کد خبر: 1149930
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۳:۴۰
در گفتگو با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی فلاح‌رفیع، رئیس مرکز مطالعات فرهنگ و اندیشه دینی مطرح شد
راهکار‌ها تابعی از شفاف شدن مسائل هستند. وقتی مسائل در فضایی مه‌زده و غبارآلود قرار گیرد، چه امیدی به دست و پا زدن‌های ناشیانه، حتی اگر اسم آن دست و پا زدن‌ها را راهکار بنامیم. به خاطر همین است که رهبر معظم انقلاب از واژه جهاد تبیین سخن می‌گویند یا کوششی جدی و پیوسته برای آشکارسازی. از این زاویه می‌توان گفت بخش قابل توجهی از بحران‌های فعلی ما به خاطر آن است که ما در پرده اوهام همچنان برای خود آشکار نشده‌ایم، یعنی ظرفیت‌ها، توانمندی‌ها و چالش‌های‌مان را آن گونه که در واقعیت وجود دارد، نمی‌بینیم. گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین دکتر علی فلاح‌رفیع، رییس مرکز مطالعات فرهنگ و اندیشه دینی و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس به ظرایف، ظرفیت‌ها و آسیب‌شناسی جهاد تبیین و نقش آن در دفاع حقیقی از دستاورد‌های انقلاب می‌پردازد.
حسن فرامرزی

 


در دوره کنونی، تبیین جایگاهی پیدا می‌کند که رهبری آن را کنار واژه معنادار در فرهنگ اسلامی ما قرار می‌دهند، یعنی جهاد. این دو یعنی «تبیین» و «جهاد» معلوم است تصادفی کنار هم قرار نگرفته است. از زاویه دید شما کنار هم قرار گرفتن این دو به ویژه در این زمان چه معنایی دارد؟
همان گونه که اشاره کردید، جهاد در مفاهیم دینی، بیانگر مبارزه و مقاومت در برابر دشمنان است. در اسلام جهاد از جایگاه خاصی برخوردار است. امام علی (ع) در خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه آن را بابی از ابواب بهشت معرفی کرده‌اند که پروردگار عالم، آن را تنها برای بندگان خاص خود باز می‌کند: إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّه فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّه أولیائِهِ / جهاد دری از در‌های بهشت است که خداوند آن را به روی اولیای خاص خود گشوده است.
آنچه از جهاد در مرحله اول به ذهن می‌آید مبارزه و مقاومت مسلحانه در میدان‌های نبرد فیزیکی و چکاچک شمشیرهاست، چه مبارزه فرد با فرد و چه گروه با گروه. لکن آنچه در معنای این مفهوم و در ارتباط با هدف آن باید مدنظر قرار گیرد، این است که این مبارزه با چه هدفی انجام می‌گیرد. این مقابله‌ها در میدان‌ها به چه منظوری هم از طرف دشمن و هم متقابلاً از طرف نیرو‌های مسلمان به انجام می‌رسد. واضح است که مبارزه دشمنان اسلام نوعاً برای فتح سرزمین‌های جغرافیایی نیست که اگر این هم بود هدف مقابله و مبارزه به جای خود مقدس می‌بود، چراکه برای دفاع از خاک و سرزمین و حفظ ناموس و کیان یک ملت، آدمیان تا پای جان خود از طرف دین و تعالیم الهی مجازند دفاع کنند، لکن نوعاً دشمنان برای تصرف مرز‌های اقتصادی و ممانعت از پیشرفت تعالیم نجات‌بخش الهی به مسلمانان تعرض می‌کنند. آن‌ها با این کار قصد نابودی تعالیم دین را دارند، چون گسترش این تعالیم را در جهت خلاف مقاصد و مطامع دنیوی خود می‌بینند. گسترش عدالت‌خواهی، مبارزه با ظلم و ستم، حق‌طلبی در سایه دین و عبودیت خدای متعال در عمل حرکت به سمت برچیدن بساط کسانی است که به ناحق بر گرده مردمان سوار می‌شوند و جان و مال آن‌ها را برای خود و بقای حاکمیت خود می‌خواهند. اینجاست که به حریم جغرافیای مسلمانان برای نابودی فیزیکی آن‌ها اقدام به لشکرکشی می‌کنند. هدف از این لشکرکشی صرفاً نابود کردن جسم و جان مردم نیست، بلکه همان گونه که اشاره شد، برچیدن بساط دین، باورها، ارزش‌ها و هنجار‌های دینی است، بنابراین مهم جنگ سخت با شمشیر و توپ و تانک و بمب نیست. این‌ها همه وسیله‌ای است برای تصرف سرزمین باورها، ارزش و هنجار‌های دینی. دشمنان ابتدا خواهان نابودی مسلمانان از نظر فیزیکی نیستند، یعنی این نابودی هدف اولیه آن‌ها نیست، بلکه بقای مسلمانان را برای خود می‌خواهند. اگر بقای حیات فیزیکی و جسم و جان کسی در راستای منافع آن‌ها باشد، نه تنها درصدد حذف او برنمی‌آیند بلکه حاضرند برای بقای او هزینه‌های سنگین پرداخت کنند، زیرا پرداخت این هزینه‌ها در واقع برای بقای آن‌ها و استحکام پایه‌های حکومت آنان است.

در واقع شما از یک راهبرد نرم برای نفوذ سخن می‌گویید.
اجمالاً بله، لکن منظور این است که جهاد فیزیکی و مسلحانه هیچ‌گاه هدف نبوده و نیست. اگر منافع استکباری مستکبران و منافع ملی آن‌ها از راه‌های دیگری غیر از لشکرکشی در میدان‌های جنگ سخت‌افزاری محقق شود، مسلماً به آن اقدام خواهد کرد و همانگونه که اقدام متقابل مسلمانان برای مقابله با دشمنان در میدان‌های جنگ فیزیکی مصداق روشن جهاد است، اگر در شرایطی دشمن با تبلیغات سوء، تهاجم فرهنگی، جنگ نرم و روانی، جنگ و تحریم اقتصادی و با تکنیک‌های هنری و از راه‌های پیچیده به حریم مسلمانان حمله‌ور شد و نابودی حاکمیت و نظام آن‌ها را در دستور کار خود قرار داد، در چنین شرایطی اگر کسانی در مقابل این حرکت‌ها به افشاگری تحرکات مرموزانه دشمن دست زدند و متقابلاً درصدد برآمدند با تبیین آنچه روی داده به مردمانِ دچار تعارض در میانه جنگ روانی، مدد فکری و معرفتی برسانند تا تاب‌آوری آن‌ها در مقابل دشمنان افزایش یابد، این خود مصداق دیگری از جهاد مقدس است و بلکه در شرایطی این جهاد، مهم‌تر از جهاد در میدان‌های جنگ سخت است، چراکه اینجا حمله دشمنان بسیار مرموزانه‌تر، پیچیده‌تر و پنهان‌تر انجام می‌گیرد. تشخیص مقاصد شوم دشمن در جبهه‌های جنگ نرم و تهاجمات فرهنگی به دلیل تکنیک‌های پیچیده آن‌ها بسیار سخت و بلکه در مواردی علی‌الظاهر ناممکن است.

می‌توانید به چند نمونه اشاره بفرمایید؟
به عنوان نمونه یکی از تکنیک‌ها و روش‌های جنگ نرم، القای ناکارآمدی نظام دینی است. دشمن در راستای تحقق نیات شوم خود از نقاط ضعف موجود بیشترین بهره را می‌گیرد و با کنار هم قرار دادن این نقاط ضعف- نه با هدف دلسوزی و اصلاح- دروغ‌ها و انگ‌های بسیاری را تولید می‌کند تا در جبهه خودی شبهه ایجاد کند. این آشوب‌آفرینی و القای ناکارآمدی از اول پیروزی انقلاب اسلامی در دستور عمل استکبار جهانی قرار گرفت. آن‌ها با آزمایش جنگ فیزیکی هشت و بلکه ۱۰ ساله تا سال ۱۳۶۸ در عمل نتوانستند نظام اسلامی را از پا درآورند، هرچند خسارات زیاد و بلکه جبران‌ناپذیری را به نظام تحمیل کردند، اما در عمل از عهده حذف فیزیکی نظام برنیامدند. در اینجا بود که از سال ۱۳۶۸ تاکتیک‌های دشمن در راستای همان استراتژی اصلی که نابودی و حذف فیزیکی بود، با به‌کارگیری تکنیک‌ها و اِعمال روش‌های پیچیده بیشتر به سمت جنگ نرم، تهاجم فرهنگی و تعرض به حریم‌های اقتصادی و کمرنگ کردن ارزش‌ها همچنان استمرار پیدا کرد. این رویکرد و اعمال تاکتیک و روش‌های بسیار پیچیده تا دو دهه ادامه یافت، یعنی تا آخر دهه ۸۰. هرچند ما در این مبارزه و جهاد نیز شاهد تصرف پاره‌ای از سرزمین باور‌ها و ارزش‌های دینی و فرهنگی خود بودیم، لکن به دلیل استواری این باور‌ها و ارزش‌ها در عمق دل و جان مردم، در این صحنه نیز دشمن آن گونه که انتظار داشت، موفق نشد و احساس ناکامی کرد. از دهه ۹۰ به این سو دشمن در کنار همه روش‌های خود حتی روش جنگ فیزیکی منتها به گونه‌های دیگر همچون تأسیس گروه‌های تروریستی داعش و غیره، البته در قامتی جدید و نو، تاکتیک جنگ اقتصادی را نیز با جدیت بیشتر در دستور کار خود قرار داد. امروز بعد از گذشت بیش از یک دهه همچنان احساس می‌کند نتوانسته به هدف نهایی خود که محو حاکمیت نظام اسلامی است نائل شود، لکن همچنان از راه‌های مختلف و شدت و حدت هر چه بیشتر در این مسیر گام برمی‌دارد. با این اوصاف هرگونه حرکتی برای مقابله با دشمنان اسلام خود مصداق جهاد است.

خب شاید این سؤال مهم باشد که جایگاه جهاد تبیین در این منظومه جهاد کجاست؟
واقعیت این است که دشمن در این دست کم سه دهه اخیر با اِعمال روش‌های پیچیده جنگ نرم و در دهه اخیر با ضمیمه جنگ اقتصادی تا حدودی توانسته است در پاره‌ای موارد، پایه‌های باورمندی و ارزش‌های انقلابی و اسلامی را هر چند اندک لرزان کند و این امر در نسل‌های بعد از انقلاب که امروزه بیشترین تعداد افراد جامعه را شکل می‌دهند، نمایان‌تر است، لذا با شدت یافتن هجمه‌های دشمن، برخی از حقایق و ارزش‌های انقلاب اسلامی، کمرنگ یا رو به محو شدن است، از این رو حرکت‌های تبیینی برای پرده‌برداری از مقاصد دشمن از یک سو و شناساندن و معرفی حقایق، ارزش‌ها و هنجار‌های دینی و انقلابی در واقع مصداق بارز جلوگیری از حذف دین و گسترش باور‌ها و ارزش‌های دینی است. اینجا هیچ فرقی بین جهاد در میدان فیزیکی با جهاد در میدان جنگ‌های ترکیبی دشمنان نیست و بلکه باید گفت در اینجا جهاد، معنا و مفهوم بارزتر و جدی‌تری پیدا می‌کند. امروزه اگر کسی در این صحنه تعلل کند، گویی از حضور در جبهه نظامی علیه دشمنان تعلل و کم‌کاری کرده و تعلل در اینجا خطرآفرین‌تر از تعلل در آن جبهه است.

