کد خبر: 960155
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۰
روایت شوخی و جدی فرهنگ متروسواری در ۷ تصویر
بعد از اینکه قطار رسید، دو طرف خط‌کشی‌های سبز روی زمین می‌ایستیم تا زمانی که در مترو باز شود و مسافران داخل آن بیرون بیایند، ولی به محض اینکه اولین نفر بیرون آمد همدیگر را هل می‌دهیم سپس با فشار وارد مترو می‌شویم، اصلاً هم نباید به اعتراض افرادی که می‌خواهند پیاده شوند توجه کنیم. باید در همان انتهای واگن آن‌قدر فشارشان دهیم تا چال شوند
ملیکا گل‌محمدی
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: قدم اول برای ورود به مترو و استفاده از این وسیله حمل‌ونقل شهری تهیه بلیت کاغذی یا الکترونیک است، شیوه کار هم بدین صورت است که شما برای خرید بلیت از باجه اقدام می‌کنید، اما با دیدن صف طویل باجه منصرف می‌شوید و به سمت دستگاه‌های شارژ خودکار می‌روید. بعد از کمی کل‌کل کردن و وَر رفتن با دستگاه به علت اینکه طرز کارش را نمی‌دانید و پوستر یا تابلو آموزشی برای توضیح عملکرد هم کنار دستگاه نیست باز منصرف شده و دوباره به صفِ طویل بازمی‌گردید، ولی این بار به جای اینکه از جهت موافق وارد صف شوید خلاف جهت وارد می‌شوید و کسی هم به شما چیزی نمی‌گوید، چون ما از بچگی در صفِ نان به این قبیل صف‌های زنانه، مردانه و صف یکی و چند‌تایی عادت داشتیم، اگر هم کسی چیزی گفت: فقط کافی است بگویید یک بلیت بیشتر نمی‌خواهم! و، اما ادامه ماجرا...

۱- پله برقی یا تردمیل؟!

مقوله پله‌برقی فقط به پله‌برقی‌های مترو محدود نمی‌شود. پله‌برقی شاید از دیرباز یعنی حدوداً از سال ۱۳۳۸ برای اولین بار در فروشگاه فردوسی تهران وارد جامعه ما شده باشد، ولی از همان سال هم صرفاً فقط یاد گرفتیم به موقع بپریم روی پله اول تا حین سوار شدن کله‌پا نشویم، ولی این سؤال برای ما پیش نیامد که چرا عرض یک پله برقی بیشتر از یک نفر است، قطعاً این پهنا برای افراد چاق یا چمدان‌ها و لوازم سنگین شما تعریف نشده است، هنگام سوار شدن به پله‌برقی ما باید در سمت راست آن بایستیم نه وسط یا چپ و باید به اندازه یک نفر در سمت چپمان جای خالی بگذاریم تا اگر کسی حادثه‌ای برایش پیش آمد یا عجله داشت از هر ردیف و پله‌ای به راحتی با سرعت بتواند از کنار ما عبور کند. بُرس‌های کنار پله برقی هم قطعاً برای واکس زدن کفش شما نیست، بلکه برای این است که اگر به‌صورت اتفاقی شیء یا زباله‌ای روی پله افتاد بوسیله برس‌ها گرفته شود و داخل چرخ‌دنده‌های پله نرود. همین‌طور باید ملتفت باشیم که پله‌برقی‌های مترو وسیله‌ای برای کشف استعداد‌های آکروباتیک یا ژانگولر بازی‌های ما در برعکس بالارفتن از آن نیست، پس پله‌برقی‌های مترو را با تردمیل‌های باشگاه اشتباه نگیریم!

۲- انتظار برای رسیدن قطار

گام بعدی انتظار برای رسیدن قطار است. بعد از اینکه به اندازه کافی نزدیک سکو شدیم تا صدای مأموران قطار دربیاید متوجه می‌شویم که قطار در حال ورود به ایستگاه است. کلاً هر زمان قطار دیر کرد باید پایمان را جلوتر از خط قرمزِ لبه سکو بگذاریم، اگر صدای مأمور قطار درآمد که خوب است و ورود قطار به ایستگاه نزدیک است، اگر درنیامد آن‌قدر همانجا می‌مانیم تا بالاخره صدایش دربیاید.
بعد از اینکه قطار رسید، دو طرف خط‌کشی‌های سبز روی زمین می‌ایستیم تا زمانی که در مترو باز شود و مسافران داخل آن بیرون بیایند، ولی به محض اینکه اولین نفر بیرون آمد همدیگر را هل می‌دهیم (تا جایی که ممکن است هل دادن همراه با فشار و صدای جیغ باشد وگرنه درست از آب درنمی‌آید) سپس با فشار وارد مترو می‌شویم، اصلاً هم نباید به اعتراض افرادی که می‌خواهند پیاده شوند توجه کنیم. باید در همان انتهای واگن آنقدر فشارشان دهیم تا چال شوند، آخرین نفری هم که داخل واگن می‌شود وظیفه دارد هنگام بسته شدن در، پایش را لای آن بگذارد و از بسته شدن در جلوگیری کند تا دستفروش‌هایی که از قطار جا مانده‌اند بتوانند سوار شوند. البته در انتخابِ نفر آخر باید دقت کنیم، چون اگر دل به کار ندهد و پایش را لای در نگذارد مسافرانی که بیرون جا مانده‌اند لعن و نفرینش می‌کنند!

۳- جاذبه‌های گردشگری مترو

دستفروشانِ عزیز سفر با مترو را بسیار مفرح‌تر می‌کنند و حتی مترو را به یکی از جاذبه‌های توریستی شهر مبدل کرده‌اند. در چمدان‌ها و سبد‌های جا گیر و سنگینشان از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را می‌توان یافت. شیوه کار این دستفروشان بدین صورت است که یکی پس از دیگری کالای خود را پرزنت کرده و یک لحظه هم اجازه برقراری سکوت و آرامش را در مترو نمی‌دهند. این دستفروشان کاری ندارند که ساعت ۶ صبح است یا ۶ بعد از ظهر، مردم خسته هستند یا ناراحت، مترو جا برای ورودشان دارد یا خیر، رفت و آمد مکررشان در بین مسافران باعث اذیت آن‌ها می‌شود یا نه، در هر حالتی به کار خود ادامه می‌دهند.

در صورتی که یک خانم خانه‌دار باشید یا فقط دو سه بار در ماه گذرتان به مترو بیفتد دیدن این دستفروشان برایتان جذاب هم هست، اما اگر هر روز سروکارتان با مترو باشد از اینکه با هر بار آمدن مترو در ساعات شلوغ حداقل ۲۰ دستفروش وارد آن می‌شوند، امکان استفاده سایرین از قطار را گرفته و آن را اشغال می‌کنند عصابتان خرد می‌شود. البته فقط دستفروشان نیستند که چمدان‌های سنگینشان را با خود داخل قطار می‌آورند، گاهی کالسکه‌های بچه هم در قطار دیده می‌شود، بعضی افراد هم کل جهیزیه‌شان به استثنای مبل، یخچال و ماشین لباسشویی‌شان را با قطار جابه‌جا می‌کنند و دیگر هزینه بارکش هم نمی‌دهند، کلاً حمل و نقل با مترو کم هزینه‌تر است. البته چندی پیش اعلام شد که دوچرخه‌سواران عزیز در روز‌های خاصی از هفته و در واگن‌های خاصی اجازه حمل دوچرخه‌های خود را دارند و شاهد عبور و مرور این دوچرخه‌سواران در قطار‌های دو طبقه شهری بودیم. این مورد اجازه‌اش صادر شد ولی هیچ جایگاه خاصی برای نگهداشتن و تکیه دادن دوچرخه‌ها در قطار تعبیه نشد!

۴- یک صندلی به چه قیمت؟

از تمام این‌ها که بگذریم برخی اتفاقات در بعضی ایستگاه‌ها و خطوط مترو که شلوغ‌تر هستند بیشتر رخ می‌دهد، مثلاً در یکی از ایستگاه‌های اصلی خطوط مترو رسم بر آن است که همه مسافران قبل از ورودِ قطار به ایستگاه، جلوی سکو تجمع کنند و هیچ کس روی صندلی منتظر ننشیند، حینِ انتظار هم یکسری از مسافران به علت سرپوشیده نبودن ایستگاه، قاچاقی سیگاری هم دود می‌کنند و ته مانده‌اش را در خطوطِ ریلی می‌اندازند. با ورود قطار و باز شدن در آن شاهد موجی از جمعیت هستیم که برای رفتن داخل قطار هرجور شده سایرین را هل می‌دهند و بعد از اتمام هل دادن‌ها می‌بینیم که تنها نصفِ جمعیتی که لبه سکو ایستاده‌اند وارد قطار شده‌اند و بقیه داخل نشده‌اند. علت تمام فشار‌ها هم وجود موانع انسانی بوده که قصد ورود به قطار را نداشته‌اند. اگر جویای علت این کارشان شوید متوجه می‌شوید که منتظر قطار کندرو یا تندروی بعدی هستند و از قبل هم قصد ورود به این قطار را نداشته‌اند، فقط جلوتر ایستاده‌اند که جزو اولین افرادی باشند که سوار قطار بعدی می‌شوند!
به نظرم باید در کنار تمام کسب و کار‌هایی که در مترو ایجاد شده شغلی به نام: «صندلی کرایه ده!» هم ایجاد شود. بر این اساس که یک نفر همیشه در قطار بماند و به محض خالی شدن یک صندلی آن را اشغال کند و بعد آن را کرایه دهد، در اینصورت دیگر هیچ مسافری نگرانی بابت ایستادن و بی‌صندلی ماندن ندارد و مسافران کمتر همدیگر را هل و فحش می‌دهند، حداقل با این اشتغالزایی نیمی از بی‌قانونی‌های مترو حل می‌شود!

۵- آنچه توریست‌ها باید بدانند

قطعاً اگر یک مسافر خارجی سوار متروی ما شود در بدو ورودش با شنیدن «به نام خدا و سلام به مسافرین گرامی» از این همه احترام جا خورده، با باز شدن در و هجوم یکباره مسافران گرامی شوکه شده، با ایستاده دیدنِ خانم مسن و خانمی که بچه شیرخواره‌ای در بغلش است در حالی که جوان‌های قبراق نشسته‌اند خجل شده و در نهایت با دیدن تابلوی‌های راهنمای خطوط مترو برای تعویض مسیر، گیج می‌شود.

توریست‌های عزیز در بدو ورود به شهر باید مطلع باشند که این یک شهرِ محلی با قلق‌های خاص خودش می‌باشد، درحالی که کاربری‌اش برای عموم آزاد ولی برای همه غیرممکن است و شما گردشگر گرامی در تمامی مکان‌ها باید یک شخص راهنما همراه خود داشته باشی از جمله در مترو. تنها در صورتی که مسافر پایه‌ثابت مترو باشید در جریان خواهید بود دو تا از خطوطی که در تابلوی راهنمای خطوط با رنگ صورتی و بنفش رنگ شدند صرفاً جهت زیبایی بصری هرچه بیشتر خطوط مترو از جهت رنگ‌آمیزی هستند و جنبه کاربردی ندارند، پس اختیار خود را به آن‌ها نسپارید.

۶- بی‌قانونی‌های زنجیروار مترو

اکثر بی‌قانونی‌های داخل مترو زنجیروار اتفاق می‌افتد، در انتهای هر واگن قطار دو جفت صندلی موجود است که مخصوص افراد ناتوان است. بدین معنا که همیشه باید این صندلی‌ها خالی بماند- حتی وقتی قطار شلوغ است- تا اگر شخصی دچار ناتوانی جسمی بود و در ایستگاه بعد وارد قطار شد روی آن بنشیند. تقریبا ۹۹/۹۹ درصد افراد به برچسب ویژه افراد ناتوان نگاه می‌کنند و بی‌توجه و بیخیال روی این صندلی‌ها جا خوش می‌کنند، البته این رفتار به همین جا ختم نمی‌شود، همین افراد با دیدن یک معلول، کودک یا فرد مسن صندلی خود این افراد را به آن‌ها برنمی‎گردانند و با این عمل جرقه اول شروع ِ. یک سیکل بی‌قانونی زده می‌شود، بدین ترتیب که آن شخص به ناچار در کف واگن می‌نشیند و فضا را برای افرادی که ایستاده‌اند تنگ می‌کند، علاوه بر آن افراد ایستاده دائماً باید مراقب باشند که اتفاقی پای کفِ واگن‌نشینان را له نکنند. البته کفِ واگن‌نشینی فقط مختص افراد ناتوان و بدون صندلی نیست، یکسری از افراد کلاً با چهارزانو نشستن میانه بهتری دارند، این افراد همان‌هایی هستند که برای خوردن غذا هم سفره انداختن کفِ زمین را به پشت میز نشستن ترجیح می‌دهند. برایشان فرقی ندارد مترو پُر است یا خالی، به محضِ ورودشان کف واگن نشسته، به در تکیه داده و پیک نیک راه می‌اندازند یا بساط ساندویچ را مهیا می‌کنند یا مشق و دفترشان را روی پایشان می‌گذارند و شروع به نوشتن می‌کنند، حال اگر با یک ترمزِ ناگهانی راننده، ایستاده‌ها روی نشسته‌ها آوار شوند دعوایی راه می‌افتد که بیا و ببین. اکثر مسافران قطار‌های شهری را بمب‌های ساعتی شاغل و خسته‌ای تشکیل می‌دهد که یا در مسیر محل کارشان هستند یا در راه بازگشت به خانه و تنها منتظر یک ترمز نابه‌جای قطارند تا به نقطه‌ی انفجار خود برسند. البته این تنها یکی از ده‌ها محرک برای انفجار مسافران است، قطعاً اگر شما اهل استفاده مکرر از مترو نباشید با ورود به واگن‌ها در اکثر ساعات روز دچار مسمومیت خفیفِ تنفسی در اثر بوی شدیدی می‌شوید که ترکیبی از رایحه عرق، بوی سیر، سیگار، قرمه سبزی، بوی بد دهان و... است، حالا اگر بر حسب تصادف کنار یکی از این مسافرانِ حامل رایحه هم بنشینید بیشتر برای انفجار آمادگی پیدا می‌کنید. رعایت بهداشت فردی واقعاً مربوط به قشری خاص از جامعه نمی‌شود که سایر افراد خود را از آن مبرا می‌دارند قطعاً ساعات کاری شخص شما از آن فروشنده محترم مترو بیشتر نیست که فشار کار و کمبود وقت را سرپوشی می‌کنی برای عدم‌رعایت بهداشت. همان فروشنده متروی محترم طی تجربه متوجه شده یک فروشنده تمیز و خوشبو مشتری بیشتری جذب می‌کند!

البته دوش گرفتن و استفاده از اسپری یک بعد قضیه است، سرفه نکردن و عطسه نکردن در صورت سایر مسافران یک بعدِ مهم دیگر. درست است که به واسطه فشار‌های زیاد و تنگاتنگ یکدیگر ایستادن در مترو صمیمیتِ خاصی بین مسافران ایجاد می‌شود ولی این بدین معنا نیست که در مترو با صدای بلند با گوشی همراه خود صحبت کنیم یا در حالی که به شعاعِ یک سانتی‌متریمان در دورتادور مسافر ایستاده هندزفری را در گوشمان گذاشته و صدایش را تا انتها بلند کنیم، شاید موزیکِ مورد علاقه شما بابِ طبع بقیه نباشد.

۷- در آموزش و یادگیری تأخیر داریم

معمولاً هر تکنولوژی و ابزار تازه‌ای، همراه یا بعد از ورود خود به یک جامعه فرهنگ و شیوه استفاده‌اش را می‌آورد، اما در کشور ما چنین نیست یا حداقل این موضوع با تأخیر صورت می‌گیرد. همه ما آماده استقبال و استفاده از هرگونه اپلیکیشن مد، لوازم دیجیتال، حمل‌ونقل و... هستیم، ولی در بدوِ ورودش نه به دنبال یادگیری صحیح استفاده از آن هستیم و نه حتی به دنبال آموزش استفاده درست آن به کاربرانش. چه بسا فراهم کردن یک فضای آموزشی درست نه تنها عبور و مرور را برای شهروندان آسان‌تر کرده و استفاده از تمام امکانات را برای همه اقشار- نه فقط قشر محدودی- میسر می‌کند، بلکه از شغل‌های کاذب هم جلوگیری می‌کند و حتی فرصتی برای اشتغالزایی صحیح افراد در همان زمینه است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار