سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: در جهان امروز سبک زندگی (Lifestyle) بسیار مهم شمرده میشود؛ مجموعهای از منشهای ذاتی ما و همچنین روشهایی که برای ادامه حیات برگزیدهایم.
بحث سبک زندگی در بسیاری از سخنان رهبر فرزانه و از جمله بیانیه گام دوم انقلاب مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است. ایشان در مهر ۱۳۹۱ در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی سؤالات مهمی را در این خصوص مطرح نموده، آسیب شناسی آنها را خواستار شدند.
در پاسخ به این مطالبه اساسی هر هفته یکی از این سؤالات را مطرح نموده و به بررسی پاسخ آن میپردازیم. تاکنون به طرح و بررسی ۱۹ پرسش پرداختهایم و، اما سؤال بیستم: «نوع معمارى در جامعه ما چگونه است؟... چقدر نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟»
آیا معماری کنونی ما منطق دارد؟
در این سؤال موضوع مهمی مطرح شده است که به نوعی ذهن همه ما را درگیر میکند و مسئله آحاد مختلف مردم است. وقتی سخن از منطقی و عقلانی بودن موضوعی پیش میآید، به این معناست که نخست پاسخگوی نیازهای طبیعی انسان باشد. دوم از منظر عقل و خرد، منطق و استدلال، عرف و هنجارهای عرفی قابل تأکید باشد. سوم با شرایط و نظامات مطلوب جامعه سازگاری داشته باشد. چهارم خرد جمعی آن را بپذیرد و توصیه کند. آنچه شرایط فعلی ما گواهی میدهد، حاکی از آن است که سیاستگذاری دقیق و مدونی برای این بخشها صورت نگرفته است. مدلهای منطقی، قاعدهمند و عقلانی چندانی در این خصوص وجود ندارند و در یک کلمه این قضایا از الگوی دقیقی پیروی نمیکنند. شاید بتوان علت را چنین بیان کرد که ما با محدودیتهای مختلفی مواجهیم و با افزایش محدودیت، موفقیت کاهش مییابد و انجام کار سختتر میشود. ریسکپذیری، کار هرکسی نیست و معمولاً خرق عادت سخت و شکننده است و با مذاق همگان سازگاری ندارد. از سوی دیگر کمبود زمین چشم ما را عادت داده که نوع خاصی از بنا و معماری را ببینیم و در برابر معماری متفاوت ولو درست و منطقی باشد، مقاومت کنیم. همین جا لازم است به این موضوع اشاره کنم وقتی سخن از معماری مطرح میشود، بیشتر ناظر بر معماری خانهها، ابنیه و آثار تاریخی است و اهل فن ترجیح میدهند برای معماری شهرها از واژه شهرسازی استفاده کنند.
مؤلفههای معماری اسلامی - ایرانی
معماری اسلامی- ایرانی مؤلفههای مهمی دارد که توجه به آنها ضروری است. این سبک از معماری باید با فطرت و طبیعت آدمی سازگار بوده، آرامشبخش باشد. از زیبایی و چشمنوازی برخوردار بوده، تِم سفید در آن غالب باشد. همچنین سبُکسازی در آن وجود نداشته باشد؛ یعنی از مواد نامرغوب استفاده نشده باشد. به علاوه استواری و استحکام در آن مشهود بوده، هدف استفاده کننده نیز در آن لحاظ شده باشد. هدف از وجود چنین مؤلفههایی ایجاد حس خوب در انسان است. وجود هر چیزی که این حس را به انسان بدهد، در معماری اسلامی- ایرانی توصیه میشود. مثلاً در برخی مساجد و بقاع متبرکه از تزییناتی، چون آیینه کاری استفاده میشود. این تزیینات نباید به خود فراموشی انسان منجر شود، بلکه باید زنگار غفلت از دل زدوده، آدمی را به خودش بازگرداند. همچنین رنگهای سبز روشن و فیروزهای رنگ غالب در گنبد و گلدستههای مساجد و بقاع متبرکه است. در این صنایع هنری به سادگی در عین زیبایی توجه میشود. هدف از چنین رنگبندیها و چیدمانهایی ایجاد حس و حال خوب برای انسان معاصری است که گاه از تجدد به تنگ آمده، دلتنگ «قدیم ندیمها» میشود! در شهرسازی اسلامی نیز به نوستالژی توجه لازم صورت میگیرد. هرچند برخی نوستالژیها نظیر تکیهها و سقاخانهها که همیشه حس و حال خوب به انسان میدهند، از شهرسازی ما حذف شده یا به مرور در حال برچیده شدن هستند. در معماری جدید، ما از بازارچه به پاساژ و شاپینگ مال و بوتیک مال رسیدهایم. در این سبک معماری از تجملات برای زیبایی استفاده میشود، چون ایجاد زیبایی با سادگی کار بسیار دشواری است.
