نگاهی به عملکرد حفاظت اطلاعات در عملیات والفجر ۸ در گفت‌و‌گوی «جوان» با یک رزمنده و راوی دفاع مقدس
علاوه بر اندازه‌گیری لحظه به لحظه آب اروند در طول شبانه‌روز، جزئیات جزر و مد اروند، تغییرات اقلیمی آب و هوا و مسائلی از این دست از روی اسناد اداره هواشنایی، اداره شیلات و اداره کشاورزی بررسی و مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین مطالعات خوبی هم روی تغییرات اقلیمی منطقه صورت پذیرفت تا از هرگونه غافلگیری ممانعت شود
خاطرات یک رزمنده از عملیات شناسایی والفجر مقدماتی
یک شب مشغول عبور از یک میدان مین بودیم که ناگهان پای یکی از بچه‌ها روی تله رفت. چیزی به روشنایی هوا نمانده بود و باید سریع او را خلاص می‌کردیم، اما تله مورد نظر خیلی عجیب بود. رشته سیمی باریک بود که یک سرش به زمین فرو رفته و سر دیگرش به مچ پای آن برادر پیچیده بود...
گفت‌و‌گوی «جوان» با خواهر شهید قربانعلی عباسی از شهدای خطه کردستان 
قربانعلی قصد داشت با اصرار خانواده بعد از اتمام سربازی به خواستگاری یکی از دختران روستا برود. حتی به خواهر بزرگ‌مان گفته بود برود و با آن دختر خانم در روستا صحبت کند و نظر او را در رابطه با ازدواج بداند. آن دختر گفته بود وقتی قربانعلی از خدمت برگشت، حرف‌هایمان را می‌زنیم، ولی این‌بار دیگر برادرم برنگشت و شهید شد
گفت‌و‌گوی «جوان» با جانباز ۷۰ درصد احمدعلی پاکدامن که بهمن سال ۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت دشمن درآمد
وقتی به محل درگیری با گروه عراقی برگشتیم، دیدم یک نفر کمی دورتر از جنازه عراقی‌ها، روی زمین افتاده است. جلوتر رفتیم و دیدم محمدرضا مجروح افتاده. ایشان در عملیات ثامن‌الائمه (ع) به شدت مجروح شده بود و جراحاتش در والفجر مقدماتی مزید بر علت شده بود. او را برداشتیم و روی صندلی فرماندهی نفربر خواباندیم
گفت‌و‌گوی «جوان» با یکی از رزمندگان دوران دفاع‌مقدس پیرامون خاطرات حضور در جبهه در اولین روز‌های جنگ تحمیلی
وقتی به کرخه رسیدیم، پاسگاهی که سرپل کرخه بود آنقدر گلوله خورده بود که مثل آبکش شده بود. بعثی‌ها تا پشت رودخانه آمده بودند. از بغل پاسگاه دور زدیم. سایت موشکی که نیرو‌های دشمن روی آن مستقر شده بودند، در دشت عباس بود. اگر در دید دشمن قرار می‌گرفتیم، رفتن‌مان با خودمان و برگشت‌مان با خدا بود
یادکردی از سردار شهید مجید بقایی که ۹ بهمن ۶۱ آسمانی شد
شهید بقایی در سال ۵۸ وارد سپاه شد. دانشجو بود و به جهت حضور در محیط علمی و فرهنگی، در ابتدا در واحد روابط عمومی، تبلیغات و انتشارات مشغول شد، اما خیلی نگذشت که توانایی‌هایش باعث شد در اولین ماه شروع جنگ (مهر ۵۹) نماینده سپاه در اتاق جنگ شود. مجید بقایی در کنار کار‌های ستادی که انجام می‌داد یک نیروی عملیاتی بود
گفت‌و‌گوی «جوان» با همسر جانباز آزاده «سردار شهید محب‌علی فارسی» پیرامون خاطرات همسر و ۲ برادر شهیدش
لشکر ۴۱ ثارالله (ع) در زمان جنگ متشکل از سه استان سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان بود. شهید میرحسینی جانشین لشکر ۴۱ ثارالله (ع) از سیستان بود و حاج‌محب هم همراه شهید میرحسینی بود. همسرم در دوران دفاع مقدس فرماندهی بعضی از گردان‌های لشکر ثارالله (ع) را برعهده داشت و به عنوان کادر لشکر کاملاً با شهید سلیمانی آشنا بود
خاطراتی از عملیات کربلای ۵ و پدافند در جزیره‌ام‌الطویل در گفت‌وگوی «جوان» با یک رزمنده حاضر در این عملیات
خلبان هوانیروز سریع از بالگرد پایین پرید و به سمت ما آمد. بچه‌های بسیجی دویدند سمت او و علاوه بر نجات خلبان، سعی کردند آتش را خاموش کنند. خلبان می‌گفت بروید کنار الان آتش به راکت‌ها می‌رسد و منفجر می‌شود. آسیب می‌بینید... ولی بچه‌ها گوش ندادند و آنقدر تلاش کردند که عاقبت آتش بالگرد خاموش شد
برشی از کتاب «زندگی در کمین» پیرامون نبرد سخت با دشمن در منطقه شلمچه
 یکی از نیرو‌های اطلاعات عملیات هم پیش اسلامیان بود. او به ما گفت باید ۳۰۰ متر به‌صورت نیم‌خیز روی دژ بدویید. روی این دژ انواع گلوله و موشک شلیک می‌شد و حدود دو متر از کف زمین فاصله داشت. هیچ راه دیگری غیر از این دژ برای رسیدن به خط مقدم وجود نداشت. 
یادکردی از سردار شهید یدالله کلهر از شهدای شاخص عملیات کربلای ۵
با شروع جنگ تحمیلی، خیلی از بچه‌های سپاه تهران و شهر‌های اطراف مثل کرج به جبهه‌های غرب رفتند. شهید کلهر هم فرماندهی نیرو‌های اعزامی از کرج را برعهده گرفت و به سرپل ذهاب و گیلانغرب رفت. فیاضیه آبادان مقصد دوم حاج یدالله در اعزام‌های بعدی بود. سپس در عملیات‌های بزرگی مثل طریق القدس و والفجرمقدماتی و والفجریک شرکت کرد
۵