دفاع مقدس
گفت‌وگوی «جوان» با برادر شهید محمد مرادی از شهدای دفاع مقدس
پدر و مادرم از قبل آماده خبر شهادت پسرشان بودند، چون چندین بار که محمد به مرخصی آمده بود گفته بود دوست دارم شهید شوم و شما نباید از شهادتم ناراحت شوید. آخرین بار که به جبهه می‌رفت، با خواهر و برادر‌ها روبوسی و خداحافظی کرد. شب قبل رفته بود در مکانی که بعد‌ها به خاک سپرده شد به دوستانش گفته بود من در همین مکان دفن می‌شوم
خاطراتی از دفاع مقدس ۸ ساله ملت ایران به زبان سپهبد شهید غلامعلی رشید
سپهبد شهید غلامعلی رشید که از او به عنوان یک استراتژیست نظامی یاد می‌شود، در طول دوران دفاع مقدس در ستاد فرماندهی سپاه مشغول بود
گفت‌و‌گوی «جوان» با محمود مدائنی برادر شهید و از رزمندگان حاضر در عملیات کربلای یک 
آن زمان یک شور و شوقی در جبهه‌ها حاکم بود. حتی نیرو‌هایی که به عنوان سرباز به جبهه می‌رفتند، جذب محیط آنجا می‌شدند و بعد از خدمت همانجا می‌ماندند. مانند شهیدمحمد میرزاده که تک فرزند خانواده‌اش بود. ایشان سربازی‌اش در جبهه بود، اما ماند و فرمانده گروهان شد و در شب عملیات کربلای‌پنج به شهادت رسید
ریشه‌های دفاع مقدس در عاشورای حسینی 
در دفاع مقدس اگر پیرمردی به جبهه‌ها می‌رفت و از او می‌پرسیدند چرا با محاسن سفید قدم به میدان نبرد گذاشته است، از حبیب ابن مظاهر یار باوفای امام حسین (ع) مثال می‌آورد. یا نوجوان شهید مرحمت بالازاده وقتی که می‌خواست اذن جبهه رفتن را از رئیس‌جمهور وقت (مقام معظم رهبری) بگیرد، مثال از حضرت قاسم (ع) نوجوان شهید کربلا آورد
گفت‌وگوی «جوان» با جانباز سیدحسین حسینی دستجردی بسیجی داوطلبی که دوران نوجوانی‌اش را در جبهه‌ها سپری کرد
رزمنده‌ها حقیقتاً از جان گذشته بودند. با اخلاص، ایمان و اعتقادشان صحنه‌هایی را خلق می‌کردند که همگان متحیر می‌شدند. اکثراً آرزوی شهادت داشتند و برای شهادت لحظه شماری می‌کردند
گفت‌وگوی «جوان» با پدر شهید سیدعلاءالدین هاشمیان از شهدای دفاع‌مقدس
برای دیدار با خانواده شهید سیدعلاء‌الدین‌هاشمیان راهی دولت‌آباد می‌شوم
گفت‌وگوی جوان با یک راوی دفاع مقدس پیرامون تشابه تهاجم بعثی‌ها و صهیونیست‌ها به ایران
شرایط آن روز‌های کشور بسیار شبیه شرایطی است که این روز‌ها در جنگ با رژیم خبیث صهیونیستی با آن رو‌به‌رو هستیم. محمود محمودی از رزمندگان و راویان دفاع مقدس، در گفت‌و‌گو با جوان، به روز‌های ابتدایی جنگ پرداخته است.
گفت‌و‌گوی «جوان» با جانباز عبدالخالق محمدی بیسیم‌چی شهید کاوه
داشت خوابم می‌برد که سرم را روی شکم شهید کاوه گذاشتم! از خستگی نا نداشتم و خوابم برد. بعد‌ها بچه‌ها گفتند وقتی می‌خواستیم تو را بیدار کنیم، شهید کاوه گفته بود خسته است بگذارید بخوابد. او فرمانده بود و من بیسیمچی او. خود شهید بعد از کمی استراحت بیدار شده بود، اما اجازه نداد من را بیدار کنند
گفت‌و‌گوی «جوان» با خواهر شهید محمدعلی نیکویی‌وند از شهدای دانش‌آموز دفاع‌مقدس
محمد علی پنج‌شنبه هر هفته در مراسم دعای کمیل در مسجد شرکت می‌کرد. دعای کمیل را قشنگ می‌خواند و گریه می‌کرد. من با خودم می‌گفتم این بچه با داشتن این سن و سال چی می‌ببیند که ما متوجه آن نمی‌شویم. هر وقت که از مراسم دعای کمیل به منزل بر می‌گشت همه متوجه حال دگرگونش می‌شدند
گزارش «جوان» از حضور در منزل شهید سردار تخریبچی ابوالفضل سرلک در آستانه سالروز شهادتش
شنیده بودم اگر اولین بار به مسجد جمکران برویم و آرزو کنیم امام زمان (عج) اجابت می‌کند. ابوالفضل را خیلی دوست داشتم. رفتم و دعا کردم بعد به امام خمینی (ره) گفتم، من از شما می‌خواهم تا زمانی که هستید ابوالفضل من هم در خدمت شما وکشورش باشد. سال‌ها بعد دعایم به زیبا‌ترین شکل ممکن یعنی شهادت تعبیر شد. امام خمینی (ره) ۱۳ خرداد به رحمت خدا رفت و ابوالفضل من هم ۱۰ روز بعد به شهادت رسید. خیلی ارتباط عمیقی با امام داشت. ایشان را دوست داشت. در وصیتنامه‌اش نوشته بود بعد از امام نمی‌خواهم زنده باشم. دعا کنید بعد از امام من هم بمیرم