معماری؛ از گذشته تاکنون
نیم نگاهی به آنچه در گذشته متعارف بوده و آنچه امروز اتفاق افتاده است، میتواند مبین منطقیبودن یا عقلانیبودن وضعیت معماری در گذر از دورانهای مختلف باشد. در گذشته و در راستای سبک معماری اسلامی – ایرانی، خانهها، ابنیه، بقاع متبرکه، آثار تاریخی و شهرسازی ما عناصری، چون دینداری، زیبایی، بهنجاری، انطباق با آداب و رسوم، استفاده مؤثر از آب، خاک، باد و... مورد توجه جدی قرار داشت. حوضهای زیبای میان خانهها، بادگیرها، سردابها، سقفهای خشتی و دیوارهای کاهگلی و غیرههمگی از مشخصههای خانههای قدیم بودند. از سوی دیگر، چون مردم قدیم زمان بیشتری را در خانه به سر میبردند، وسایل ارتباطی کمتری وجود داشت و از اینترنت و رسانههای ارتباط جمعی خبری نبود، سبک معماری در خانهها باید براساس همراهی افراد خانواده شکل میگرفت. در گذشته معماری باید جوابگوی نیاز خانوادهها بود و فضاها براساس زندگی زمستانه و تابستانه تعریف میشد. اغلب خانهها براساس آموزههای دینی و اسلامی بیرونی و اندرونی داشتند تا جایگاه مهمان و اهل خانه از یکدیگر متمایز بوده، وجود هر یک مانع راحتی و آسایش دیگری نباشد. حتی هشتیهای مجاور در منازل برای آن بود که مراجعان سرِپایی دور از تابش نور خورشید یا برف و باران بتوانند دقایقی را با صاحبخانه گفتگو کنند. در خانهها و شهرها حریم امر مهم و قابل اعتنایی بود. به گونهای که حتی کوبههای در به دو گونه زنانه و مردانه طراحی شده بود.
براساس مبانی فرهنگ دینی که خانه بزرگ را از نشانههای کامروایی و سعادت آدمی میداند، خانهها اغلب ویلایی بودند و در میان آنها حیاطهای بزرگی برای بازی بچهها و انس اهل خانه تعبیه شده بود. این قبیل خانهها بر خلاف برجها و آپارتمانها بر یکدیگر اشراف نداشتند و اهل خانه از این منظر در آسودگی کامل به سر میبردند. نسبت زمین به جمعیت هم زیاد بود، از این رو نیاز به آپارتمان چندان مشهود نبود، اما امروزه شرایط برعکس شده و معماران به ناچار مجبورند بسیاری از مؤلفههای معماری قدیم را حذف کرده یا نادیده بگیرند. همه این موارد نشان میدهد که معماری در بسیاری از شهرهای ما قاعدهمند و سازمان یافته نشده و اختلاط فرهنگی در شهرهای بزرگی، چون تهران، مشهد، شیراز و... معماری را به محاق برده است.
بگذریم که محدودیت آپارتمانها چه بلایی بر سر استعداد کودکان ما میآورد؛ کودکانی که تعداد آنها روز به روز کمتر و کمتر میشود! در شهرسازی نیز ما از کوچهها و خیابانهای وسیع و دلباز به مجموعههای قوطی کبریتی رو آوردهایم. بلند مرتبهسازیها احاطهمان کرده، دلمان برای طبیعت لهله میزند و با این وضعیت همچنان از روستاها به سمت شهرها و از شهرها به سمت پایتخت روانهایم!... نمیدانم چطور بگویم... تیشهای برداشتهایم و بیامان بر ریشه خود میزنیم!
معماری مان را بومیسازی کنیم
بخشی از معماری ما برگرفته از فرهنگ غربی است و متأسفانه بومی نشده است. به عنوان مثال آشپزخانه اُپن بر اساس زندگی اروپایی- امریکایی شکل گرفته است که زنان حجاب ندارند و همچنین مهمان چندانی در این خانوادهها رفتوآمد ندارد. چنین آشپزخانههایی با خانههای ما متناسب نیست. بانوان ایرانی با آشپزخانه باز – اُپن - آسوده خاطر نیستند؛ چون ویژگیهای فرهنگی ما دقیقاً متضاد غربیهاست؛ بانوانی باحجاب با مهمانیهای گسترده! نکته دیگر آنکه در فرهنگ غربی اتاق خواب تنها برای استراحت در نظر گرفته میشود، بنابراین کوچکی آن مطلوب است؛ برخلاف فرهنگ شرقی که اتاق خواب فقط برای خواب و استراحت نیست؛ پذیرایی مهمانان، بازی بچهها و... نیز گاهی در اتاق خواب انجام میشود، از این رو باید وسیعتر در نظر گرفته شود. مثال قابل طرح دیگر برجهای شیشهای هستند که عمدتاً برای مناطقی در نظر گرفته میشوند که روی گسل زمین واقع نشده، زلزلهخیز نیستند. بنای چنین برجهایی در بخشی از شهرهای زلزله خیز ما کاملاً خطا و ناصواب است.
* عضو هیئت علمی
پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی