جوان آنلاین: یکی از نکاتی که پس از تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی و امریکا به کشورمان رخ نشان داد، بیان و بروز نام و یاد سرداران رشیدی بود که به دلیل مسئولیتها و نوع مشاغلشان هیچ نام و نشانی از آنها وجود نداشت. این فرماندهان شهید تا در کنار ما حضور داشتند، نامی از آنها مطرح نمیشد و البته خود نیز گمنامی را میپسندیدند. گویی بهانهای، چون شهادت لازم بود تا شمهای از خدمات، سختیها و زحماتی که برای اعتلای ایران اسلامی کشیده بودند، در دوران پس از جنگ بیان شود. شهدایی، چون محمود باقری فرمانده موشکی هوافضای سپاه، محمدحسن محققی، جانشین سازمان اطلاعات سپاه، مرتضی طیب مسعود از فرماندهان هوافضای سپاه، شهید نصیر باغبان، معاون اطلاعات نیروی قدس سپاه و... از جمله این شهدا بودند.
سردار شهید محمود باقری
کابوس صهیونیستها و امریکا
شهید محمود باقری در زمان شهادت فرمانده موشکی نیروی هوافضای سپاه بود. این فرمانده رشید و یگان تحت امرش، کابوسی برای رژیم صهیونیستی و امریکا به شمار میرفتند. بعد از شهادت حاج محمود، تصاویری قدیمی از او در کنار شهدایی، چون حاج حسن طهرانیمقدم و سردار امیرعلی حاجیزاده منتشر شد که نشان میدهد؛ شهید باقری به عنوان یکی از پیشکسوتان هوافضای سپاه، از سالهای دور در این یگان حساس و تخصصی فعالیت میکرد.
او یکی از اولین فرماندهان شهید سپاه در بامداد روز ۲۳ خرداد بود. فرماندهی که موشکهای او و همرزمانش در وعده صادق ۱ و ۲ بلای جان صهیونیستها شد و اخیراً نیز انتشار تصاویر اصابت ۹ موشک سپاه به پایگاه استراتژیک تل نوف رژیم صهیونیستی نشان میدهد، شهید باقری و یارانش در این دو عملیات چه کردند و چه ضربات سختی به صهیونیستها وارد کردند.
۱۵ سال فرماندهی گمنام
نکته بارز در زندگی شهیدمحمود باقری این مسئله است که او از سال ۱۳۸۸ با حکم فرماندهی معظم کل قوا به فرماندهی موشکی هوافضای سپاه منصوب شده بود. اما در تمامی این سالها و بهرغم عملیات بزرگی که یگان موشکی سپاه در هدف قرار دادن پایگاه امریکایی عینالاسد، پایگاه گروههای جدایی طلب و تروریست در شمال عراق و سوریه و نهایتاً دو عملیات بزرگ وعده صادق ۱ و ۲ انجام داده بود، اما کمتر کسی با نام این شهید بزرگوار آشنا بود.
شهید باقری در طول ۱۵ سال تصدی این سمت، استانداردهای موشکی ایران را در سطحی بالا برد که اثرات آن در عملیات وعده صادق ۳ به وضوح نمایان شد. فرزند شهید باقری در خصوص پدر و گمنامی او گفته است: شهید باقری گرفتن بالاترین مدال نظامی کشور از دست فرمانده کل قوا را حتی به خانوادهاش نگفته بود. جز خدا و خدمت به این مردم، دنبال هیچ تبلیغ، ترفیع و تعریفی و دنبال هیچ موقعیت و منصب و منفعتی شخصی نبود.
فرزند شهید همچنین گفته است: او چنان خدایی و خالص شده بود و چنان از همه تعلقات و تمنیات دنیایی رها بود که همه خانواده در آن روزهای آخر و پیش از شروع جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، بوی شهادت را از او استشمام میکردند و به شهید شدن قریبالوقوعش یقین پیدا کرده بودند. شهادت در کنار مافوق و فرمانده ارشدش سردار سرلشکر شهید «امیرعلی حاجیزاده» و سفر کردن از این دار غرور به سرچشمه نور، اجر آن همه همت و مجاهدت بیامانش بود.
سردار شهید مرتضی طیب مسعود
مخلص مثل یک بسیجی
شهید مرتضی طیب مسعود نیز یکی از گمنامترین سرداران شهیدی است که قبل از شهادتش، حتی بسیاری از همشهریهای او در رزن همدان نیز او را نمیشناختند و از چند و، چون سمتی که در نیروی هوافضای سپاه داشت، اطلاع نداشتند.
سرداررضا میرزایی از فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس استان همدان که پس از جنگ فعالیتهای فرهنگی بسیاری در این استان انجام میدهد، در خصوص گمنامی شهید طیب مسعود بیان کرده است: به خاطر حساسیتهای شغلی این شهید گرانقدر کمتر کسی میدانست او چه کاره است و چه کاری انجام میدهد. حتی خیلی از بچههای قدیمی سپاه همدان و خود شهر رزن دقیقاً نمیدانستند، مسئولیت شهید طیب چیست. نهایتاً میدانستند در سپاه خدمت میکند. این شهید بزرگوار امین سردار حاجیزاده و امانتدار خوبی هم بود. هیچوقت بروز نمیداد چه کاری انجام میدهد. بیادعا وظایفش را انجام میداد و در عین گمنامی کار میکرد. سوریه همراه با سردار حاجیزاده رفته بود و آنجا هم مجروح شد، اما کمتر کسی متوجه مجروحیت ایشان شد. فقط خانوادهاش متوجه شدند. شاید حرفهایی که الان در مورد این شهید و مسئولیتهایش میزنیم هیچ جای دیگری بیان نشده است. ایشان وقتی شهید شد همه متوجه شدند چه مسئولیتی داشت.
من یک سربازم
غلامرضا صیفی، دایی شهید نیز گفته است: خودش میگفت یک سربازم هستم و دارم خدمتم را میکنم. یادم است چند سال قبل مدتها از او خبر نداشتیم. به روستا هم نمیآمد. یک روز خواهرم (مادر شهید) آمد و گفت: هرچه تلاش میکنیم با مرتضی تماس بگیریم موفق نمیشویم. پرسیدم مگر او کجاست که دسترسی ندارید؟ گفت سوریه است. نگو از مدتها پیش به آنجا رفته و ما اصلاً خبر نداشتیم. حدود پنج سال در سوریه بود. بعدها متوجه شدیم مجروح شده است و علت اینکه مادرش هم نمیتوانست با او ارتباط بگیرد، همین بود.
شهید نصیر باغبان
سرداری از دزفول
سردار شهید نصیر باغبان نیز از شهدای گمنام تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی و امریکا به ایران است که به محسن باقری شهرت داشت و این شهید گرانقدر بیش از آنکه در ایران شناخته شده باشد، در جبهه مقاومت اسلامی شناخته شده بود. به گونهای که حتی در شهرش دزفول نیز کمتر کسی او را میشناخت و از مسئولیتهایش با خبر بود. شهید باغبان در دوران دفاعمقدس نیز در قرارگاه برون مرزی رمضان خدمت میکرد و مأموریتهای برون مرزی او باعث شده بود حتی در جمع رزمندگان دزفولی نیز حضور نداشته باشد.
غلامعلی سخاوتی از همرزمان دوران دفاع مقدس شهید در خصوص او میگوید: شهید نصیرباغبان یک عمر در مأموریتهای خارج از کشور به سر برد. بعد از جنگ که وارد نیروی قدس شد، همچنان روند حضورش در جبهه مقاومت را حفظ کرده بود. زمان جنگ یادم است که ایشان هرگاه به دزفول میآمد، در مسجد نجفیه یا جمع دیگری که بین بچههای رزمنده تشکیل میشد، از خاطرات حضورش در کردستان عراق سخن میگفت. قرارگاه رمضان کارش عملیات برون مرزی بود. پیش میآمد رزمندگان این قرارگاه وقتی به عمق خاک دشمن در منطقه کردستان عراق یا نقاط دیگر میرفتند، ماهها همانجا میماندند و زمینه انجام یک عملیات برون مرزی یا ارتباطگیری با اکراد مخالف حکومت بعث عراق را مهیا میکردند. شهید نصیرباغبان هم از این قاعده مستثنا نبود. خاطرات ایشان از کردستان بسیار جالب بود. بعدها همین قرارگاه رمضان یکی از بخشهای تشکیل دهنده نیروی قدس سپاه شد.
عاشق خدمت به مردم
پس از پایان دفاعمقدس حضور شهید باغبان در جبهه مقاومت اسلامی باعث شد تا او همچنان دور از زادگاهش دزفول باشد و در هر جایی که حضور داشت، هیچ نام و نشانی از او وجود نداشته باشد. به قول همرزم شهید: خلاصه زندگی او در یک کلام تعریف میشود. ایشان یک رزمنده مکتبی بود. یک سرباز ولایت و دین و میهن که عاشق خدمت به مردمش بود. شهید نصیرباغبان سالها در دفاع مقدس در جبهههای مختلف جنگید. بعد از جنگ هم از افغانستان بگیر تا عراق، سوریه، لبنان و... حضور داشت. مدتی هم در کنسولگری ایران در بصره خدمت کرد. هر کاری و مأموریتی که به او محول میشد به بهترین شکل انجام میداد.
شهید حاجحسن محقق
یک عمر رزمندگی
شهید محمدحسن محققی معروف به «حاج حسن محقق» نیز از دیگر سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که در آخرین سمت زمینیاش به عنوان جانشین اطلاعات سپاه روز ۲۵خردادماه ۱۴۰۴ در کنار سردار شهید محمد کاظمی، فرمانده سازمان اطلاعات سپاه و درپی حمله موشکی اسرائیل به شهادت رسید.
شهید محقق از قدیمیترین نیروهای اطلاعات- عملیات در دفاع مقدس بود که به گفته یکی از همرزمانش، کارهای اطلاعاتی را در اولین ماههای جنگ تحمیلی صدام علیه ایران در دشتهای ذوالفقاری آبادان شروع کرده بود. او که از ۱۷ سالگی وارد جبهههای جنگ شده بود، بهرغم مجروحیتهای متعدد، تا پایان جنگ در جبههها ماند و فرماندهی گردان و سپس تیپ حبیب از لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) را برعهده داشت.
جانباز همیشه پای کار
شهید محقق در تک سنگین و گسترده روزهای آخر جنگ عراق به ایران، به همراه نیروهای تیپ حبیب به مقابله دشمن رفت که در جریان همین زدوخوردها گلولهای کنارش منفجر و به شدت مجروح شد. در این واقعه یک پای حاج حسن از بالای زانو قطع شد و زانوی پای دیگرش هم فیکس شد؛ یعنی دیگر خم نمیشد. او سالها با یک پای قطع شده و پای دیگری که حتی نمیتوانست آن را خم کند، در میادین مختلف حضور یافت و عاقبت نیز به دست شقیترین دشمنان اسلام که همان صهیونیستها باشند به شهادت رسید.
با شهادت رفت
سردار قاسم صادقی همرزم شهید در شرح خاطرهای از او میگوید: در حج خونین سال ۶۶ من و حاج حسن به حج رفته بودیم. من در یک کاروان و ایشان هم در کاروان دیگری بود. در مراسم برائت از مشرکین که ایادی سعودی حجاج ایرانی را مورد ضرب و شتم قرار دادند، حاج حسن در صف اول بود و ایشان را طوری زده بودند که نفسش بالا نمیآمد. بچهها ایشان را حمل کردند و بردیم در کاروان آنجا نفس ایشان را احیا کردیم. من به شوخی گفتم حاج حسن بالاخره حلوایت را میخورم. ایشان گفت: نه من حلوایت را میخورم. تا این اواخر هر بار همدیگر را میدیدیم همین شوخی ردوبدل میشد. نهایتاً او با شهادت رفت و ما هنوز حسرت به دل ماندهایم.