هخامنشی بهعنوان مصالح ساختمانی استفاده کرد و هزاران قطعه آجر تاریخی را نابود کرد.
انجمن علمی فرانسه به مدت 32سال به کاوش در شوش پرداخت و آثار تاریخی بسیاری را به فرانسه منتقل کرد. یکی از گرانبهاترین این آثار، تندیس بزرگ و برنزی «ناپیراسو»، ملکه عیلام بود که 1800 کیلوگرم وزن و بیش از 3000 سال قدمت داشت. کم کم کشف و خروج چنین آثاری، اعتراض روشنفکران ایرانی را برانگیخت و سرانجام در سال 1927 میلادی، مجلس شورای ملی، امتیاز کاوش باستان شناسی فرانسویان را لغو کرد. اما قلعه آنان در شهر شوش همچنان باقی است تا شرنگ افسوس را در دل ایرانیان بریزد و این حس را برانگیزد که ما دست کم 100 سال دیر رسیدهایم.