از نگاه رهبری بخش مهمی از چالش‌های ما به خاطر آن است که تبیین درستی از دستاورد‌ها و حتی به یک معنا چالش‌ها و مسائل در کشور صورت نمی‌گیرد و طبیعتاً ما تصویر و تصور درستی از ظرفیت‌ها و حتی چالش‌های خود نداریم. علت این اتفاق چیست؟
چالش آنجاست که دشمن با حرکات خود و نفوذ در جبهه خودی عملاً سعی می‌کند مردم را در مقابل نظام قرار دهد. تحقق این امر چالش ایجاد می‌کند، حرکت رو به قله را به سستی می‌کشاند، قلب‌ها را می‌لرزاند و قدم‌ها را سست و متزلزل و مردد می‌کند. از سویی دیگر در کنار عوامل متعدد، علت اصلی می‌تواند این باشد که بخشی از بدنه مدیریت نظام هم- چه بداند و چه نداند- در میدان دشمن بازی می‌کند. این چیزی است که دشمن به شدت از اول انقلاب برای آن برنامه‌ریزی کرد و راه‌های مختلف از جمله تطمیع، دنیاگرایی، رانت‌خواری، رفاه‌طلبی و نظایر آن را در سطح مدیران گسترش داد. امروز ما بعضاً در رده‌های بالای مسئولیتی در نظام اسلامی با این چالش مواجه هستیم. اساساً به نظر من جهاد تبیین اگر بخواهد درست صورت بگیرد، این جهاد تنها در بیان و حرف نیست، هرچند برداشت اولیه از تبیین، تبیین بیانی و زبانی است که در اقناع‌سازی اذهان مؤثر است، اما این نوع تبیین در نهایت باید پشتوانه عملی داشته باشد.

آیا می‌توان از چیزی به نام شقوق یا اجزا یا پایه‌های تبیین سخن گفت؟
مسلّماً چنین است، لذا به نظر می‌رسد تبیین سه پایه اصلی دارد:
اول: تبیین اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی، برای تحکیم پایه‌های نظام و دفاع از آرمان‌های انقلاب و فلسفه وجودی آن.
دوم: تبیین اهداف دشمنان نظام و اینکه اساساً آن‌ها ضدیت با نظام اسلامی دارند و دوست این ملت و دلسوز مردم ما نیستند و صرفاً به دنبال منافع خود هستند نه منافع ملت ما.
سوم: تبیین عملکرد نظام اسلامی در طول سالیان متمادی بعد از انقلاب در همه عرصه‌ها.

اگر آفت‌ها دامنگیر تبیین شود، محصول آن چه خواهد بود؟
اگر چنین چیزی حاکم باشد، تبیین تبدیل به توجیه خواهد شد و این خطرناک‌ترین رویداد برای یک انقلاب است. خدا نیاورد روزی که «توجیه‌ها» به نام «تبیین‌ها» بخواهد پا به عرصه بگذارد. اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد، نتیجه معکوس خواهد شد، یعنی علی‌الظاهر تبیین‌ها افزایش می‌یابد، اما در نهایت وازدگی‌ها و ریزش‌ها بیشتر خواهد شد، بنابراین یک رکن اساسی تبیین، وجود عملکرد‌ها و واقعیت‌های قابل دفاع است. اگر مردم روز‌به‌روز شاهد فشار‌های حاصل از سوءمدیریت‌ها باشند، آنگاه تبیین معنا نخواهد داشت یا کار تبیین بسیار مشکل خواهد شد.
خوب است ما این سؤال را از خودمان طرح کنیم که تبیین‌گر مگر قرار است چه کند؟ جهاد تبیین و تبیین‌گر جهادی قرار است واقعیت‌های دشمن و تلاش‌های روزافزون او را از راه‌های مختلف برای غلبه بر نظام افشا و از یک سو واقعیت‌هایی از تلاش‌های خالصانه، ثمربخش و حتی‌المقدوری از مدیران دلسوز، عالم، پاکدست و کارآمد را برای اصلاح امور و غلبه بر مشکلات و بهسازی وضعیت‌هایی، چون اقتصادی، فرهنگی و در یک کلام آینده روشن را ترسیم کند. وقتی واقعیت‌ها نمی‌تواند نشانگر آینده روشن باشد، تبیین‌گر تبدیل به توجیه‌گر خواهد شد. این آن چالش مهمی است که می‌تواند در مقابل جهاد تبیین قرار گیرد.

