کد خبر: 1310143
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۶:۰۰
حامد عسگریان، هنرمند اهداکننده خون: 
به پلاکت خونم می‌گویم برو مفید باش، نجات بده! وقتی از او می‌پرسیم آیا اهدای پلاکت یک تصمیم شخصی است یا اجتماعی، لحظه‌ای مکث می‌کند. بعد از همان جنس مکث‌هایی که آدم‌ها فقط وقتی دارند که مسئولیت را فهمیده‌اند می‌گوید: «درست مثل وقتی که کسی با ماشین توی جوی آب می‌افتد و همه می‌دوند کمکش کنند. اهدای پلاکت هم همین است. ما آمده‌ایم برای مردم باشیم. این راز آفرینش ماست.»

جوان آنلاین: در دل هیاهوی روزمره، برخی آدم‌ها هستند که تصمیم گرفته‌اند بخش‌هایی از جان‌شان را بدون هیچ چشم‌داشتی، به دیگری بسپارند. نه از روی عادت، نه با هدف جلب توجه، بلکه از سر باور. حامد عسگریان یکی از آن آدم‌هاست. او نه یک بار، نه چند بار، که صد‌ها بار تا آستانه نجات جان یک انسان رفته. با پلاکت‌هایی که از تنش جدا شده‌اند، اما در جان دیگری ریشه دوانده‌اند. او مردی است با چهره‌ای آرام و دستانی هنرمند، اما قلبی که هر بار درون یک پاکت پلاکت، تپش زندگی را برای دیگری می‌فرستد. مهندس است، معلم است، کوهنورد و هنرمند. اما آنچه او را از دیگران جدا می‌کند، تصمیمی ا‌ست ساده، اما بزرگ؛ هر دو هفته، بی‌هیاهو و بی‌ادعا، بخشی از وجودش را هدیه می‌دهد به کسانی که زندگی‌شان به یک قطره امید بند است. حامد عسگریان، اهداکننده مستمر پلاکت قصه‌ای دارد که هر قطره‌اش، زندگی را روایت می‌کند. 
 
 از معرق تا معراج
حامد عسگریان را اگر بخواهی بشناسی، باید سراغ تمام شغل‌هایی بروی که معمولاً با هم نمی‌آیند. او مهندسی خوانده، ریاضیات درس داده، کوه را بالا رفته، کسب‌وکار طراحی کرده و از همه مهم‌تر، سال‌هاست که تکه‌های جانش را اهدا می‌کند. اگر بخواهی برایش برچسبی بزنی، اشتباه کرده‌ای. نه خودش را صرفاً معلم می‌داند، نه هنرمند، نه مهندس. همه چیز در او با دل شروع می‌شود. اما شاید مهم‌ترین فصل این کتاب زیسته، فصل اهدا باشد. جایی که پلاکت‌های خونش بار‌ها از مرگ عبور داده‌اند. 
 من هنوز ۱۹ ساله‌ام
سنش را که می‌پرسی، می‌خندد بلند از ته دل. بعد با طمأنینه می‌گوید: «من هنوز همون ۱۹ ساله‌ام.» انگار راز این استمرار در اهدای پلاکت، ورزش، آموزش و خلق اثر را در همین جمله خلاصه کرده باشد. «۱۹ ساله‌بودن» برای او یک سن نیست، یک انتخاب است؛ انتخابی برای سبک زندگی، برای هم‌سطح ماندن با شاگردان نوجوان و برای ساختن بدنی که آماده «اهدا» باشد و شاید هم دلیل این پایداری در نوجوانی، همین شوق زندگی ا‌ست که هر بار با نگاه به پاکت پلاکتش در او جان می‌گیرد. تصمیم گرفته شور زندگی را در همان نقطه نگه دارد؛ در همان سنی که امید هنوز دست‌نخورده است. 


 پلاکت، فقط یک فرآیند نیست
«اهدای خون ساده‌تر است. اما اهدای پلاکت، انضباط بیشتری می‌خواهد.» حامد با دقت از رژیم غذایی‌اش می‌گوید، از میوه و سبزیجات تازه، از حذف دارو‌های ضدالتهاب پیش از اهدا، خودداری از مصرف غذا‌های فرآوری‌شده. می‌گوید که این سبک زندگی فقط به خاطر سلامت خودش نیست. به خاطر آن برنامه دقیق دو هفته یک بار است که باید در بهترین شرایط بدنی باشد. «این سبک زندگی برای اهدای پلاکت بود. اما حالا شده بخشی از من. چون هر بار که اهدا می‌کنم، آزمایش‌ها را می‌بینم. گلبول سفید بالا رفته؟ پس بدنم دارد با عفونت می‌جنگد، حتی اگر احساسش نکرده باشم.»


 خلق کردن، جان بخشیدن است
او سال‌هاست معرق‌کاری می‌کند؛ قطعه‌های بی‌جان چوب را کنار هم می‌نشاند تا تصویری از زندگی بسازد. از او پرسیدیم: آیا اهدای پلاکت هم برایت همین حس را دارد؟ سکوت کرد. بعد گفت: «تقریباً هر بار که برای اهدا می‌روم، زیر لب از پلاکت‌هایم خواهش می‌کنم، مؤثر باش و برو و جان یک نفر را نجات بده.» او هر دو هفته، درست مثل ساعت، به مرکز انتقال خون می‌رود. سوزن ضخیم، فرآیند طولانی‌تر، درد اولیه‌ای که حالا عادت شده، گزگز لب‌ها و خشکی دهان را تحمل می‌کند، اما هیچ‌کدام برایش مهم نیست؛ چون آن‌سوی این زحمت، زندگی دیگری نجات می‌یابد. برای او این هم خلق کردن است. اما نه خلق یک تابلوی معرق. اینجا جان خلق می‌شود و بی‌آنکه کسی بداند، بی‌آنکه دستی بر شانه‌اش بگذارد، او لبخند نجات‌بخش یک مادر را به فرزندش برمی‌گرداند. 
 رگ‌هایی که بار‌ها ترمیم شده‌اند
وقتی درباره سختی‌های فرآیند اهدا می‌پرسیم، واقعیت را بی‌پرده بیان می‌کند: «سوزن ضخیم‌تر است. پروسه طولانی‌تر. لب خشک می‌شود. ممکن است سردرد بگیری. اما بعد از بار‌ها و بارها، دیگر برایم سخت نیست.» این صداقت، بخشی از ایمان اوست. می‌گوید: «رگ‌های من بار‌ها سوراخ شده‌اند. هر بار ترمیم. هر بار دوباره...، اما این بخشی از ماجراست. باقی‌اش برمی‌گردد به آن کسی که باید زنده بماند.»


 کاش بیشتر دیده شوند 
در طول سال‌ها، درد و حساسیت را به جان خریده، حتی در دوران کرونا با تمام وسواس‌های بهداشتی، روند اهدا را متوقف نکرده است. برای او اهدای پلاکت یک عادت روزمره نیست، بخشی از هویتش شده است. «من فقط بخشی از این چرخه‌ام، زحمت اصلی را بچه‌های سازمان می‌کشند. آنها هنرمندانه سوزن می‌زنند در رگ‌هایی که بار‌ها و بار‌ها پاره شده‌اند. کاش بیشتر دیده شوند.»


 به احترام یک لبخند ناشناس
او اعتقاد دارد اگر بخواهیم مردم را برای اهدای پلاکت تشویق کنیم، نباید فقط به استدلال متوسل شویم. او «تهییج عاطفی» را پیشنهاد می‌کند. «آدم باید ببیند یک مادر، دست در دست بچه‌اش، دنبال پلاکت است. باید بداند پلاکت فقط تا سه روز ماندگاری دارد. اینها را که بفهمد، شاید بلند شود و برود.»‌
می‌گوید بار‌ها پیش آمده پلاکتی که اهدا کرده، تا سه نفر را زنده نگه داشته است. برایش همین کافی است؛ کافی ا‌ست؛ بداند آن پک زردرنگ کوچک، شاید تنها چیزی بوده که مانع مرگ کودکی مبتلا به سرطان شده است. «وقتی می‌فهمم اگر هیچ‌کس پلاکت اهدا نکند، باید از چند واحد خون آن را جدا کنند و آن‌هم با کیفیت پایین‌تر، دلم بیشتر قرص می‌شود که کار درستی می‌کنم.»


 ما آمده‌ایم که برای مردم باشیم
وقتی از او می‌پرسیم، آیا اهدای پلاکت یک تصمیم شخصی است یا اجتماعی؟ لحظه‌ای مکث می‌کند. بعد از همان جنس مکث‌هایی که آدم‌ها فقط وقتی دارند که مسئولیت را فهمیده‌اند می‌گوید: «درست مثل وقتی که کسی با ماشین توی جوی آب می‌افتد و همه می‌دوند کمکش کنند. اهدای پلاکت هم همین است. ما آمده‌ایم که برای مردم باشیم. این راز آفرینش ماست.» نه پاداشی می‌گیرد، نه اسمی بر دیواری می‌نشیند. جز همان آبمیوه ساده و کیکی که هر اهداکننده‌ای دریافت می‌کند. اما برای او این کافی ا‌ست. چون می‌داند همان پلاکتی که امروز اهدا کرد، شاید چند ساعت بعد، سرنوشت یک کودک مبتلا به سرطان را عوض کرده باشد. 


 سنت هرساله روز تولد 
و در روز تولدش، یک سنت دارد؛ تکه‌ای از خودش را به دیگران هدیه می‌دهد. نه لباس، نه کتاب، نه سفر. بلکه پلاکت. می‌رود و اهدایش را ثبت می‌کند. می‌گوید: «این بهترین تولد دنیاست، چون زندگی را به کسی دیگر می‌بخشد.» در جهان حامد عسگریان، زندگی یعنی بخشیدن، حتی اگر بخشی از وجودت را بخواهند و در پایان، فقط یک جمله می‌گوید؛ جمله‌ای که هم دعوت است، هم تشویق، هم تلنگر «دمتان گرم... همین که دم‌تان گرم باشد، کافی است.»
 و، اما این عکسی که در مطلب می‌بینید... 
تنها عکسی است که آقای عسگریان در تمام این سال‌ها، همین چند وقت پیش، یعنی ۲۴ تیرماه ۱۴۰۴ از خود گرفته است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار