جوان آنلاین: اوایل هفته گذشته مردی جوان با تماس تلفنی به مرکز فوریتهای پلیسی تهران از سرقت منزل خود خبر داد و گفت: «من مهندس هستم و چند روز قبل برای تفریح به مسافرت رفتهبودم. امروز صبح یکی از همسایهها با من تماس گرفت و مدعی شد که در خانهام باز است و قفل ورودی شکسته است. بلافاصله به تهران بازگشتم و دیدم سارق یا سارقانی به خانهام دستبرد زده و اموال باارزشم را سرقت کردهاند. حتی چند تخته فرش نفیس و دو گلدان عتیقه و سر گوزنی که روی دیوار آویخته بود به سرقت رفته است.»
تحقیقات پلیسی
با ثبت شکایت و اعلام موضوع، به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، پرونده برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. کارآگاهان پس از آغاز تحقیقات میدانی و فنی، با مجموعهای از شکایات مشابه مواجه شدند که نشان میداد اعضای باندی احتمالاً از مدتی پیش دست به سرقتهای سریالی از منازل در مناطق شمالی تهران زدهاند.
بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته اطراف محلهای وقوع سرقتها نشان داد سه مرد جوان سوار بر خودرویی با پلاک مخدوش، دست به سرقتهای سریالی از خانهها میزنند. چهره متهمان به دلیل استفاده از نقاب قابل شناسایی نبود.
کارآگاهان با انجام تحقیقات اطلاعاتی و فنی توانستند ردی از متهمان بهدست آورند و در عملیاتی غافلگیرانه هر سه نفر را بازداشت کردند. در جریان بازرسی از مخفیگاه یکی از این افراد، مقادیری از اموال و وسایل عتیقه کشف و ضبط شد که از خانه مالباختگان به سرقت رفتهبود.
اعتراف
متهمان در بازجوییهای پلیسی به ارتکاب سرقتهای سریالی اعتراف کردند. یکی از متهمان که هیچ سابقهای در پروندهاش نداشت ادعای عجیبی مطرح کرد. وی درباره انگیزه خودش از ورود به جرگه خلافکاران گفت: «من تحصیل کردهام، اما هیکلی نافرم داشتم؛ خیلی چاق بودم و وضعیت جسمی خوبی نداشتم. خیلی دوست داشتم هیکلم روی فرم بیاید و بتوانم برای دیگران قیافه بگیرم، اما حقوق کارمندی کفاف آن را نمیداد. از طرفی به دلیل همین قیافه به خواستگاری هر دختری میرفتم به من جواب رد میدادند. از این موضوع خیلی رنج میبردم و برای اینکه مورد تمسخر قرار نگیرم و بتوانم ظاهر خودم را تغییر دهم، تصمیم گرفتم عمل جراحی کنم، اما پول لازم را نداشتم.»
آشنایی در پارک
متهم افزود: «بدبختی من از روزی شروع شد که در پارکی با سردسته باندی آشنا شدم. آن روز روی نیمکتی نشسته بودم که کنارم نشست. وقتی دید از اینکه خیلی چاق هستم ناراحتم به من پیشنهاد داد مواد مخدر شیشه مصرف کنم تا لاغر شوم، اما به او گفتم نمیخواهم شیشهای شوم و زندگی را از اینکه هست، بدتر کنم. او پیشنهاد دزدی داد و گفت نقش تو در سرقتها زاغزن و راننده است تا زمانی که هیکلت روی فرم بیاید و چم و خم ماجرا را یاد بگیری. کار خاصی نباید میکردم و سهمبندی پولها تقسیم بر سه بود. وسوسه شدم و قبول کردم و من و دوستم که او هم سابقه ندارد، وارد گروه او شدیم. سرقتهای ما شروع شد و به مرور پولدار شدم و هزینههای تغییر ظاهرم را از همان درآمدها پرداختم.»
عمل ساکشن
متهم در پایان گفت: «پس از مدتی با عملهای پیکرتراشی و ساکشن حدود ۳۰ کیلوگرم وزن کم کردم و با عمل بینی، فک، تزریق فیلر و بوتاکس و لمینت دندانها، ظاهر خود را تغییر دادم، اما الان گرفتار شدم و فهمیدم ارزش این را نداشت که به زندان بروم. من همچنین به برخی از اشیای سرقتی علاقه پیدا کردم. دوست داشتم از هر سرقت «یک شیء» به عنوان کلکسیون شخصی داشتهباشم و کلکسیونی از اموال سرقتی مثل سر گوزنی که از یکی از خانهها به سرقت بردهبودم در خانهام نگهداری میکردم.
تحقیقات از متهمان برای شناسایی شاکیان احتمالی ادامه دارد.