در واقع شما می‌گویید جهاد تبیین بدون کارآمدی واقعی مجموعه‌های داخل حاکمیت نمی‌تواند به هدف خود برسد.
دقیقاً، این وضعیت با یک مثال روشن‌تر خواهد شد. تصور کنید در جبهه جغرافیایی و میدان نبرد فیزیکی، عده‌ای را برای مشارکت در جهاد دعوت کنیم و درصدد برملا کردن دشمنی دشمنان باشیم و مقاصد دشمن را برای جلب مشارکت خودی‌ها آشکار سازیم، ولی کسانی که قرار است تحت تأثیر این تشویق‌ها و تبلیغ‌ها قرار گیرند، از سوی دیگر در جبهه خودی، شاهد ناکارآمدی خودخواسته یا قابل اصلاحی باشند که کسی داعیه اصلاح آن‌ها را ندارد، در اینجا پای افرادی که قرار است در این جبهه شرکت کنند، خواهد لرزید. این واقعیت بسیار آشکار است که تا فرمانده جلوی سربازان حرکت نکند و سربازان در او فداکاری نبینند، به صف دشمن نمی‌زنند یا آنچنان که باید از خود رغبت برای مبارزه نشان نمی‌دهند. این واقعیت در جبهه جهاد تبیین هم باید کاملاً مدنظر قرار گیرد.

به محض اینکه مباحثی، چون جهاد تبیین مطرح می‌شود، افراد و دستگاه‌ها شروع به فرافکنی و متهم کردن همدیگر می‌کنند. ما چگونه می‌توانیم موضوعاتی، چون جهاد تبیین را در بستر همگرایی و نگاه علمی در جامعه مطرح کنیم؟
به نظر می‌رسد همان گونه که در جهاد میدان نبرد فیزیکی و سخت، تبلیغ از راه‌های مختلف بسیار مؤثر بود، در این عرصه نیز نباید از تبلیغ به معنای ابلاغ درست و اقناع‌سازی اذهان و تحریک احساسات و عواطف پاک غفلت ورزید. در یک کلام خود جهاد تبیین نیازمند جهادی تبیینی است. ابتدا از راه‌های درست و اصولی و نه صرفاً تکرار مکررات. ما نمی‌توانیم مرتب جهاد تبیین را تکرار کنیم و بعد منتظر پاسخ مثبت و عکس‌العمل و بازخورد دلخواه خود باشیم. اساساً تبلیغ مستقیم تا یک جایی اثرگذار است. در کنار تبلیغ مستقیم نباید راه‌های مختلف غیرمستقیم اثرگذار را کنار گذاشت. این روشی است که اسلام و تعالیم دینی، بسیار ما را به آن سفارش و ترغیب کرده است. امام صادق (ع) فرمودند: «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم/ مردم را به غیرزبان خود به راه درست دعوت کنید»، یعنی با عمل درست و عملکرد صحیح، لذا یک پایه محکم و اساسی جهاد تبیین، تبیین درست این نوع جهاد و ضرورت و وجوب آن است. این کار است که برای آن باید برنامه‌ریزی شود. متأسفانه ما چندان برنامه‌ریزی اصولی و مبنایی در این زمینه نمی‌بینیم. از طرفی قرار نیست وقتی مقام معظم رهبری در این زمینه، رهنمود‌های اصولی و مبانی را فرمودند، ما در محافل و رسانه‌ها همان‌ها را تکرار کنیم. کار درست و اصولی در اینجا این است که برای عملیاتی کردن آن رهنمود‌های حکیمانه برنامه‌ریزی شود و در این عرصه باید اولاً همه ارکان نظام به یک اتحاد در هدف برسند، ثانیاً ضرورت آن را باور کنند و ثالثاً برنامه‌ریزی علمی و اثرگذار در مسیر تحقق آن داشته باشند. این‌ها ضرورت‌هایی است که متأسفانه در این مسیر چندان مشاهده نمی‌شود، البته من نمی‌خواهم بگویم کاری نشده و نمی‌شود، بلکه می‌خواهم عرض کنم خود این امر به عنوان یک جهاد جدی گرفته نمی‌شود. اساساً مفهوم جهاد، بیانگر تلاش حتی‌المقدوری است. این حتی‌المقدوری خیلی مهم است، یعنی هر چه می‌توانید- به اصطلاح هر چه از مجموعه ظرفیت‌ها و امکانات در خود سراغ دارید- به کار بگیرید، در هر زمینه و با هر شکلی که می‌توانید. آیا ما چنین کرده‌ایم؟ به نظر می‌رسد ما نمی‌توانیم چنین ادعایی داشته باشیم.

ما گاهی فکر می‌کنیم همین که درباره خوبی صحبت می‌کنیم کافی است، یعنی دچار این خطا هستیم که «صحبت درباره خوبی» می‌تواند جایگزین «خوبی» باشد. مثل این است که من درباره چراغ صحبت می‌کنم و فکر می‌کنم صحبت درباره چراغ، به معنای چراغ بودن است. چقدر این ادراک مهم است که کسی که دنبال روشنگری است اول از همه مطمئن باشد خود روشن شده باشد؟
اگر خود جهاد تبیین ابتدا برای مسئولان و مدیران ما و سپس برای کسانی که قرار است در این عرصه میداندار باشند و در صف اول قرار بگیرند به درستی تبیین شود، بیش از ۵۰ درصد مسیر طی شده است. مردم ما مردم بسیار خوب و حکیمی هستند. نشانه این حکیم بودن هم این است که با همه تلاش‌های دشمن در طول قریب به نیم قرن انقلاب اسلامی هنوز آن‌ها پای آرمان‌های اولیه انقلاب هستند. شما در همین ۲۲ بهمن امسال مشاهده کردید مردم چه زیبا و اعجاب‌انگیز در راهپیمایی شرکت کردند. این موجب اعجاب همه دنیا شد. ما از مردم با وجود این همه مشکلات، مضایق و مشاهده سوءمدیریت‌ها این حضور باورنکردنی را می‌بینیم.

خود این اتفاق در دل خود چه پیام هشداربخشی دارد؟
انگار مردم با این حرکت خود می‌گویند بیشتر از آنکه مردم ما نیاز به تبیین داشته باشند، مدیران و مسئولان نیازمند تبیین هستند. به نظر می‌رسد این پیام ۲۲ بهمن امسال مردم به مدیران خود بود. آن دست از مدیرانی که متأسفانه حرکت انقلاب برای خود آن‌ها جا نیفتاده است و برای آن دسته‌ای که در عزل و نصب مدیران با کمال تأسف بیشتر رودربایستی، تعارض منافع‌ها، جناح‌بازی‌ها و ارتباطات گوناگون و پیچیده را مدنظر قرار می‌دهند تا مصلحت نظام را!

به عنوان پرسش آخر به نظر می‌رسد تبیین در یک فضای شلوغ، هیجانی و دوقطبی نمی‌تواند صورت بگیرد. از نگاه شما تبیین به چه پیش‌زمینه‌ها و بستر‌هایی نیاز دارد و چگونه می‌توان این پیش‌نیاز‌ها را در جامعه عملیاتی کرد؟
در آنچه عرض کردم پیش‌فرض و به عبارت دیگر پیش‌زمینه‌ها یا شروط لازم تبیین تا حدودی روشن می‌شود، اما به بیان دیگر و به طور تفصیلی‌تر پیش‌شرط‌های تبیین می‌توانند امور ذیل باشند:
- عملکرد قابل دفاع مسئولان و مدیران حاضر در زمان تبیین. چرا عرض می‌کنم زمان حاضر؟ چون مدیران سابق زمان‌شان طی شده است. هر چند در اینجا جای سخن زیاد است که من الان وارد آن نمی‌شوم، ولی اجمالاً می‌شود گفت اکنون در تبیین حتی می‌توان مسئولان گذشته را نیز زیر سؤال برد، اما نمی‌توان از مسئولانی که اکنون بر مسند مدیریت نشسته‌اند غفلت کرد. به عبارتی مسئولان حاضر باید خود را مخاطب اصلی تبیین آرمان‌های اسلامی ببینند.
- یک رکن تبیین، پاسخ به سؤالاتی است که در اذهان مردم نسبت به مسئولان نظام وجود دارد. چه این ابهام‌ها واقعیت داشته باشد و چه نداشته باشد، در هر صورت باید اقناع‌سازی اذهان مردم از سوی نظام صورت پذیرد، در غیر این صورت یک پایه تبیین ناقص خواهد بود و همان‌گونه که بیان شد، تبیین به توجیه تبدیل خواهد شد.
- ضرورت جهاد تبیین برای مدیران نظام در همه رده‌ها به خصوص رده‌های بالا.
- عملکرد‌های قابل دفاع مسئولان و مدیران.
- کنار گذاشتن تعارفات در رده‌های مختلف نظام به ویژه در زمینه عزل و نصب مدیران. نظارت در عمل و اقدام به‌موقع پس از نظارت، چه اقدامات تشویقی و چه تنبیهی، مردم باید ببینند که عملکرد شایسته مسئولان و مدیران لایق در نظام دیده می‌شود. همان گونه که عملکرد ناشایست و ناکارآمد مسئولان و مدیران در نظام نیز برای آن‌ها پیامد‌های خوبی ندارد. این یعنی خوب و بد در همه رده‌ها از هم تفکیک می‌شوند. این همان کاری است که ما در نظام مدیریتی امیر مؤمنان (ع) می‌بینیم و به خوبی حضرت در عهدنامه مالک اشتر آن را به تصویر کشیده‌اند. اما بعد از همه این مراحل باید برای تبیین، برنامه‌ریزی صحیح و اصولی صورت گیرد. راه‌ها و روش‌های تبیین اقناع‌ساز تعریف شود. راه‌های علمی، هنری با همه ظرافت‌ها در همه انواع آن، راه‌های تبیین مستقیم و غیرمستقیم، همه این‌ها اموری است که در جهاد تبیین باید مدنظر قرار گیرد والا پس از مدتی متأسفانه همچون بعضی رهنمود‌های دیگر شاهد کلیشه‌ای شدن و به حاشیه رفتن آن خواهیم بود.
- در جهاد تبیین نباید بدون دلیل به افراد، مسئولان و مدیران انگ زده شود. جهاد تبیین خود نباید دچار سیاست‌زدگی و جناح‌بازی شود و نظام به دقت باید رصد کند تا مبادا این حرکت انقلابی، خود وسیله و ابزاری قرار گیرد برای اینکه از یک سو توجیه‌گر عملکرد عده‌ای شود و از سوی دیگر، محملی برای انگ زدن و از میدان خارج کردن عده‌ای دیگر. اگر چنین آسیبی اتفاق بیفتد، جهاد تبیین خود عاملی برای وازدگی خواهد شد. جهاد تبیین قرار است عاملی برای اتحاد نیرو‌های انقلابی و معتقدان به نظام باشد و نه محل و بهانه‌ای برای دوقطبی‌کردن‌های مکرر و متأسفانه خانمان‌سوز. اگر در عمل مراقب این آفت مهم نباشیم، این حرکت، خدای ناکرده به جای تصحیح و تسریع آرمان‌ها، عاملی برای تخریب خواهد شد.
- یک رکن دیگر تبیین، تفکیک مخاطبان از نظر سطوح مختلف معرفت‌شناختی، روان‌شناختی، طبقاتی، سنی، نسلی و علایق و امثال آن است. در پی این تفکیک باید شگرد‌ها و روش‌های تبیین هر دسته و گروه به طور جداگانه تدوین شود. سلایق و علایق متفاوتند. آدم‌ها از نظر روان‌شناختی، علمی و معرفت‌شناختی متفاوت هستند. از نظر نسل و چه بسا طبقات متفاوتند. هر یک از این گروه‌ها زبان خاص خود را دارند که در جهاد تبیین باید به این ظرافت‌ها توجه شود، وگرنه جهاد تبیین، کارآمدی خود را از دست می‌دهد.
- رکن دیگر جهاد تبیین این است که مدام و مرتب تبیین را در بوق و کرنا نکنیم، بلکه در عمل، آن را پیاده کنیم، والا پس از مدتی به شعاری خالی از واقعیت تبدیل می‌شود.
- یک پیش‌نیاز دیگر برای تبیین، وارد کردن نهاد‌های نظام در این عرصه و تعریف و تفکیک وظایف هر یک به طور جداگانه است.
- پیش‌نیاز بعدی، اولویت‌بندی در تبیین است. بهتر است هر نهاد، اول سعی کند تبیین‌گر افراد خود در عمل و نظر باشد. قرار نیست افراد یک سیستم در تبیین نادیده گرفته شوند. اگر در اذهان این افراد سؤالاتی نقش بسته، ابتدا هر ارگان و نهاد باید سعی کند- البته بنده می‌دانم در بعضی موارد مشکل است، اما عرض می‌کنم باید سعی شود با همه آن پیش‌نیاز‌هایی که ذکر شد- تا پرسنل و افراد مشغول در آن نهاد در همه رده‌های شغلی خود، اقناع ذهنی پیدا کنند.
- پیش‌فرض بعدی برای جهاد تبیین یک گام جلوتر از دشمن بودن است. قرار نیست جبهه خودی در تبیین همواره در لاک دفاعی به سر ببرد. خیلی جا‌ها باید موضع تهاجمی در مقابل دشمن داشت. دشمن اگر طرف خود را در حالت و موضع تدافعی ببیند، بیشتر فرصت برنامه‌ریزی برای حمله‌های سخت و حسابگرانه دارد تا زمانی که مشاهده کند طرف مقابل در موضع حمله و تهاجم است. در اینجا ابتکار عمل به دست کسی است که موضع تهاجمی دارد و می‌تواند خوب فکر و درست برنامه‌ریزی کند و البته نتیجه قابل قبول و مطلوب را نیز بگیرد.
- در این حرکت تهاجمی حتماً باید برای فضای مجازی و سایبری، فکری اصولی و بنیادی شود. امروز بسیاری از تهاجمات، تبلیغات و القائات دشمن از این منطقه صورت می‌گیرد و نیرو‌های خودی در تبیین نمی‌توانند موضع دفاعی صرف داشته باشند، چه برسد به اینکه اساساً در دفاع هم آن گونه که باید وارد نشوند. پیروز میدان کسی است که از این اسلحه یا ابزار جنگ، درست و به‌موقع و البته با تکنیک و تاکتیک‌های روان‌شناختی به نحو صحیح بهره‌برداری کند. امروز احساس می‌شود در بسیاری موارد، فضای مجازی یله، رها و بی‌در و پیکر است. نکته‌ای که بار‌ها مقام معظم رهبری به آن اشاره و بلکه تصریح کرده‌اند، البته نظارت و مدیریت بر فضای مجازی لزوماً به معنای مقابله سلبی و فیلترینگ نیست، بلکه به معنای مواجهه تکنیکی و اقناع‌سازانه از راه‌های درست آن است.
- و بالاخره پیش‌فرض یا شرط بعدی برای تبیین، آماده‌سازی و تعلیم افرادی است که قرار است در عرصه‌های بیانی تبیین‌گر باشند. همانگونه که اشاره کردیم پیش‌نیاز نباید صرفاً منحصر و خلاصه در عرصه بیانی شود، بلکه باید در همه عرصه‌ها، تبیین‌ها شفاف شود، البته در قالبی روشمند و اصولی، اما در همین عرصه نیز تبیین اصولی باید از طرف کسانی صورت بگیرد که خود از آمادگی‌های روحی و روانی- علاوه بر دانش لازم و نیز ایمان و باور استوار- برخوردار باشند. نبود هر یک از این شرایط می‌تواند تبیین را به تخریب تبدیل کند، لذا باید به شدت نسبت به این مطلب حساس بود و آن را جدی گرفت.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار