پهلوی و پهلوی‌ها
«پرویز خسروانی» به مثابه کوچک ابدال بهائیت و اسرائیل
پرویز خسروانی نمونه‌ای گویا از کارگزاران رژیم پهلوی بود که با تکیه بر وابستگی عقیدتی به تشکیلات بهائیت و نزدیکی به دربار پهلوی دوم، در عرصه‌های مختلف از قدرت سوءاستفاده می‌کرد. او که به‌ظاهر چهره‌ای فرهنگی و ورزشی معرفی می‌شد، در عمل به مهره‌ای کلیدی در اجرای سیاست‌های پنهان رژیم بدل شد از جمله تلاش برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی از طریق ابزار ورزش و به خدمت گرفتن باشگاه تاج!
حبیب ثابت پاسال، محور اقتصادی فرقه بهائیت در ایران
نام حبیب ثابت پاسال، در نقطه تلاقی سرمایه‌داری وابسته، نفوذ فرهنگی غرب و پیوند‌های مذهبی و سیاسی پرحاشیه قرار می‌گیرد. به‌عنوان یک کارآفرین بهایی، رابطه نزدیک او با محافل اقتصادی و فرهنگی امریکا و همچنین همکاری‌های تجاری و تلویحاً سیاسی وی با رژیم صهیونیستی، تصویر نامبرده را در ذهن بسیاری از ایرانیان، به عنوان نماد نفوذ بیگانگان در اقتصاد و رسانه کشورمان، در دوران پیش از انقلاب اسلامی تثبیت کرد
«نمادی از جهادگری زنان زاهدان در ۶ دهه اخیر» در گفت‌و‌شنود با فاطمه جعفری از مبارزان قبل از انقلاب اسلامی
با شروع سال ۵۷، فعالیت مذهبی‌های شهر زاهدان بیشتر شد. کم‌کم حتی ترس از اراذل و اوباش هم کم می‌شد و ما از همان ماه رمضان ۵۷، شروع به شرکت در تظاهرات کردیم. در آن روز‌ها برادرانم به همراه دوستان‌شان، به نوبت و در شرایط خیلی سخت، برای حفظ جان آیت‌الله محمد کفعمی، در اطراف منزل و مسجد جامع نگهبانی می‌دادند
شهید سپهبد محمدولی قرنی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، یک نسبت‌سنجی تاریخی
برابر اسناد موجود، سرهنگ محمدولی قرنی در تاریخ ۱۳۳۱ و در زمان حاکمیت دولت دکتر مصدق، از درجه سرهنگی به درجه سرتیپی ارتقا یافته و اتفاقاً در زمانی درجه گرفته که ارتش در اختیار ملیون و به تعبیری افسران ناسیونالیست و با فرماندهی کل قوای مصدق بوده است. در آن دوره، قرنی به فرماندهی تیپ مستقل رشت منصوب شده و در مقطع کودتای ۲۸ مرداد در این شهر بوده و در مرکز حضور نداشته است
امیراسدالله علم و نقش پنهان او در سقوط دولت محمد مصدق
علم در برخورد با مخالفان از مشت آهنین استفاده می‌کرد. درگیری نظامی با مخالفان اصلاحات ارضی و کشتار معترضان به بازداشت امام‌خمینی در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، نشانگر خوی خشن و سرکوبگرانه اوست؛ رفتار خشن او در برخورد با معترضان و مخالفان را می‌توان از ریشه‌های گسترش اعتراضات مردمی دانست که منجر به شکل‌گیری انقلاب و در نهایت سقوط رژیم پهلوی شد. هر چند که در آن مقطع علم دیگر در قید حیات نبود
امیرعباس هویدا، روایت چاکری و صدراعظمی
در تبلیغات جماعت موسوم به سلطنت طلب، تلاش می‌شود تا امیر عباس هویدا به عنوان فردی پاکدست و درستکار معرفی شود، در حالی که اسناد «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» حکایتی دگر دارد! یکی از مواردی که در پرونده ساواک او به چشم می‌خورد، مسائل مربوط به سوء‌استفاده‌های مالی او و اطرافیانش می‌باشد که به دست یکی از منابع ساواک که سطح دسترسی‌اش به اخبار و تحولات حلقه یک هویدا خوب بوده است، گزارش می‌شود
منوچهر اقبال، در قامت صدراعظم مطلوب پهلوی دوم
بی‌تردید چهره هایی، چون منوچهر اقبال، عاشق چشم و ابروی پهلوی دوم نبودند. آنان در زمره وابستگان به سیاست‌های انگلستان بودند که بقای رژیم شاه را برای تداوم این سیاست ضروری می‌دانستند. امروزه عرصه سیاست ایران تغییرات زیادی یافته است. با این همه نگرش‌های اقبال گونه، همچنان در میان برخی سیاستمداران دیده می‌شود که درصد بازکردن پای بیگانه به کشور و تسلط مجدد آنان بر این مرزو بومند!
پهلوی دوم در طریق قبضه قدرت مطلقه
دکتر سیدحسین فاطمی: «در پی ترور شاه و سپس اعلام حکومت نظامی از سوی حکومت ساعد و با تحریک رزم آرا، بگیر و ببند شـروع شد. هر کس‌صحبتی از آزادی و مشروطیت‌کرده بود، به زندان افتاد. تمام روزنامه‌ها به استثنای سه یا چهار ورقه بی‌بو و بی‌خاصیت، بقیه توقیف شدند و در مجلس نیز وکلا ماست‌ها را کیسه کردند و چند نفر اقلیت مجلس هم مصلحت دیدند تا در آن روز‌ها کم دود بکشند!...»
ابوالحسن ابتهاج، تکنوکراتی در خدمت منافع انگلیس
نفوذ بیش از حد ابتهاج در سازمان برنامه، باعث شد که وی به عنوان «دولت در سایه» شناخته شود! این مسئله به اختلافات شدید میان او و نخست‌وزیران وقت، به‌ویژه فضل‌الله زاهدی و منوچهر اقبال انجامید. در برخی موارد، حتی تلاش‌هایی برای برکناری او از طریق فشار نظامی صورت گرفت! اما حمایت شاه و انگلستان از ابتهاج مانع از این امر شد. با این حال، نداشتن هماهنگی میان سازمان برنامه و دولت بر سر مسائل بودجه‌ای، به‌ویژه در مورد درآمد‌های نفتی، موجب تشدید اختلافات شد
حسن ارفع، بازیگری در خدمت انگلیس و امریکا
در دوره اوج‌گیری انقلاب اسلامی، حسن ارفع با بهره‌گیری از تجربیات خود در کودتا‌های گذشته (۳ اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) و همکاری با مستشاران خارجی، تلاش داشت تا سلطنت را از فشار‌های داخلی و خارجی حفظ کند، اما به دلیل بحران‌های داخلی، ناتوانی حکومت در مدیریت تحولات سیاسی آن زمان و گستردگی اعتراضات مردمی، در اجرای این امر ناکام ماند و وقتی غلبه قیام عمومی معلوم شد، معالجه بهانه‌ای شد تا او در دی ۱۳۵۷ به خارج از کشور فرار کند!