جوان آنلاین: مهنا حسینزاده، پژوهشگر حوزه زنان و خانواده معتقد است، تمرین آرامش و گفتوگوی درست در خانه، دیوارهای خانه را مقاومتر میکند و اجازه نمیدهد هیچ بحرانی وارد زندگی شود. در ادامه گفتوگو با این پژوهشگر را میخوانید که درباره راهکارهای حفظ آرامش و استقامت در شرایط بحران با «جوان» مصاحبه داشته است.
چه ویژگیهایی در باورها و رفتارهای خانوادههایی که در زمان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه آرامش و استقامت بیشتری داشتند دیده میشد؟
در زمان بحرانهایی مانند جنگ، خانوادهها نقش مهمی در حفظ آرامش و استقامت دارند. خانوادههایی که در دوران جنگ ۱۲ روزه توانستند آرامش خود را حفظ کنند قطعاً ویژگیهایی مانند ایمان راسخ به خداوند و توکل بر او داشتند، چراکه میدانستند هر اتفاقی حکمتی دارد و خداوند پشتیبان آنهاست. آنها شرایط سخت جنگ را پذیرفتند و سعی کردند با آن سازگار شوند و به جای تمرکز بر مشکلات دنبال راهحلهای عملی برای مقابله با آنها بودند. اعضای این خانوادهها از یکدیگر حمایت عاطفی میکردند و به صحبتها و نگرانیهای هم گوش میدادند و با ابراز محبت به کاهش استرس و اضطراب یکدیگر کمک میکردند. تا حد امکان سعی میکردند روال عادی زندگی را حفظ کنند، مانند دیگر روزها به درس و مشق بچهها رسیدگی و در فعالیتهای سرگرم کننده شرکت میکردند. اطلاعات دقیق و امیدبخشی را در اختیار اعضای خانواده قرار میدادند و مهم اینکه از انتشار شایعات و اخبار منفی خودداری میکردند. همچنین با دیگر خانوادهها و همسایهها در ارتباط بودند و از همدیگر حمایت و با همفکری و تبادل تجربیات به یکدیگر کمک میکردند تا با مشکلات جنگ کنار بیایند. این خیلی در کنترل استرس و کسب آرامش مهم بود. این قبیل خانوادهها امید به آیندهای بهتر داشتند و باور داشتند جنگ به پایان خواهد رسید و زندگی به حالت عادی باز خواهد گشت، این امید به آنها انگیزه میداد تا در برابر سختیها مقاومت کنند و به تلاش برای ساختن فردایی بهتر ادامه دهند. در مجموع، خانوادههایی که زمان جنگ ۱۲ روزه آرامش و استقامت بیشتری داشتند، خانوادههایی بودند که با ایمان، پذیرش، حمایت عاطفی، حفظ روال عادی زندگی، اطلاع رسانی دقیق، ارتباط با جامعه و امید به آینده توانستند بر ترس و نگرانی غلبه و در برابر سختیها مقاومت کنند. اکثر خانوادههای ایرانی در جنگ اخیر تجلی صبر، آرامش و امید بودند.
آیا سبک زندگی یا تربیت فرزندان در خانوادههای مقاوم با دیگر خانوادهها تفاوتی دارد؟ این تفاوتها چیست؟
بله، سبک زندگی و تربیت فرزندان در خانوادههای مقاوم، تفاوتهایی با سایر خانوادهها دارد که در ابعاد مختلف قابل بررسی است. در این خانوادهها، ارزشهایی، چون ایمان، صبر، همدلی و مسئولیتپذیری در اولویت قرار دارد. فرزندان از کودکی با این ارزشها آشنا میشوند و در زندگی روزمره خود آنها را به کار میگیرند. در مقابل، ممکن است سایر خانوادهها بیشتر بر موفقیتهای مادی و ظاهری تمرکز داشته باشند. فرزندان در این خانوادهها تشویق میشوند تا مستقل باشند و در حل مسائل خود، ابتکار عمل به خرج دهند. آنها یاد میگیرند چگونه در شرایط سخت از خود مراقبت و به دیگران کمک کنند. در حالیکه در برخی خانوادهها، فرزندان ممکن است بیش از حد وابسته به والدین خود باشند. ارتباطات صمیمانه و صادقانه بین اعضا هم از جمله ویژگیهای خانواده مقاوم است. فرزندان این خانوادهها تشویق میشوند احساسات و نگرانیهای خود را با والدین در میان بگذارند و والدین نیز به نوبه خود به آنها گوش میدهند و راهنماییشان میکنند. این در حالی است که در برخی خانوادهها با ارتباطات سطحی، اعضا از بیان احساسات خود اجتناب میکنند. خانواده مقاوم توانایی بالایی در پذیرش تغییرات و سازگاری با شرایط جدید دارد. آنها به جای مقاومت در برابر تغییرات سعی میکنند از فرصتهای جدید استفاده کنند و خود را با شرایط وفق دهند. در مقابل، برخی خانوادهها ممکن است در برابر تغییرات دچار استرس و ناامیدی شوند. امیدواری به آینده و دیدن جنبههای مثبت زندگی هم ویژگی دیگری از خانوادههای مقاوم است. آنها به فرزندان خود یاد میدهند حتی در شرایط سخت هم امید به بهبود شرایط داشته و با تلاش و پشتکار بر مشکلات غلبه کنند. به طور خلاصه اگر بخواهیم بگوییم اینکه خانوادههای مقاوم در دوران بحران دارای سبک زندگی و تربیت فرزندانی هستند که بر ارزشهای معنوی، استقلال، ارتباطات قوی، انعطافپذیری و امیدواری تأکید داشته و این ویژگیها به آنها کمک میکند تا در شرایط سخت، آرامش و تاب آوری خود را حفظ و به سلامت از بحران عبور کنند.
بعضی خانوادهها در جنگ، تجربههای سختی داشتند مثلاً یک یا چند عزیز را از دست دادند یا بیسرپناه شدند. چطور میشود این تجربههای تلخ را به مواردی مفید برای آیندگان تبدیل کرد؟
این هم یکی از هنرهای خانوادههای مقاوم است که میتوانند از دل مصیبتها درسهایی برای آیندگان ارائه دهند. برای چنین فرایندی پذیرش واقعیت و سوگ باید همراه با حمایت باشد. باید به خانوادههای عزادار اجازه داد غم و اندوه خود را ابراز کنند. این فرایند یک سوگواری سالم است که به تدریج به پذیرش فقدان و کنار آمدن با آن غم کمک میکند. والدین باید تلاش کنند مفهوم مرگ و از دست دادن عزیزی را به شکلی قابل فهم و متناسب با سن فرزندانشان توضیح دهند، آن هم بدون آنکه ترس یا اضطراب بی موردی را به آنها منتقل کنند. دومین گام، تبدیل تجربه به روایت و خاطره سازی هدفمند است. این خانوادهها خاطرات عزیزان از دست رفته را زنده نگه میدارند، نه صرف یادآوری درد فقدان، بلکه با تمرکز بر ویژگیهای مثبت، عشق و درسهایی که از آن عزیزان آموختهاند. این خاطرات باید به شکلی مثبت بازگو شود تا الگویی از عشق، فداکاری یا مقاومت برای نسلهای بعدی باشد. مثلاً داستان شجاعت پدر در دفاع از خانواده یا مهربانی مادر در سختیها میتواند به عنوان سرمشقی ارزشمند منتقل شود. سومین رویکرد، درس آموزی از مصائب و انتقال تجربیات به عنوان هشدار و راهنماست. بیخانمانی یا از دست دادن داراییها، درسهایی درباره ارزش سرپناه، اهمیت پسانداز و تلاش برای بازسازی زندگی به همراه دارد. این تجربیات به عنوان هشداری برای قدر دانستن داشتهها و تلاش برای حفظ آنها به نسلهای بعدی است. همچنین راهکارهایی که برای یافتن سرپناه جدید یا بازسازی زندگی به کار گرفته میشود میتواند به عنوان تجربههای عملی و مفید به اشتراک گذاشته شود. چهارمین عنصر کلیدی، تقویت تاب آوری و خود اتکایی به عنوان میراث ماندگار است. خانوادههایی که سختیهای جنگ را پشت سر گذاشتهاند، فرزندان خود را به گونهای تربیت میکنند که در برابر مشکلات مقاوم باشند و بتوانند روی پای خود بایستند. آنها یاد گرفتهاند چگونه در شرایط دشوار، امید خود را از دست ندهند و با تلاش و پشتکار، موانع را از سر راه بردارند. این روحیه تاب آوری، مهمترین میراثی است که میتواند به آیندگان منتقل شود. در نهایت، تبدیل رنج به عاملی برای همدلی و مسئولیت اجتماعی نیز از دیگر نتایج مثبت این تجربهها بود. کسانی که خود طعم تلخ جنگ و از دست دادن را چشیده بودند، بیشتر قادر بودند درد و رنج دیگران را درک کنند و به یاری آسیب دیدگان بشتابند. این حس همدلی و مسئولیت اجتماعی هم به فرزندانشان منتقل میشود و آنها را به افرادی دلسوزتر و متعهدتر نسبت به جامعه تبدیل میکند. تلخترین تجربههای دوران جنگ هم میتوانند با رویکردی درست و هدفمند به گنجینهای از درسهای زندگی و سرمایههای معنوی برای نسلهای آینده تبدیل شوند.
در روزهای بحران چه کارهایی میتواند به خانوادهها کمک کند تا مهارتهایی مثل صبر، تصمیم گیری یا مقابله با ترس را به بچهها یاد بدهند؟
در چنین شرایطی خانوادهها میتوانند با تمرکز بر رفتارهای روزمره و تعاملات خود با فرزندان، مهارتهای حیاتی را به آنها بیاموزند. به عنوان مثال برای تقویت صبر که قبلاً هم اشاره شد، والدین میتوانند الگوی خوبی باشند. همچنین گنجاندن فعالیتها و بازیهایی که نیازمند انتظار و تکمیل تدریجی هستند به کودکان کمک میکند تا مفهوم صبر را بهتر درک کنند. توضیح دادن دلیل انتظار و تقسیم کارهای بزرگ به مراحل کوچکتر، انگیزه و تحمل کودک را افزایش میدهد. صحبت کردن درباره فواید صبر در موقعیتهای مختلف نیز به درونیسازی این ارزش کمک میکند. آموزش تصمیم گیری به کودکان که از طریق ارائه حق انتخابهای محدود آغاز میشود نیز به آنها اجازه میدهد تا در مورد پیامدهای انتخابهایشان فکر کنند و مسئولیت آنها را بپذیرند. مشارکت دادن کودکان در تصمیمگیریهای ساده خانوادگی و تجزیه و تحلیل موقعیتهای گوناگون با آنها، تواناییهای شناختیشان را در این زمینه تقویت میکند. تشویق به تفکر قبل از عمل زیربنای تصمیم گیریهای درست را فراهم میآورد. مقابله با ترس، نیازمند فضایی امن و حمایتگرانه است. شناسایی و نامگذاری ترسها توسط کودک و اعتبارسنجی این احساسات از سوی والدین، گام اول است. آموزش تکنیکهای آرام سازی مانند تنفس عمیق و تصویرسازی مثبت، ابزارهای مؤثری برای مدیریت اضطراب در اختیار کودکان قرار میدهد. مواجهه تدریجی و کنترل شده با منبع ترس و ارائه اطلاعات دقیق و صحیح میتواند به کاهش اضطراب ناشی از عدم قطعیت کمک کند. تقویت اعتماد به نفس کودک از طریق تشویق و حمایت، توانایی او را در غلبه بر ترسها افزایش میدهد. داستان گویی و بازی نیز میتوانند راهی غیرمستقیم و مؤثر برای آموزش چگونگی رویارویی با ترس باشند.
