اخبار كلی
گفت‌و‌گوی «جوان» با سردار رمضان شریف پیرامون رویکرد‌ها و فعالیت‌های مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس سپاه
ما آمدیم در تهیه تاریخ‌های شفاهی یک اولویت‌بندی کردیم تا ابتدا پروژه فرماندهان راهبردی را تکمیل کنیم. توصیه‌ای هم که سردار سلامی در ابتدای انتصاب بنده داشتند، همین بود که ما این بخش را سرعت بیشتری بدهیم و اولویت‌بندی کنیم
گفت‌وگوی «جوان» با فرزندجانباز شهید مهدی محمد زمان منفردی که سال‌ها تاوان عاشقی‌اش را داد
مادر هیچ‌وقت خسته نشد، اما حالا که سال‌ها گذشته است، آثارش را می‌بینیم. هم از نظر روحی آسیب دیده است و هم از نظر جسمی. با این حال هنوز هم اگر با او صحبت کنید، می‌بینید چقدر با عشق و صبر از آن روز‌ها یاد می‌کند. شب ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵ شبی است که پدرم شهید شد. مادر با اینکه می‌دانست حال پدرم خیلی بد است، اما همیشه امیدوار بود خوب شود. پدرم فقط ۴۴ سال داشت و مادرم فکر می‌کرد هنوز پدر فرصت خوب شدن دارد. پدرم بعد از سال‌ها دوری از برادرش شهید محسن محمدزمان منفردی نهایتاً در قطعه ۵۰، ردیف ۷۳، شماره ۷ جای گرفت
گفت‌و‌گوی «جوان» با یکی از راویان دفاع‌مقدس پیرامون عملیات بیت‌المقدس ۷ در خرداد ۱۳۶۷
بعد از عملیات بیت‌المقدس ۷، هاشمی رفسنجانی که به مناطق عملیاتی رفته بود، با دیدن شرایط جبهه‌ها متوجه می‌شود که باید یک کار اساسی در خصوص جنگ صورت بگیرد. در همان روز‌ها یک جلسه‌ای با حضور حضرت امام برگزار می‌شود تا بررسی شود چه کاری باید انجام و چطور باید وضعیت جبهه‌ها را تغییر داد
خاطره‌ای از رعایت بیت‌المال از سوی یک مجروح جنگی
محمد به رعایت بیت‌المال شهره بود. اگر در پادگان شربت پخش می‌کردند فقط یک لیوان می‌خورد. می‌گفت: «من سهم خودم را از بیت‌المال خوردم.» حسرت توجه او به بیت‌المال را می‌خوردم، ولی واقعاً تا آن حد رعایت بیت‌المال از عهده شکمویی مثل من ساخته نبود. اگر شربت می‌دادند آن قدر می‌خوردم تا بترکم!
سعید اوحدی گفت: شهدای عزیز و بزرگواری که امروز یادشان را گرامی می‌داریم، از خانواده‌های معزز و شریف برخاسته‌اند و روح سیدالشهدای محور، محمدرضا عزیز و دیگر شهدای مظلوم همواره الهام‌بخش ما هستند.
گزارش «جوان» از حضور در منزل شهید محمدرضا مشمول که در حین انجام مأموریت مراسم خاکسپاری امام‌خمینی (ره) به شهادت رسید
بعد از رفتنش و شهادتش، من همیشه غمگین بودم. در همه نامه‌ها، اشعار و نوشته‌هایش غم عجیبی بود. خواندن آن نامه‌ها هنوز هم دل من را می‌سوزاند. اول خردادماه که می‌شود، غم بسیار سنگینی روی دلم می‌نشیند. نمی‌دانم این غم چه زمانی و چگونه تسلی پیدا می‌کند. با اینکه خودش پییش از شهادتش من را از این موضوع آگاه کرده بود، اما من آمادگی‌اش را نداشتم. من برادر، مادر و خواهر از دست داده‌ام، اما جنس این غم با همه‌شان تفاوت دارد
گزارش «جوان» از حضور در منزل شهید علی احمدی از شهدای عملیات فتح‌المبین
قبل از شهادتش به منطقه رفتم، اما موفق نشدم او را ببینم. فرمانده علی را دیدم و موضوع را با او در میان گذاشتم. او هم با بیسیم پیام داد. بعد هم به من گفت منطقه زیر آتش است. پیام ما رسیده، باید ببینیم اوضاع منطقه چه می‌شود. سه روز منتظر ماندم، اما خبری نشد. به بچه‌ها گفتم شما هم برای من مثل علی هستید. شما را دیدم، انگار علی را دیدم. وقتی برگشتم، فهمیدم علی آمده و تا غروب منتظر من نشسته بود. پرسیده بود بابایم کو؟ خیلی منتظر مانده بود، او هم برگشته بود. علی هفتم فروردین ۶۱، در عملیات فتح‌المبین شهید شد و حسرت دیدار آخر به دلم ماند
مهندس اوحدی خبر داد:
معاون رییس‌جمهور و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران از حل مشکل اشتغال و تبدیل وضعیت ۱۲ هزار فرزند شهید و جانباز خبر داد.
صدور قطعنامه ۵۵۲ شورای امنیت در خرداد ۱۳۶۳
با گذشت چهار سال از شروع جنگ، صدام که در مهلکه یک جنگ فرسایشی گیر افتاده بود، تصمیم گرفت با گسترش جنگ در خلیج فارس به نفتکش‌های حامل نفت ایران حمله کند و صدور نفت کشورمان را به مخاطره بیندازد. برای این منظور عراق از فرانسه پنج فروند هواپیمای سوپراتاندارد اجاره کرد و با موشک‌های اگزوسه جنگ را در خلیج فارس گسترش داد
گفت‌وگوی «جوان» با همرزم و داماد شهید حاج حسن زواره محمدی از عرفای شهید دفاع مقدس
قبل از انقلاب حاج حسن در یک چاپخانه متعلق به آموزش و پرورش مشغول بود. عادت داشت به اذان گفتن. صاحب چاپخانه به خاطر همین اذان گفتن ایشان را اخراج کرد! چون مسئولان اصلی این چاپخانه مستشاران خارجی بودند. بعد از اخراج یک چرخ دستی تهیه کرد و برای امرار معاش انواع گیره، دکمه، شانه و چیز‌هایی از این چیز‌ها می‌فروخت