جوان آنلاین: «آب بخور، میوه بخور، آرایش کن، خودت رو دوست داشته باش، برو یوگا، مدیتیشن فراموش نشه، به چاکرهات فکر کن، حمومت رو با نمک دریایی بگیر، عطردرمانی رو امتحان کن» اینها نسخههایی است که هر روز با صدایی شیرین و لبخندی جذاب، از سوی بلاگرها و رواندرمانگرانِ اینستاگرامی، در گوشیهایمان تزریق میشود؛ نسخههایی که قرار بود حال ما را خوب کنند، قرار بود آرامش بیاورند، اما بیشتر از همیشه، ما را از خودمان دور کردند؛ توصیههایی که در قالب سبک زندگی سالم، ذهنمان و حتی ناخودآگاهمان را تحت تأثیر قرار دادند و از این دست به آن دست میچرخد. بلاگرها و روانتراپیستهای دیجیتالی، مدام یادمان میدهند که: «خودت اولویت اولی. خودت مهمترین آدم زندگی خودتی.»، اما در این مسیر، چیزی گم شد؛ چیزی که هیچ رژیم غذایی یا کلاس ریلکسیشنی نمیتواند جایش را پر کند. ما خدا را از سبک زندگیمان حذف کردهایم. وقتی حرف از لایفاستایل میشود، دیگر کمتر کسی به مفهومی مثل «توکل» فکر میکند. دعا، عبادت، خلوت شبانه با خدا یا حتی تکیهکردن به یک قدرت بالاتر، جای خودش را به «تکنیک»، «استراتژی» و «مدیریت ذهن» داد. ما به خودمان نزدیکتر شدیم، یاد گرفتیم مردم جایی در زندگی ما ندارند، اما از منبع اصلی خدا دور و دورتر شدیم. رابطهای که زمانی در زندگی آرامبخش بود، حالا برایمان سخت، دور و غریبه شده است. انگار خدا فقط برای وقتهای بحران و شکست است، نه برای هر روز و هر لحظه زندگی، حتی وقتی حالمان بد است، باز هم به خودمان برمیگردیم. نسخهها را مرور میکنیم. «بیشتر ورزش کن، سالمتر بخور، ذهنت را مدیریت کن»، اما چرا هنوز آشفتهایم؟ چرا با وجود تمام این تمرینهای لایفاستایل، به آن آرامش عمیق نمیرسیم؟ پاسخ ساده، اما فراموششده است؛ «جای خدا در سبک زندگی امروز ما خالی است.» او که باید در مرکز بود، حالا در حاشیه است و تا وقتی این خلأ پُر نشود، هیچ سبک زندگیای حتی سالمترینش نمیتواند ما را از درون نجات دهد. «جوان» در پروندهای ویژه و گفتوگو با کارشناسان مختلف اهمیت نقش باور به خدا و معنویت در زندگی روزمره و چگونگی حصول به آن را بررسی کرده است.
زندگی مدرن و تکنولوژی، مشغله و فناوری با ماهیت آرام و تأملی معنویت در تضاد است
سیدهمعصومه طباطبایی، استاد و پژوهشگر حوزه علمیه خواهران در مورد اهمیت نقش باور به وجود خدا و معنویت در زندگی روزمره، بهخصوص جوانان دو دیدگاه را مورد بررسی قرار میدهد و به «جوان» میگوید: روانشناسان مانند کارل یونگ و ویکتور فرانکل باور دارند که انسان نیاز به «معنا» دارد و این معنا برای بسیاری در باورهای معنوی و ارتباط با نیرویی برتر (خدا) یافت میشود. تحقیقات نشان دادهاند افرادی که به خدا یا نوعی معنویت باور دارند، تابآوری بیشتری در برابر استرس، احساس رضایت بیشتر از زندگی و سطح پایینتری از افسردگی و اضطراب دارند.
وی همچنین از نگاه قرآن، ایمان به خدا را عامل اصلی آرامش درونی معرفی میکند و ادامه میدهد: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (سوره رعد، آیه ۲۸) آگاه باشید که دلها تنها با یاد خدا آرام میگیرند. بر این اساس برای تقویت این باور در نسل جوان به جای تحمیل، باید با زبان فهمپذیر و همدلانه با جوانان صحبت کرد. ارتباط بین معنویت و روان سالم را با مثالهای واقعی و علمی برای آنان توضیح داد و از رسانههای جذاب، تولید محتوای معنوی در بسترهایی که جوانان در آن فعالند (مثلاً اینستاگرام یا یوتیوب) استفاده کرد. به اعتقاد وی سه دسته از عوامل باعث کمرنگ شدن معنویت در نسل جوان شده که بررسی هر کدام مفید فایده است. دسته اول عوامل اصلی، چون زندگی مدرن و تکنولوژی، مشغله (سرعت زندگی، محرکهای زیاد و لحظهای ذهن را از دروننگری دور میکنند) و فناوری هستند که موجب فوریتطلبی و عدمتمرکز میشود و با ماهیت آرام و تأملی معنویت در تضاد است. دسته دوم فضای مجازی است که باعث شده جوانان بیش از حد درگیر مقایسه، مصرفگرایی و دنیای ظاهری شوند و زمان کمتری برای خلوت، تفکر، دعا یا حتی مطالعه قرآنی داشته باشند. دسته سوم ضعف الگوهای معنوی قابلقبول است، به این معنی که الگوهایی که جوانان بتوانند با آنها ارتباط بگیرند، گاهی در فضای اجتماعی یا دینی به خوبی معرفی نمیشوند.
طباطبایی با بررسی نگاه قرآنی مبتنی بر هشدار در مورد غفلت ناشی از دنیا به آیه ذَرْهُمْ یأْکلُوا وَیتَمَتَّعُوا وَیلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یعْلَمُونَ» (حجر،۳) اشاره کرد و گفت: خداوند میفرماید: «رهایشان کن تا بخورند و از زندگی لذت برند و آرزوهای طولانی مشغولشان کند...»، این آیه اشاره به این مطلب دارد که غوطهورشدن در مادیات باعث دوری از معنویت و تعالی است.
وی در مورد تأثیر کمرنگشدن معنویت بر آرامش روانی و کیفیت زندگی نیز مجدداً دو بعد روانی و قرآنی را مطرح کرد و گفت: از نظر روانی کاهش معنویت و ایمان باعث افزایش افسردگی، احساس پوچی و اضطراب وجودی میشود، همچنین انسان در نبود معنا دچار «خلأ معنوی» میشود. فرانکل میگوید، این خلأ ریشه بسیاری از اختلالات روانی است. از نگاه قرآن قطع ارتباط با خدا موجب نوعی گمگشتگی درونی میشود. خداوند میفرماید: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا» (طه،۱۲۴) «و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت.»
این کارشناس مذهبی راهکارهایی برای بازگرداندن معنویت به زندگی پیشنهاد میدهد و معتقد است: ایجاد ارتباط شخصی با معنویت، نه از سر اجبار، بلکه با درک نیاز درونی، فطری و تمرینهای معنوی مثل مراقبه، دعا، نوشتن شکرگزاری روزانه و یادآوری نعمات بیکران الهی اثرگذار است، همچنین ایجاد گروههای همدل معنوی، حتی مجازی که حمایت روانی و معنوی ایجاد کند، پیشنهاد میشود. به لحاظ قرآنی و ایمانی نیز یاد خدا در زندگی روزمره (ذکر) باید وجود داشته باشد. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» (بقره، ۱۵۲)
نماز و عبادت با تدبر نه صرفاً انجام ظاهری بسیار مهم است. «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ» (عنکبوت، ۴۵) و در نهایت توکل، رضا و تسلیم در برابر حوادث زندگی توصیه میشود. توکل نوعی آزادشدن از اضطرابِ کنترل همه چیز و رضا به معنای هماهنگی با حکمت الهی و آرامش در دل تغییرات است.
وی در پاسخ به این سؤال که اگر کسی احساس دوری از خدا دارد، از کجا شروع کند، گفت: سادهترین و مؤثرترین نقطه شروع خلوت کوتاه روزانه با خود و خدا، مثلاً پنج دقیقه سکوت و ذکر است. مطالعه آیاتی از قرآن همراه با ترجمه و تدبر، ذکر استغفار و شکرگزاری بهویژه در لحظات استرس و اندوه و مراجعه به افراد باتجربه و همدل توصیه میشود. (برای راهنمایی معنوی، نه الزاماً روحانیون سنتی، بلکه کسانی که دغدغه درک دارند.) خداوند در قرآن فرموده است: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» (بقره،۱۸۶): و، چون بندگانم درباره من از تو بپرسند، [بگو]من نزدیکم.»
طباطبایی در پاسخ به سؤالی مبتنی بر چگونگی تبدیل معنویت از تکلیف به نیاز درونی یادآور شد: راهکارهای عملی مثل تبدیل عبادات به فرصت ارتباط شخصی نه وظیفه اجباری و نشان دادن ثمرات ملموس معنویت در زندگی واقعی (مثلاً آرامش، رضایت، کاهش اضطراب) توصیه میشود، همچنین استفاده از زبان بومی و تجربی جوانان در آموزش مفاهیم دینی (نه فقط زبان رسمی و کلاسیک)، توجه به سفرهای طبیعتگردی معنوی، خلوتنشینی، اردوهای تفکر و مشارکت جمعی در فعالیتهای خدامحور و دعوت به عبادت همراه با معنا و محبت (نه صرف اجبار) تأثیرگذار است.
سبک زندگی غلط همه خیرات و آرامش را از ما سلب میکند
حجتالاسلام سیدمهدی خضری، امام جمعه موقت قزوین و کارشناس مذهبی در گفتوگوی دیگری با «جوان» در تعریف سبک زندگی به رنگ خدا میگوید: سبک زندگی به رنگ خدا با ذکر عملی به دست میآید. برخی فکر میکنند ذکر فقط زبانی است، در حالی که ذکر عملی مهمتر از ذکر زبانی است. آیتالله بهجت میفرمود، هیچ ذکری، بالاتر از «ذکر عملی» نیست، هیچ ذکرِ عملی، بالاتر از «ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات» نیست و ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق، بدون «مراقبه دائمیه» صورت نمیگیرد. اگر کسی اهل ذکر عملی شد، به آرامش میرسه، زندگیش مرتب میشه، از معیشت سخت و معیشت «ضنک» نجات پیدا میکنه، خداوند در قرآن میفرماید: من اعرض عن ذکری فان له معیشت ضنکا ذکر عملی: در تمام تصمیمات خود خدا را یاد کنیم. یاد خدا به این معنی که در هر کاری که میخواهیم انجام بدهیم، ببینیم اراده خدا چیست، تکلیف خدا چیست، البته خدای متعال در بسیاری از امور تکلیفی یا منعی ندارد، اما همین که متوجه باشیم، خدا را عملاً یاد کردیم.
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چگونه حضور خدا فراتر از چارچوب عبادات رسمی (نماز و روزه) به تمام جنبههای زندگی روزمره مانند کار، درس، تفریح و روابط اجتماعی میشود، گفت: ملاک اصلی در یاد خدا اطاعت است نه عبادت. گاهی عبادت داریم، نماز میخوانیم، اما اهل یاد نیستیم، چون اهل اطاعت نیستیم. در حدیث نبوی داریم، هرکس اطاعت خداوند متعال مىکند، یاد خدا بسیار کرده است، هرچند نماز و روزه و تلاوتش کم باشد و هرکس معصیت خداوند متعال مىکند، خدا را فراموش کرده است، هرچند نماز و روزه و تلاوتش بسیار باشد. آن کس که اهل اطاعت شد، خدا در تمام زندگی او جاری میشود، دیگر محیط کار با محیط عبادت برای او فرقی نمیکند، همه جا برای او رنگ خدا پیدا میکند.
حجتالاسلام خضری کسب تجربه عملی معنای توکل و رضایت الهی را در زندگی پرمشغله و پراسترس امروزی را اینگونه تعریف کرد: توکل یک امر ذهنی نیست، یک امر قلبی است، یک باور است؛ باور قلبی به اینکه خدا قادر است، باور به اینکه همه قدرت نزد اوست، باور به اینکه بدون اراده او هیچ کس به ما ضرر نمیزند، باور به اینکه او رازق است. اگر این باور در قلب ما ایجاد شد، آن وقت به حقیقت توکل میرسیم. توکل با فکر کردن درست نمیشود، البته آگاهی مقدمه توکل است. توکل تنها با ایمان و باور در قلب جای میگیرد و تنها راه باور اطاعت است.
به اعتقاد وی اگر اطاعت در زندگی جاری شود، شوق عبادت در قلب ایجاد میشود، آنگاه عبادت را قربانی نمیکنیم و در ادامه توضیح داد: در روایت داریم اگر عبادت اولویت فرعی انسان باشد، کارهای انسان متشتت میشود. وقتی متشتت شد، آنگاه انسان مضطرب میشود.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا آغاز روز با یاد خدا (مثلاً نماز صبح) میتواند تأثیر قابل توجهی بر مدیریت استرس، انگیزه و کیفیت تصمیمگیریهای روزمره ما داشته باشد؟ خاطر نشان کرد: نماز اول وقت صبح امتیاز ویژهای دارد. این نماز نمازی است که در زمان تعویض شیفت ملائکه شب و روز اقامه میشود (هم ملائکه شب آن را میبینند، هم ملائکه روز) بنابراین هر دو گروه به آن گواهی میدهند. در روایت دیگر امام صادق (ع) در پاسخ به اسحاق بن عمار میفرمایند: «فَإِذَا صَلَّی الْعَبْدُ الصُّبْحَ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أُثْبِتَتْ لَهُ مَرَّتَینِ أَثْبَتَهَا مَلَائِکةُ اللَّیلِ وَ مَلَائِکةُ النَّهَارِ»، وقتی بندهای نماز صبح را هنگام طلوع فجر بخواند، دو بار برای او نوشته میشود؛ هم ملائکه لیل آن را ثبت میکنند و هم ملائکه نهار. متأسفانه سبک زندگی جدید یک چرخه باطل در زندگی درست میکند؛ از یک طرف به دیر خوابیدن و دیر غذا خوردن عادت کردهایم که نتیجه آن میشود از دست دادن نماز صبح، از طرف دیگر وقتی نماز صبح قضا میشود، نورانیت زندگی و آرامش زندگی کم میشود و برای فرار از این ناآرامی به بطالت شبانه پناه میبریم. سبک زندگی غلط همه خیرات و آرامش را از ما سلب میکند.