از آنجایی که نقش مادر در خانه پررنگ و فرزندان از رفتار مادر بیشتر تأثیر میپذیرند، چه کارهایی از سوی آن باید انجام شود تا در زمان جنگ، به آرامش خانه و فرزندان کمک شود؟
مادر، به عنوان قلب تپنده خانه در زمان جنگ بیش از هر زمان دیگری نیازمند مدیریت احساسات خود است. حفظ آرامش ظاهری و باطنی مادر، تأثیر مستقیمی بر آرامش روانی فرزندان دارد. مادر میتواند با زبانی ساده و قابل فهم، شرایط را برای کودک توضیح و به سؤالات او با صبر و حوصله پاسخ دهد. تأکید بر این نکته که «ما تمام تلاش خود را میکنیم تا شما در امنیت باشید» میتواند به کودک اطمینان خاطر دهد. ایجاد و حفظ روال عادی زندگی تا حد امکان به کودکان کمک میکند تا احساس امنیت و ثبات کنند. حفظ ساعات خواب و بیداری منظم، ادامه فعالیتهای روزمره مانند بازی، مطالعه و آموزش البته با در نظر گرفتن شرایط و انجام فعالیتهای سرگرم کننده خانوادگی میتواند به کاهش استرس و ایجاد حس عادی بودن در شرایط غیرعادی کمک کند. تقویت حس همدلی و نوعدوستی در کودکان میتواند به آنها کمک کند با شرایط سخت کنار بیایند. مادر میتواند با مشارکت دادن کودکان در فعالیتهای کمکرسانی به آسیبدیدگان جنگ مانند جمعآوری کمکهای نقدی یا غیرنقدی، حس مفید بودن و توانمند بودن را در آنها تقویت کند. تشویق کودکان به ابراز احساسات خود از طریق نقاشی، نوشتن یا گفتوگو میتواند به آنها کمک کند با ترسها و نگرانیهای خود کنار بیایند. در نهایت، مادر باید به یاد داشته باشد در این شرایط، او نیز نیازمند حمایت و مراقبت است. درخواست کمک از همسر، اعضای خانواده یا دوستان، استفاده از خدمات مشاورهای یا شرکت در گروههای حمایتی میتواند به مادر کمک کند با فشارهای روانی ناشی از جنگ مقابله و نقش خود را به عنوان حامی اصلی خانواده به بهترین نحو ایفا کند. آرامش مادر، کلید آرامش خانه در زمان جنگ است.
اگر بخواهیم از امروز، بچههایی مقاوم، امیدوار و با فکر تربیت کنیم، چه کارهایی را باید تقویت کنیم یا تغییر دهیم؟
پرورش نسلی مقاوم، امیدوار و متفکر، مستلزم تغییر رویکردها و تقویت مهارتهای کلیدی در خانواده است. این تغییرات باید از امروز آغاز و به عنوان یک سرمایهگذاری بلندمدت برای آینده فرزندانمان در نظر گرفته شود. اولین و مهمترین قدم، پرورش تفکر انتقادی در کودکان است. به جای اینکه صرفاً به دنبال پاسخهای درست باشیم، باید آنها را تشویق کنیم سؤال بپرسند، فرضیهها را به چالش بکشند و از زوایای مختلف به مسائل نگاه کنند. ایجاد فضایی برای بحث و گفتوگو در خانواده، جایی که کودکان بتوانند نظرات خود را بدون ترس از قضاوت بیان کنند به آنها کمک میکند مهارتهای تفکر انتقادی خود را تقویت کنند. همچنین تشویق کودکان به جستوجوی اطلاعات از منابع مختلف و مقایسه دیدگاههای متفاوت به آنها کمک میکند تا به تفکر مستقل دست یابند. در کنار تفکر انتقادی، تقویت مهارتهای حل مسئله نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. برای پرورش تاب آوری باید به کودکان بیاموزیم که شکست، بخشی طبیعی از زندگی و فرصتی برای یادگیری و رشد است. تشویق کودکان به تلاش مجدد پس از شکست، حمایت از آنها در مواجهه با احساسات منفی و کمک به آنها در پیدا کردن معنا و هدف در زندگی از جمله راهکارهایی هستند که میتوانند به پرورش تاب آوری در کودکان کمک کنند.