درست در سالگرد عملیات «طوفانالاقصی»، قاهره بار دیگر به کانون توجه جهانی بدل شده است. مذاکراتی که ترامپ «طرح بزرگ صلح» مینامد، بهظاهر برای پایان جنگ غزه است، اما پشت پرده بیشتر به یک نمایش حسابشده غربی شباهت دارد. رفتو آمدهای پرهیاهوی دیپلماتها و میانجیها، پردههایی از نمایشی است که در صحنه پایانی در پی احیای پیمان ابراهیم در تقابل با محور مقاومت است.
در نگاه نخست، مفاد طرح جذاب است: آتشبس فوری، تبادل گروگانها، کمکهای بشردوستانه و بازسازی، اما بندی کلیدی همه چیز را تغییر میدهد: «خلع سلاح کامل حماس و غیرنظامیسازی غزه». بازسازی، مشروط به حذف مقاومت مسلحانه، یعنی تبدیل آتشبس به ابزار بازآرایی سیاسی- امنیتی منطقه.
منطق پنهان طرح؛ نجات اسرائیل و بازسازی چهره امریکا: رژیم صهیونی در باتلاق جنگ گیر کرده و افکار عمومی، حتی در اروپا و امریکا علیه رژیم به خیابان آمدهاند. این طرح به اشغالگران میدان میدهد بدون اعتراف به شکست و در عمل بدون عقبنشینی، غزه را در مسیر احیای کریدور آیمک به پروژهای اقتصادی و منطقهای بدل سازند، ترامپ نیز با این فرصت طلایی میکوشد خود را قهرمان صلح جا زند و با اعتمادبهنفس اعلام کند: «بعد از ۳ هزار سال! برای نخستینبار صلح در خاورمیانه برقرار خواهد شد»؛ جملهای که بیش از تحلیل سیاسی، شبیه تبلیغات انتخاباتی و رؤیای دریافت جایزه نوبل است.
آتشبس؛ فرصتی برای مقاومت یا دام خلع سلاح؟: پرسش کلیدی این است: آیا مقاومت تسلیم این طرح میشود؟ در این راستا حداقل سه سناریو مطرح است: اول کنار گذاشتن تنها بخشی از سلاحهای آشکار و تقویت شاخه سیاسی، دوم بازسازی شبکههای لجستیکی، ذخایر تسلیحاتی و شبکه فرماندهی که طی دو سال اخیر آسیب جدی دیده و سوم گذار به ساختارهای زیرزمینی و پراکنده و ورود به فاز جدید نبرد با رژیم صهیونی. این سناریوها مطلق نبوده و شرایط میدانی و اراده سیاسی مقاومت مسیر آینده را تعیین خواهد کرد.
بازسازی یا پاککردن صورت مسئله؟: آنچه این طرح را برای امیران و شیوخ عرب جذاب کرده، وعده بازسازی و پروژههای عمرانی است؛ تصویری از غزه به سان «دوبی مدیترانه» و حذف مزیت اقتصادی ایران. این مدل توسعهگرایانه، نه در مسیر رفاه مردم بلکه پوششی برای خاموشکردن تدریجی مقاومت از راه مهندسی اقتصادی است، به گونهای که هر حرکت اعتراضی نان مردم را به خطر بیندازد.
پیامدهای منطقهای، از لبنان تا تهران: این طرح، فراتر از غزه و حماس، مقدمه تشدید فشار بر حزبالله لبنان و ایران است. اعتراف وزیر خارجه مصر: «بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی آماده عادیسازی روابط با اسرائیل هستند» از نیات شوم ائتلاف پرده برمیدارد. طرح مذکور فراتر از یک توافق محلی، گامی در راستای احیای معامله بزرگ قرن، عادیسازی روابط و تحقق طرح خاورمیانه جدید و تجزیه کشورهای منطقه به ویژه ایران (به عنوان قطعه ناجور در جورچین خاورمیانه جدید) است. وجود کشورهای قدرتمند در منطقه مانع اصلی رؤیای اسرائیل بزرگ است. امپراتوری رسانهای ائتلاف غربی- صهیونی هم از قبل با تیترهایی نظیر «سکوت سنگینی بر خاورمیانه سایه افکنده؛ سکوتی میان دو انفجار» خود را برای نمایش رسانهای و جنگ روانی و با هدف هراسافکنی و آمادهسازی ادراکی آماده کردهاند. این نمایش مضحک، اما مهندسیشده قرار است افکار عمومی را آماده پذیرش «پرده پایانی» کند.
پایان جنگ یا آغاز اشغال در لباس صلح؟: طرح با ظاهری صلحطلبانه در تلاش برای تضمین اشغالگری به شکلی نرم است. اگر غزه به شهری تجاری و وابسته بدل شود، مقاومت از بستر اجتماعی و هویت خود فاصله میگیرد و مردم فلسطین بیدفاع میمانند، اما تجربه تاریخی (از پیمان اسلو تا پیمان ابراهیم) نشان داده است مقاومت فلسطین هرگز تسلیم نخواهد شد و در سختترین شرایط به بازسازی خود میپردازد. این بار هم بعید است نقشههای مهندسیشده بتواند صدای مقاومت را خاموش کند. در این میان، مسئولیت نیروهای آگاه و رسانههای مستقل حیاتی است. باید در پناه رسالت رسانهای مقاومت، چراغ حقیقت روشنتر از همیشه اجازه ندهد تبلیغات رنگین ائتلاف غربی- صهیونی واقعیت و حقیقت مقاومت مردم فلسطین را کمرنگ کند. صلح واقعی تنها زمانی معنا دارد که حقوق ملت فلسطین، بازگشت آوارگان و پایان اشغالگری تضمین شود، نه وقتی که غزه به بازارچهای برای سرمایهداران جهانی بدل شود.
این یادداشت به تحلیل طرح ادعایی صلح امریکا، همزمان با سالگرد عملیات «طوفانالاقصی» میپردازد و آن را تلاشی مهندسیشده برای خلع سلاح مقاومت و بازسازی چهره آسیبدیده اسرائیل و امریکا معرفی میکند. در ظاهر، مفاد طرح شامل آتشبس و بازسازی است، اما بند پنهان آن- خلع سلاح کامل حماس- نشاندهنده هدف واقعی یعنی مهندسی سیاسی- امنیتی منطقه و احیای پیمان ابراهیم برای مقابله با محور مقاومت است. این طرح همچنین فرصتی انتخاباتی برای ترامپ و ابزاری برای تبدیل غزه به منطقهای تجاری با هدف حذف مقاومت و مزیت اقتصادی ایران تلقی شده است.
این یادداشت با تأکید بر سناریوهای احتمالی پاسخ مقاومت، از ادامه مبارزه در اشکال پنهان یا زیرزمینی سخن میگوید و هشدار میدهد که این طرح تنها مختص غزه نیست، بلکه بخشی از پروژه بزرگتری برای عادیسازی روابط با اسرائیل و تضعیف محور مقاومت در کل منطقه است. به باور نویسنده، تجربه تاریخی نشان داده است مقاومت فلسطین بهرغم فشارها تسلیم نمیشود و رسالت رسانهها در افشای واقعیتها و ایستادگی در برابر تبلیغات ائتلاف غربی- صهیونیستی حیاتی است. صلح واقعی فقط با پایان اشغالگری و بازگشت حقوق ملت فلسطین معنا مییابد.