کد خبر: 1317798
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۲:۴۰
رویداد جنگ جهانی اول، محملی برای جنایات انگلستان در ایران 
مردمی که نقش پیاده‌رو می‌شدند و از گرسنگی می‌مردند! نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها باید برای دریافت غرامت از انگلستان جهت جنایاتش در دو جنگ جهانی اول و دوم علیه ایرانیان در نهاد‌های بین‌المللی تلاش کند که مردم ایران نیز باید با یادآوری آن خیانت‌ها و جنایت‌های قبل و بعد از آن، چراغی روشن را برای احقاق حق خود در صحنه جهانی و مصون نگاه داشتن خویش از فریبکاری دشمن، همواره در دست داشته باشند
 انوشه میرمرعشی 

جوان آنلاین: در روز‌هایی که بر ما گذشت، از سالروز شهادت مجاهد نامور ایرانی، رئیسعلی دلواری که در تقویم به نام روز مبارزه با استعمار انگلیس نامیده شده است، عبور کردیم. عنوانی که قرار است، یادآور بیش از دو قرن جنایت و ظلم استعمار انگلستان علیه مردم ایران باشد. اما شاید بتوان ادعا کرد، در میان همه مظالمی که استمعارگر پیر در حق مردم ایران روا داشت، آنچه در جنگ جهانی اول رخ داد؛ بزرگ‌تر و دهشتناک‌تر می‌نماید. جنایت‌هایی که با یادآوری مکرر آنها نباید اجازه داد به فراموشی سپرده شود یا با غفلت و بی‌توجهی در نسل‌های بعدی، علیه مردم ایران تکرار گردد! به همین مناسبت در مقال پی آمده، نگاهی گذرا داشته‌ایم به اقدامات خباثت‌آمیز و غیرقابل چشم‌پوشی کشور استعمارگر انگلیس در ایران، در ماجرای جنگ جهانی اول. امید آنکه تاریخ پژوهان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 

جنگ ویرانگر اول جهانی 

با شروع قرن ۱۸ و به دلیل رقابت شدید کشور‌های استعمارگر اروپایی در چپاول منابع کشور‌های مختلف قاره آسیا، آفریقا و امریکای جنوبی، عملاً زمینه‌های وقوع جنگ در میان آنها وجود داشت. در این میان خوی استکباری و رقابت شدید استعمارگران، متأسفانه موجب شده بود، خاک تعداد قابل توجهی از کشور‌های اسلامی نیز به اشغال نیروی نظامی کشور‌های قدرتمند اروپایی در‌آید. اما در نهایت در سال ۱۹۱۴ میلادی (۱۲۹۳ شمسی) و با یک بهانه سیاسی، یعنی قتل‌فرانتس‌فردیناند (ولیعهد اتریش) و همسرش به‌دست‌یک‌جوان‌صرب در سارایوو پایتخت‌بوسنی، عملاً جنگ میان رقبا آغاز شد. باید توجه داشت در آن مقطع، کشور اتریش با انگلستان سر غارت امپراطوری عثمانی، رقابت شدیدی داشتند. اتریش بخشی از خاک عثمانی در قاره اروپا را به اشغال خود درآورده بود و انگلستان هم با نفوذ عمیق در بدنه سیاستمداران عثمانی، به دنبال تجزیه و اشغال سرزمین‌های آن در قاره آسیا بود. در آن هنگام حاکمان عثمانی برای خلاص شدن از شر اتریش و انگلیس، دست به دامن آلمان‌ها شده بودند و به این ترتیب و بعد از قتل ولیعهد اتریش در خاک بوسنی - که در روزگاری جزئی از خاک امپراطوری عثمانی بود- جرقه جنگ میان انگلستان و حامیانش از یکطرف و اتریش و حامیانش (از جمله آلمان) از طرف دیگر، زده شد. در این جنگ، کشور‌های متخاصم به دو دسته دولت‌های متحد و دولت‌های متفق، تقسیم شده بودند. دولت‌های متحد شامل: «اتریش، آلمان، مجارستان، عثمانی و بلغارستان» از یکسو و کشور‌های متفق شامل: «انگلستان، ایتالیا، بلژیک، فرانسه، پرتغال و روسیه تزاری» از سوی دیگر بودند. به این شکل جنگی ویران کننده و فراگیر، ابتدا در قاره اروپا و سپس در کشور‌های تحت استعمار مستقیم و غیرمستقیم کشور‌های قدرتمند اروپا شروع شد و طی چهارسال میلیون‌ها انسان به خاطر زیاده‌خواهی استعمارگران به خاک و خون کشیده شدند. 

برای فهم بهتر وضعیت کشور‌های اسلامی در زمان جنگ جهانی اول، تنها کافی است؛ بخشی از پیام آیت‌الله سیدعبدالله بلادی از علمای بزرگ منطقه بوشهر و فارس، در همان مقطع مورد بازخوانی قرار گیرد: «چقدر از ممالک مسلمانان را برده‌اند؟ مملکت مراکش را برده‌اند، مملکت طرابلس را برده‌اند، جبل‌الطارق را بردند، جبل‌الاسود را بردند، تونس را بردند، اندلس را بردند، بالقان را بردند، قفقاز را بردند، مصر را بردند، حبشه را بردند، زنگبار را بردند، هندوستان را بردند، عمانات را بردند، بلوچستان را بردند، ترکستان خوارزم و خیوه و بخارا را بردند، قبرس را بردند، الجزیره (الجزایر) را بردند، فقط مملکت ایران و عثمانی باقی مانده بود. امروز از طرف شمال و جنوب و شرق و غرب، با این دو دولت اسلامی در مهاجمه‌اند. بنادر ایران و عراق عرب را هم اشغال نموده‌اند و حاضر شده‌اند که اسلامبول و طهران - که عاصمه این دو مملکت و دولت اسلامی است- هم قبضه کنند، تا آنکه قلب مملکتین را هم گرفته باشند که خدای نخواسته یک مرتبه نبض مملکتین ساقط و ساکن شود و به کلی جسد هر دو مملکت از حرکت بیفتد. (۱)» و دقیقاً در چنین شرایطی بود که انگلستان به فکر اشغال بخش‌هایی از خاک ایران افتاد. 

وضعیت اقتصادی- سیاسی ایران در جنگ جهانی اول 

در زمان شروع جنگ جهانی اول، ایران به دلیل موقعیت راهبردی و منابع غنی طبیعی‌اش، محل درگیری قدرت‌های بزرگی، چون روسیه تزاری، انگلیس و آلمان (استعمارگر تازه از راه رسیده) قرار گرفته بود. ایران در آن زمان به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی، کشوری ضعیف بود. پس از حوادث مشروطه، دولت مرکزی قدرت کافی برای اداره کل کشور را نداشت و آشفتگی و نابسامانی، همه کشور را فراگرفته بود. در آن شرایط شمال کشور تحت سلطه روسیه تزاری و جنوب، تحت نفوذ بریتانیا قرار گرفته بود. این دو قدرت استعماری طبق یک توافق، کشور ایران را میان خود تقسیم کرده بودند! البته با شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۲۹۳. ش، دولت ایران بی‌طرفی خود را اعلام کرد، اما این تصمیم به دلیل حضور نیرو‌های خارجی در خاکش بی‌فایده بود. امپراتوری عثمانی متحد آلمان، اتریش و مجارستان، از غرب ایران وارد شد. روسیه از شمال و انگلیسی‌ها از جنوب، به بهانه‌های مختلف، از جمله محافظت از منافع نفتی و راه‌آهن، وارد خاک ایران شدند. این اشغال تا چهارسال‌و‌نیم بعد، یعنی تا سال ۱۲۹۸ شمسی ادامه پیدا کرد. (۲) 

پلیس جنوب، چکمه اشغالگر بر خاک وطن 

با شروع جنگ جهانی اول، نگرانی انگلستان برای انتقال منابع غارت شده هندوستان از مسیر ایران به اروپا، شدت گرفت. آنان همچنین از اینکه رقبا با تسلط بر ایران، این شاهراه مطمئن را قطع کرده و زمینه برای شکست متفقین و از جمله انگلستان در برابر کشور‌های مرکزی فراهم شود، ترس داشتند. البته انگلستان این ترس را هم داشت که با نفوذ آلمان‌ها در ایران، تسلطش را در غارت منابع نفتی کشورمان نیز از دست بدهد. به همین دلایل کشور استعمارگر انگلیس در اسفند ۱۲۹۴. ش و درحالی‌که نزدیک به یک‌سال از شروع جنگ جهانی اول می‌گذشت، سازمانی نظامی را با عنوان «پلیس جنوب» در ایران تأسیس کرد. از نخستین روز‌های حضور نظامی نیرو‌های انگلیسی در نوار جنوبی خاک ایران، مخالفت‌ها، هم از طرف مردم و علما و هم از طرف دولت مرکزی شروع شد. 

این مخالفت‌ها، طبیعتاً با برخورد قهری و سرکوبگری انگلیسی‌ها مواجه شد. به این شکل درگیری‌های مستقیم قهرمانان غیور وطن با حمایت علما، با نیرو‌های نظامی انگلیس در مناطق مختلف جنوب از جمله در ولایات بوشهر، فارس، کرمان و سیستان‌و‌بلوچستان به وقوع پیوست و در طی آن تعداد زیادی از هموطنان ما، فداکارانه برای دفاع از خاک وطن به شهادت رسیدند. گرچه باید این مطلب را هم در نظر داشت که سایر ایرانیان در مناطق دیگر همچون آذربایجان، گیلان و خراسان نیز با نیرو‌های اشغالگر عثمانی و روس درگیر بوده و در آن مناطق هم، تعداد زیادی از مدافعان وطن به دست اشغالگران به شهادت رسیدند (۳). به علاوه باید در نظر داشت در نهایت، این اقدام غیرقانونی انگلیس (یعنی تأسیس سازمان نظامی پلیس جنوب)، مداخله در امور داخلی ایران تلقی شد و عدم تصویب آن در مجلس شورای ملی ایران موجب شد، تا فعالیت پلیس جنوب ایران پس از پنج‌سال در ۱۳۰۰ ش و البته پس از وارد آوردن صدمات فراوان به ایران و ایرانیان پایان یافت. 

قحطی تحمیلی 

تشکیل سازمان نظامی غیرقانونی پلیس جنوب در ایران در شرایطی رخ داد که سه‌سال پی‌در‌پی بود که در بسیاری از نقاط ایران به دلیل کم‌بارشی یا نباریدن باران، خشکسالی ایجاد شده بود. از طرف دیگر حمله ملخ‌ها به مزارع برخی زمین‌های شمال استان خوزستان و استان فارس، دلیل مضاعف دیگری برای کم محصولی مزارع در آن نقاط قلمداد می‌شد. همچنین درگیری‌ها و آشفتگی‌های سیاسی داخلی، موجب بی‌توجهی حکومت به ایمنی جاده‌ها و از بین رفتن امنیت مردم در نقاط مختلف شده بود. در چنین شرایطی حضور اشغالگران در کشور، اتفاقات وحشتناکی را برای مردم ایران رقم زد. زیرا باید در نظر داشت، وقوع خشکسالی و سال‌های کم بارشی در منطقه نیمه خشکی، چون ایران، امر عجیبی نیست و تقریباً هر چند دهه یکبار تکرار می‌شود. چنانچه خشکسالی‌های اول دوره ناصرالدین شاه که اوج آن در سال ۱۲۳۹ شمسی به وقوع پیوست، یا خشکسالی‌های اول دوره مظفرالدین شاه که اوج آن دو سال قبل از جنبش مشروطه یعنی در سال ۱۲۸۲. ش به وقوع پیوسته بود، از آن جمله است (۴). بنابراین مدیریت وضع خشکسالی و کم محصولی، مسئله عجیبی نبود و حاکمان، مالکان، علما و مردم، خود قادر به گذراندن کشور از چنین سال‌های سختی بوده‌اند. اما با ورود قوای اشغالگر به ویژه نیروی نظامی کشور استعمارگر انگلیس به خاک ایران، اداره آن وضعیت برای ایرانیان، بسیار سخت، بلکه ناممکن شد! زیرا نیرو‌های اشغالگر انگلیسی، روسی و عثمانی، اقدام به غارت منابع کشورمان، از جمله محصولات کشاورزی و مواد غذایی، به نفع سربازان خود کردند. این امر، باعث کمبود مواد غذایی در بازار و افزایش قیمت‌ها شد و وضعیت معیشتی مردم را وخیم‌تر کرد. علاوه بر آن ارتش‌های عثمانی، روسیه و انگلیسی، حجم زیادی از محصولات زراعی ایرانیان را به عنوان سهم علوفه چهارپایان خود غارت کرده بودند. 

حتی دولت انگلیس به «بانک شاهنشاهی» حکم کرد که به خرید غله اقدام و آنها را انبار کند. بدتر از آن، انگلیسی‌ها مخفیانه جلوی هر تماس حکومتی میان تهران و مراکز ولایات در غرب ایران را گرفته بودند، تا دستور دولت ایران مبنی بر ممنوعیت فروش غله به انگلیسی‌ها مشاهده نشود. از طرف دیگر انگلیسی‌ها با وقاحت، از پرداخت پول درآمد‌های نفتی ایران خودداری می‌کردند، مبلغی که می‌توانست جان بسیاری از مردم ایران را از قحطی نجات دهد (۵). به این شکل قحطی و بیماری‌های همه‌گیری، چون «تیفوس»، «وبا» و «زکام فرنگی» که به وسیله سربازان اشغالگر به ایران وارد شد، موجب کشته شدن میلیون‌ها ایرانی در سرتاسر کشور، به ویژه در استان‌های فارس، اصفهان، تهران، همدان و گیلان شد. فاجعه‌ای که با دخالت مستقیم اشغالگران، به ویژه استعمارگران انگلیسی ایجاد شده بود. (۶) 

مرحله بعدی جنایت از زبان لیدی‌ویتا 

قاعدتاً کشور انگلستان بعد از جنگ جهانی‌اول، به میزان زیادی نیرو و امکانات خود را برای استعمار و غارت منابع کشور‌های دیگر از دست داده بود و از طرف دیگر، با جنبش‌های استقلال طلبانه‌ای در نقاط مختلف جهان در کشور‌های تحت‌سلطه خود، مواجه شده بود. به همین دلیل با تغییر رویکرد در سیاست‌های استعماری خود، به حاکم کردن یک فرد دست نشانده وابسته در سرزمین‌های اسلامی از‌جمله ایران می‌اندیشید. بر این اساس هم ماجرای یافتن یک فرد مناسب برای انجام یک کودتا و روی کار آوردن یک حکومت دیکتاتوری و صددرصد وابسته به انگلستان، از سوی ادموند آیرونساید به وقوع پیوست. با کارگردانی انگلیس، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹. ش انجام و رضاخان سوادکوهی، ابتدا سردار سپه و سپس برای رضاشاه شدن آماده شد، آن هم بعد از شرایط آشفته ایران، پس از وقوع فاجعه قحطی گسترده و مرگ‌آور. اما جالب است که تشریح وضعیت نابسامان ایران در آن برهه تاریخی را می‌توانیم به عیان از زبان یک زن استعماگر انگلیسی (به ظاهر شاعر و نویسنده و هنرمند) مشاهده کنیم. این فرد، «ویتا سکویل- وست» نام داشت. وی نویسنده و زاده شده در یک خانواده اشرافی انگلیسی بود. همسرش «هارولد نیکولسون» نیز از خانواده‌ای اشرافی و از کارمندان وزارت امورخارجه انگلستان بود. نیکولسون از ۱۳۰۴ تا ۱۳۰۶ شمسی، در سفارت انگلستان در تهران مأموریت کنسولی داشت. این یعنی دقیقاً در دوره‌ای که انگلیسی‌ها اراده کرده بودند بعد از تحمیل آن قحطی وحشتناک به خاطر غارت منابع ما در جریان جنگ جهانی اول، رضاخان را پادشاه کنند. وی برای انجام مأموریت به کشورمان آمده بود، تا اهداف استعماری دولت متبوعش را در ایران به بهترین نحو پیش ببرد. 

«ویتا سکویل- وست»، در زمستان ۱۳۰۴ وارد ایران شد. او شرح سفر خود را در کتابی با عنوان «مسافر تهران» نوشته است. کتابی که شاید امروز، یکی از بهترین اسناد برای بررسی نتایج جنایات انگلیس در ایران در زمان وقوع جنگ جهانی اول باشد. چنانچه ویتا سکویل- وست درباره وضعیت تهران بعد از جنگ جهانی اول، اینگونه می‌نویسد: «خود تهران، از بازارهایش که بگذریم، هیچ جاذبه‌ای ندارد. شهری است زننده، پر از کوچه‌های بد و انباشته از زباله و سگ‌های ولگرد. درشکه‌های بدریخت که اسب‌های بدبختی به آنها بسته شده، چند ساختمان با ادعای زیاد و خانه‌های فلک زده‌ای که به نظر می‌رسد هرلحظه فرو می‌ریزد... دروازه‌های تهران بناهایی‌اند، جالب. پوشیده از کاشی‌های آبی، زرد، یا سیاه و زرد. اما مانند هرچیز دیگری، رو به ویرانی دارند... در خیابان‌ها کم نیست، مناظری همچون مردی که نقش پیاده‌رو شده، از دهانش خون می‌ریزد و از گرسنگی جان می‌دهد... (۷)». شگفت‌انگیز است که خانم سکویل- وست، اصلاً لزومی نمی‌بیند که در کتابش و در بخش روایت شرایط بغرنج مردم تهران در آن دوره، توضیح دهد چه کشوری این فقر و گرسنگی و قحطی را به مردم ایران تحمیل کرده است؟ کشور استعمارگر او، چه نقشی در خرابی ایران آن دوره و چپاول منابعش داشته است؟ و نقش سیاستمداران انگلیسی مانند شوهرش، در ویرانی ایران و کشتار قهرمانان ایران آن روزگار چه بوده؟ و... البته همین خانم سکویل- وست در جریان مراسم تاجگذاری رضاخان، مشاوراعظم تزئین و تدارک کاخ گلستان برای برگزاری مراسم بوده است و جالب است که باوجودی که طبق اخلاق انگلیسی خود از قزاق تعریف می‌کند، برگزاری آن مراسم پرزرق و برق را هم ابلهانه می‌داند!

کلام آخر 

به این ترتیب و با روی کارآوردن رضاشاه و دولتمردان انگلوفیلش در ایران، عملاً تمام شریان‌های اقتصادی و سیاسی و حتی فرهنگی ایران، در اختیار استعمارگران انگلیسی قرار گرفت. اتفاق شومی که تا سه دهه بعد (تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. ش)، باعث غارت منابع، ایجاد حکومتی سرکوبگر و خفقان محور و اجرای سیاست‌های دین و هویت‌زدایی از مردم ایران شد. حکومتی که با اجرای سیاست‌هایی چون: متحدالشکل کردن لباس، ممنوعیت استفاده از لهجه‌های محلی در مدارس، ادارات و مراسم رسمی، ممنوعیت عزاداری برای اباعبدالله الحسین (ع) و اجرای قانون کشف حجاب، عملاً تلاشی وسیع را برای استحاله فکری، فرهنگی و دینی ایرانیان و درنتیجه بی‌تفاوتی آنها دربرابر غارت منابع و ثروت‌های کشورمان انجام داد. به هرحال براساس آنچه در این مقال، درباره جنایت‌های انگلیس در جریان جنگ جهانی اول در ایران گفته شد، به علاوه خسارت‌های فراوان کشور انگلستان در جریان جنگ جهانی دوم به ایران و ایرانیان، یک الزام حقوقی برای گرفتن غرامت از این دولت استعماری را برای ما ایجاد کرده است. چنانچه مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۸. ش، طرح «پیگیری حقوقی دریافت غرامت از انگلستان» را بابت خسارت‌های وارده به ایران در جریان دو جنگ جهانی اول و دوم به تصویب رساند. 

در واقع نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها باید برای گرفتن غرامت از انگلستان جهت جنایاتش در دو جنگ جهانی اول و دوم علیه ایرانیان در نهاد‌های بین‌المللی تلاش کند که مردم ایران هم باید با یادآوری آن جنایت‌ها و جنایت‌های قبل و بعد از آن، چراغی روشن را برای احقاق حق خود در صحنه جهانی و مصون نگاه داشتن خویش از فریبکاری دشمن را در دست داشته باشد. 

منابع: 

۱- یاحسینی، سیدقاسم، مقاله «مبارزات آیت‌الله بلادی در خلال جنگ جهانی اول»، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۲۲، مورخ پاییز ۱۳۸۷. ش، ص ۶۹ و ۷۰، 
۲-راضی، منیره، «پلیس جنوب ایران»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۱. ش، ص ۳۷، ۴۵ و ۴۶، 
۳- همان، صفحات ۱۳۹ تا ۱۴۳، 
۴- مافی- اتحادیه و دیگران، معصومه- منصوره و دیگران، «خاطرات و اسناد حسین‌قلی‌خان نظام‌السلطنه مافی»، جلد سه، نشر تاریخ ایران (تهران)، چاپ دوم، ۱۳۶۲. ش، ص ۵۶۹،
۵- مجد، محمدقلی، «قحطی بزرگ، نسل‌کشی ایرانیان در جنگ جهانی اول»، ترجمه محمد کریمی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ویراست دوم، ۱۳۹۴. ش، صفحات ۲۹ تا ۳۳، 
۶- طبرسیا، نقی، «تشکیل پلیس جنوب، راهبرد نظامی انگلستان برای استعمار ایران»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، شماره ۹۸، مورخ خرداد ۱۴۰۳. ش، ص ۴۷ تا ۷۲، 
۷- سکویل وست، ویتا، «مسافر تهران»، ترجمه دکتر مهران توکلی، نشر فرزان، چاپ اول ۱۳۷۵. ش، صفحات ۹۲ تا ۹۵

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار