جوان آنلاین: اگر چند دهه پیش از مادربزرگ هایمان میپرسیدیم خانه یعنی چه بی درنگ میگفتند، پناه، مهر و امنیت. خانه فقط یک سقف و دیوار نبود بلکه جایی بود که میشد دل را روی زمین گذاشت و سبک شد. اما امروزه این تعریف ساده و عمیق گم شدهاست. جهان ما سعی دارد آدمهایش را به سمت تنهایی، سرعت و مصرفگرایی ببرد و شاید گاهی یادمان برود خانواده، همان جایگاهی است که از دل آن یک جامعه سالم و امن شکل میگیرد. گاهی فراموش میکنیم تربیت از خانه آغاز میشود، نه از مدرسه. وفاداری از رفتار پدر آموخته میشود، نه از کتاب. ایمان از آغوش مادر در دل کودک ریشه میگیرد، نه از پندها و موعظه ها.
خانه، مدرسهعشق و ایمان است
قرآن کریم، خانواده را محل «سکونت» و «مودت» معرفی میکند و وقتی از نعمتهای الهی سخن به میان میآید، «همسر»، «محبت» و «سکونت» کنار هم قرار میگیرند. این بدان معناست که آرامش را باید در خانواده پیدا کرد. مگر نه اینکه پیامبران از دل خانهها برخاستند؟ مگر نه اینکه علی بن ابیطالب (ع) در خانهای رشد کرد که عشق و صداقت در آن نفس میکشید؟ در روزگار ما، اگر خانه هایمان خالی از ایمان شود آن وقت است که فرزندانمان در کوچههای مجازی دنبال معنا میگردند. اگر محبت در نگاه به همسر و فرزند جاری نشود، نسل بعدی محبت را از آدمهای ناآشنا طلب میکنند. اگر صداقت را در سفره و رفتارمان نبینند، از جهان یاد میگیرند و «دروغ» هم راهی برای پیشرفت است!
روزهایی که خانهها سنگر بود
یاد روزهای دفاعمقدس به خیر... روزهایی که مادر، چادرش را میبست و برای رزمندهها نان میپخت. پدر، پوتینهایش را میپوشید و راهی جبهه میشد و بچهها با غرور، عکس پدرانشان را به سینه میزدند و میگفتند: «بابای من یک قهرمان است.»
آن روزها، خانه فقط محل استراحت نبود. جبههای بود که مادرها، فرماندهان ایمان بودند. پدرها، ستون غیرت و فرزندان، سربازان صبر و امید. در آن سالهای سخت، عشق بود و صبوری و ایمان. پیروزی ما در آن جنگ فقط با موشک و تانک نبود، ما با خانواده جنگیدیم، با اشک، دعا و لبخند مادرها، با صبوری همسران، با غیرت فرزندان.
انگار دوباره آن روزها زنده شده است، در همین ۱۲ روز مقاومت؛ وقتی آسمان غبار جنگ گرفت و رژیم صهیونیستی جرئت کرد ایران را تهدید کند، اما ملت نشان داد هنوز هم خانهها بوی ایمان میدهد.
در جنگ تحمیلی ۱۲روزه به ایران، دوباره همان روحیه مادران دوران دفاع مقدس دیده شد، مادرانی که اشک نمیریختند، چون میدانستند فرزندانشان کارستانی را به انجام رساندهاند. زنانی که با اقتدار میگفتند افتخار میکنم همسرم رفت. فرزندانی که در میان هیاهوی مجازی، هنوز هم با افتخار نام پدرشان را صدا میزنند. در این جنگ باز پیروز شدیم چراکه در کنار فناوری و سلاح، مشخص شد هنوز در خانهها روحیهها زنده است. ایمانی که از دل خانهها برخاست تا جامعهای را نجات دهد.
فردای جامعه از دل خانهها شکل میگیرد
امروز، وقتی صحبت از خانواده محوری میشود، شاید بشنویم که بعضیها میگویند این حرفها مربوط به گذشته است! غافل از اینکه این نسخهای برای نجات آینده است. آنها باید بدانند ما نمیتوانیم جامعهای مسئول داشته باشیم اگر فرزندمان در خانه مسئولیت پذیری را یاد نگیرند. نمیتوانیم جوانی متعهد بسازیم، اگر پدر خودش را کنار کشیده باشد. نمیتوانیم دختری باعزت تربیت کنیم، اگر مادری دلگرم و باایمان بالای سرش نباشد. خانه باید باز هم مأمن ایمان باشد. باید فرزند در آغوش خانواده آرام بگیرد و همسران باید با هم همدل باشند. اگر خانوادهها به اصل خود یعنی گفتوگو، دعا، ساده زیستی، عشق حلال، پدران متعهد و مادران همراه پایبند باشند، دیگر هیچ طوفانی، جامعه و در نهایت کشورمان را نخواهد لرزاند.
رسانه، مدرسه و مسجد، سنگ بنای خانهای گرم و قهرمان ساز است
حال این ما هستیم که باید در رسانه ها، آموزشوپرورش، مسجد و مدرسه، کاری کنیم تا خانه هایمان گرم بماند، یاد بگیریم گفتوگو جای دعوا باشد و یاد بدهیم پدر فقط نانآور خانه نیست بلکه او مایه عزت است و مادر، فقط خانهدار نیست، بلکه سازنده نسل است.
حتی در ساخت فیلمها خانواده را یک خانواده قهرمان نشان دهیم و جای بیوفایی از وفاداری بگوییم. در کتابها پدر را بزرگ بنویسیم و مادر را مهربان و به وقت شام همه کنار هم دور یک سفره بنشینیم؛ و در آخر...
خانهای که بوی ایمان بدهد، پایگاه عزت است و چنین جامعهای با چنین خانههایی سقوط نمیکند. درست مانند همان سالهای دفاع مقدس و مثل همین روزهای مقاومت. بیایید از همین امروز و از خانههای خود شروع کنیم. به هم گوش دهیم، به هم دل بدهیم و دوباره، خانه هایمان را سنگر کنیم.