جوان آنلاین: سردار رضا میرزایی درخصوص سپهبد شهید حاجحسین سلامی میگوید: «ایشان توجه بسیاری به تاریخنگاری دفاعمقدس داشت. چون خودش اهل مطالعه بود، کتابهای دفاعمقدس را مطالعه میکرد و اهمیت بسیاری به آثار این حوزه قائل بود.» سرداران شهید حسین سلامی، محمد باقری و غلامعلی رشید، از جمله شهدای شاخص تجاوز نظامی امریکا و رژیمصهیونیستی به کشورمان هستند که سوابق درخشانی نیز در دوران دفاعمقدس داشتند. سردار میرزایی از فرماندهان نظامی استان همدان در جنگ تحمیلی است که پس از پایان دفاعمقدس به تحقیق و نگارش پیرامون آن پرداخته و تاکنون کتابهای شاخصی در این خصوص منتشر کرده است. در گفتوگو با این پژوهشگر دفاعمقدس، خاطراتی از این سه فرمانده شهید را تقدیم حضورتان میکنیم.
از حضور شهید سلامی در دوران دفاعمقدس کمتر شنیدهایم، آن زمان شما ایشان را بیشتر در کدام جبههها میدیدید؟
شهید سلامی به همراه سردار علائی و چند چهره دیگر، از مؤسسان قرارگاه دریایی نوح بودند. شهید سلامی در این قرارگاه کارهای عملیاتی انجام میداد. مدتی هم در لشکرهای ۲۵ کربلا ۱۴ امامحسین (ع) بودند. زمانی که ما در جبهه جنوب و خرمشهر خط داشتیم، بیشتر سردار سلامی را آنجا میدیدیم. در جلسات قرارگاه فرماندهی یا دیگر جلساتی که برگزار میشد، ایشان را ملاقات میکردیم. یک آدم متین و در عین حال متواضعی بود که خوش فکری خاصی داشت و طرحها و رهنمونهایش مورد توجه فرماندهان قرار میگرفت.
در مورد تواضع شهید سلامی زیاد شنیدهایم، این صفت در هنگام فرماندهی ایشان در سپاه به چه شکلی خود را نشان میداد؟
در یک کلام میتوانم بگویم ایشان قبل از اینکه فرمانده سپاه باشد، مثل پدری مهربان برای نیروهایش بود. بعضی اوقات که شهید سلامی برای سرکشی میآمد، شاهد بودم که با چه تواضعی با نیروها برخورد میکرد. حتی به سربازها ارادت داشت. میگفت اینها فرزندان ما و امانتهایی در نزد ما هستند. سفارش نیروهای ردههای پایین را به فرماندهان میکرد. خود شهید هم یک نورانیت خاصی داشت که باعث میشد این حرفها به دل همه ما بنشیند. وقتی ما زندگی جهادی ایشان خصوصاً در دوران فرماندهی سپاه را مرور میکنیم، میبینیم که سردار سلامی خودش و زندگیاش را وقت نظام کرده بود. شبانهروز در حال فعالیت و اصلاً خودش را فراموش کرده بود.
چه نکاتی از زندگی شهید سلامی وجود دارد که از نظر شما مغفول مانده است؟
شهید سلامی اهل روستای وانشان گلپایگان بود و زمان انقلاب حدوداً ۱۷ سال داشت. در مورد فعالیتهای انقلابی ایشان کمتر پرداخته شده است. در صورتی که از دوستانشان شنیدهام ایشان یکی از مبارزان بسیار مصمم و سرسخت در مسیر مقابله با رژیم شاه بودند. بعد از پیروزی انقلاب هم ابتدا به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درمیآید و بعد از تأسیس سپاه، در سن حدوداً ۲۰ سالگی سپاهی میشود. یک نکته خاص در زندگی شهید سلامی این بود که هیچ وقت علاقه به علم و دانشآموزی را حتی در زمان اوج مشغله کاری از دست نداد. ایشان مطالعات زیادی هم در مسائل نظامی و هم غیر از آن داشت. اهل مطالعه کتابهایی بود که مربوط به استراتژی جنگهای نوین بودند و اینطور کتابها و مقالهها را جمعآوری میکردند. در کنار مطالعه کتب، بسیار هم اهل قرائت قرآن و همیشه مأنوس به قرآن و هیچوقت خود و زندگیشان را از قرآن جدا نکردند.
گویا شهید سلامی نقش زیادی هم در کادرسازی و تربیت فرماندهان و نخبگان در سپاه داشتند؟
شهید سلامی، چون کارهای علمی زیادی انجام داده بود، مدتهای مدیدی در آموزش سپاه نقش کلیدی داشت. مدتی هم فرمانده دانشکده دافوس دوره عالی شده بود. دوره دافوس برای کسانی است که میخواهند فرماندهی در ردههای بالا را برعهده بگیرند. در واقع افرادی که میخواهند سرداری بگیرند باید این دوره را پشتسر بگذارند. چون شهید سلامی خودش توانایی علمی بالایی داشت، به عنوان یکی از بنیانگذاران دوره داوفوس در سپاه مطرح شده و این دانشکده را مدیریت میکرد. بعد ایشان مدتی معاون عملیات ستاد مشترک سپاه شدند و مدتی هم فرمانده نیروی هوافضای سپاه و نهایتاً هم جانشین فرماندهی سپاه و بعد هم فرمانده کل سپاه که در همین مسئولیت به شهادت رسیدند.
شما از دوران دفاعمقدس و بعد از آن مراوداتی با شهید سلامی داشتید، آخرین بار چه زمانی ایشان را ملاقات کردید؟
شهید سلامی ۲۳ خرداد امسال به شهادت رسیدند. من درست خرداد سال گذشته و در مراسم ختم پدر سردار نائینی که در شهرک محلاتی برگزار شده بود، ایشان را دیدم. وقتی وارد مجلس شدم، تعدادی صندلی چیده شده بود. سردار سلامی در ردیفهای وسط نشسته بود. آن زمان بحث مسائل امنیتی و احتمال ترور فرمانده مطرح بود، لذا وقتی ایشان را دیدم از دور دستی تکان دادم تا مزاحمشان نشوم، اما خود سردار از جا بلند شد و من هم به سمتشان رفتم. خیلی گرم بنده را در آغوش گرفتند و مصافحه کردیم. من یک کتابی پیرامون تاریخ جنگ نوشتهام که در آن، شرح همه عملیات دفاعمقدس آورده شده است. کتاب «حماسههای نامداران گمنام» خدمت سردار سلامی هم رسیده و ایشان آن را مطالعه کرده بودند. بعدها از دوستان شنیدم که شهید سلامی این کتاب را زیاد میخواند و به مطالعه آن علاقه داشت. وقتی که رفتار گرم ایشان در مراسم ختم پدر سردار نائینی را دیدم، احساس کردم شهید سلامی به دلیل علاقهشان به تاریخ جنگ و مطالعه آن کتاب، من را به عنوان نویسنده حوزه دفاعمقدس مورد تفقد قرار داده بودند.
در مورد شهید محمد باقری و خصوصاً دوران دفاعمقدسشان، اطلاعات زیادی در دست نیست. ایشان را برای اولین بار چه زمانی و کجا ملاقات کردید؟
شهید باقری همراه همیشگی برادرش شهید حسن باقری بود. منتها همیشه وقتی حرف دوران جنگ پیش میآید، به دلیل شهرت شهید حسن باقری، کمتر از شهید محمدباقری یاد میشود، در حالی که ما ایشان را در قرارگاه فرماندهی یا پادگان گلف اهواز زیاد میدیدیم. کنار برادرش بود و همه آن مأموریتها و طرحهایی که شهید حسن باقری دنبال میکرد، برادرشان شهیدمحمد باقری هم همان مسیر را ادامه میداد، اما، چون خودش دوست نداشت زیاد نامش مطرح شود، در یک گمنامی قرار داشت. شهید محمد باقری بعد از جنگ مسئولیتهای زیادی داشت. نهایتاً معاون عملیات ستاد کل و بعد هم که فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح شد. وقتی که در بالاترین رأس فرماندهی نظامی کشور قرار گرفت. همه دیدند که چطور ایشان با یک اشراف کاملی به امور ستاد کل رسیدگی میکردند. تواناییهای شهیدمحمد باقری برگرفته از تجربیات دوران جنگ بود. برادرشان حسن باقری یک نخبه نظامی بود و ایشان هم دست کمی از برادر نداشت؛ منتها به اندازه ایشان شناخته شده نبود.
شهید باقری را در کدام مناطق از جبهههای جنگ دیده بودید؟
ایشان در همه جبههها حضور فعال داشت. در جزیره مجنون، جبهه جنوب، غرب و شمالغرب غرب. خیلی جاها حضور فیزیکی و فعال داشت. ایشان جزو فرماندهان عالی دفاعمقدس بودند و در قرارگاههای فرماندهی بسیار ایشان را میدیدیم. به امور مختلف اشراف داشتند و به دلیل هوش بالا طرحهایی که ارائه میدادند بسیار قابل توجه بود. بعد از جنگ من بخشی از حضور ایشان را در جبههها در کتابم آورده بودم. چون مشکلاتی برای چاپ کتاب به وجود آمده بود، شهید باقری به همراه تعداد دیگری از فرماندهان حاضر در جنگ، کتاب من را مطالعه کرده بودند. بعد از تأیید مطالب کتاب، مرحوم فیروزآبادی دستور انتشار آن را دادند و این کتاب منتشر شد.
صحبت از قرارگاه فرماندهی شد، شهید غلامعلی رشید به عنوان یک طراح عملیات چه فعالیتهایی داشتند؟
اینطور بگویم که امکان نداشت کسی مسئولیتی در جبهه داشته باشد و پایش به قرارگاه فرماندهی یا قرارگاه مشترک خاتمالانبیا (ص) باز بشود و شهید غلامعلی رشید را آنجا ملاقات نکند. ایشان یک نخبه به تمام معنا بودند. همراه شهید حسن باقری از طراحان اصلی بسیاری از عملیات موفق دفاعمقدس بودند. من یک نکته دیگری هم از زندگی شهید رشید بگویم که، چون شهید شادمانی از دوستان نزدیک و از همرزمان بنده در دفاعمقدس با شهید غلامعلی رشید با هم کار میکردند، خیلی وقتها که پیش شهید شادمانی میرفتم، شهید غلامعلی رشید را هم ملاقات میکردم. یک جملهای شهید رشید در مورد شهید شادمانی گفته بود که اگر شادمانی نبود کار من لنگ میماند. اینقدر که این دو نفر با هم جور بودند و به خوبی همکاری میکردند.
در اولین برخورد با شهید رشید در فضای جبهههای دفاعمقدس، چه نکتهای بیشتر برایتان جلوه میکرد؟
ایشان یک چهره بسیار گیرایی داشت که با سکوت و متانت ذاتیاش، در همان نگاه اول چهره و رفتارش به یاد آدم میماند. در واقع تحت تأثیر ایشان قرار میگرفتیم. شهید غلامعلی رشید در حالی مثل یک رزمنده عادی رفتار میکرد که مغز متفکر بسیاری از عملیات دفاعمقدس بود. همین هوش عملیاتی ایشان باعث شد که تا پایان عمر سمتهای بسیار حساسی به او واگذار شود. مثل فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا (ص) که در همین سمت هم به شهادت رسیدند. شهیدان رشید، باقری و سلامی، فرماندهانی تکرار ناشدنی هستند، اما، چون در طول عمر پربرکتشان رزمندگان و فرماندهان بسیاری تربیت کردند، بعد از شهادتشان همین فرمانده توانستند به خوبی کار جنگ را مدیریت کنند و ضربات سختی به رژیمصهیونیستی وارد کنند. روح همه این شهدا شاد و یادشان گرامی باد.