جوان آنلاین: در روزهای اخیر برخی نشانهها از بازگشت دوباره عناصر باند معروف به نیویورکیها به صحنه خبر میدهد، ترددهای مشکوک و مبهم برخی سفرای اروپایی در تهران نیز به این مسئله دامن زده است.
به نوشته مشرق، برخی اخبار حکایت از آن دارد که سفرای اروپایی و عناصر وابسته دیپلماتیک غربی بدون رعایت پروتکلهای مرتبط با وزارت امور خارجه با یک مؤسسه تازه تأسیس در تهران مراوده داشته و موضوع جلسات نیز اغلب درباره مسائل غرب آسیا با محوریت ایران بوده است.
این جلسات در مؤسسهای با ظاهر دیپلماتیک که از سوی محمدجواد ظریف و همسرش اشرف ایمانیه اداره میشود، برگزار شده است. ظریف پس از خارج شدن از دولت ابتدای تابستان امسال مؤسسه «پویشگران آینده امیدبخش» با نام اختصاری «پایاب» را راهاندازی کرده است که به نظر میرسد مدلی از اندیشکدههای امریکایی در تهران است.
پایاب از سوی ظریف و تعدادی از لابیستهای ایرانی مقیم در اروپا مدیریت میشود و محلی برای مراودات دیپلماتیک غیررسمی در تهران است، از جمله دیدار با سفیر نروژ در تهران که تصاویر آن رسانهای نیز شده است. پایاب در معرفینامه خود نوشته است: این مؤسسه باهدف اثرگذاری روی دیپلماسی عمومی درگرفتن تصمیمات جسورانه راهاندازی شده است.
به نظر میرسد در ظاهر این مؤسسه با هدف ترجمه متون اندیشکدههای غربی و نیز برگزاری سمینارهای تخصصی در حوزه سیاست خارجی فعال شده باشد، اما مروری بر ترکیب و سابقه افراد همکار با پایاب نشان میدهد حلقه راهاندازیشده از سوی ظریف و شاگردانش همان بقایای باند نیویورکیهاست که تلاش میکند بهصورت غیررسمی با گرفتن ارتباطات دیپلماتیک با سفرای اروپایی رابطه میان ایران و امریکاییها را کارسازی کند و حتی بر انتخاب سفرا و نمایندگان دیپلماتیک ایران در خارج از کشور نیز اثر بگذارد، از جمله تغییر در نمایندگی ایران در سازمان ملل که این روزها شایعاتی در موردش وجود دارد.
مأموریت پنهان پایاب
همچنین یکی از مأموریتهای اساسی این مؤسسه ترویج غربگرایی، ایجاد بدبینی نسبت به شرکای استراتژیک مانند چین و روسیه، دوقطبیسازی میان شرق و غرب و نیز تشنجآفرینی در فضای دیپلماتیک نسبت به ارتباطات راهبردی با کشورهای همسایه است.
اما باند نیویورکیها شامل چه کسانی بوده و چرا ظریف دوباره در تلاش است آن را احیا کند، پاسخ به این سؤال نیاز به یک یادآوری تاریخی دارد. اصطلاح «باند نیویورکیها» به گروهی از دیپلماتها و کارشناسان وزارت امور خارجه ایران اشاره دارد که در دوران دولتهای هاشمی، خاتمی و حسن روحانی در وزارت خارجه فعال بودند.
نماینده ایران یا عضو باند نیویورکیها
محمدجواد ظریف در خاطرات خود به عبارت باند نیویورکیها اشاره میکند و میگوید: ما به عنوان ناظر و بهعنوان کارشناس موظف بودیم بگوییم در دنیا چه میگذرد. اگر نوشتههای رسمی کسانی که ما را به عنوان باند نیویورک میشناسند در سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ در سایتهای مختلف بهویژه سایت «بازتاب» ملاحظه بفرمایید، خواهید دید که میگفتند قطعنامهای نخواهد بود. بنده به عنوان کارشناس موظف بودم بگویم قطعنامه صادر خواهد شد. دوستانی که گفتند قطعنامهای نخواهد بود و پسازآنکه قطعنامه صادر شد به جای اینکه بپذیرند تصوراتشان اشتباه بوده است، دوباره موضع طلبکاری گرفتند و گفتند قطعنامه اهمیتی ندارد. روایت ظریف نشان میدهد استفاده از عنوان نیویورکیها مربوط به دورهای است که ظریف سمت نمایندگی ایران در سازمان ملل را داشته و در نیویورک مستقر بوده است، البته بسیاری از آگاهان سیاسی ظریف را رئیس باند نیویورکیها نمیدانستند و معتقد بودند عقبه این جریان به افرادی بازمیگردد که در تصویب قطعنامه۵۹۸ فعال بودهاند تا جایی که دکتر علیاکبر ولایتی در شرح آن نوشته است: عدهای تلاش میکردند با فشار روی وزارت خارجه او را وثوقالدوله نظام کنند. گفته شده است که در آن مقطع محمدجعفر محلاتی، دیپلمات سابق که سال پیش به امریکا پناهنده شد و هماکنون جزو مشاوران دستگاه سیاست خارجی این کشور در خاورمیانه و ایران به حساب میآید، نقش مهمی در تصویب قطعنامه داشته تا جایی که تلکسهای خارجی را به دست لاریجانی نمیرسانده است.
در اسناد از محلاتی به عنوان یکی از مؤسسان پشت پرده باند نیویورکیها یادشده است. محلاتی در سال۲۰۰۰ به مؤسسه خاورمیانه Middle East Institute رفت، همزمان بنیاد فرهنگی ILEX را به همراه یک زن امریکایی با نام الگا داویدسون تأسیس کرد، جالب آنکه در مؤسسه ILEX یکی دیگر از اعضای باند نیویورکیها به نام فرهاد عطایی که وی نیز روزگاری مدیرکل بخش روابط اقتصادی با آفریقا و آسیا بود، محلاتی را همراهی میکرد. در شهریور۱۳۸۵ محمد خاتمی حین سفر به امریکا سری نیز به مؤسسه جعفر محلاتی زد.
بیاعتنایی بوش به باند نیویورکیها
برای شناخت بهتر رگ و ریشه باند نیویورکیها میتوان به برخی از فعالیتهای سیاسی بنیاد ILEX اشاره کرد، از جمله برگزاری یک کنفرانس در سال۲۰۰۰ در واشینگتن که مشترکاً با سازمانی به نام «در جستوجوی زمینههای مشترک» برگزار شده است. این کنفرانس به مناسبت اولین سالگرد «گفتوگوی تمدنها» از سوی خاتمی راهاندازی شده بود. همین نهاد در ۲۷سپتامبر۲۰۰۴ نیز برای محمدجواد ظریف یک سخنرانی برگزار کرد که در آن شیرین هانتر و توماس پیکرینگ، رئیس سابق کمپانی بوئینگ نیز حاضر بودند. بعدها باوجود همه لابیهای صورتگرفته و دادن امتیازات فراوان به امریکاییها جورج بوش، رئیسجمهور وقت امریکا اعلام کرد حتی حاضر نیست یک موتور هواپیما نیز به تهران بدهد و مدتی بعد نیز ایران را در محور شرارت قرار داد!
نکته جالب توجه آن است که سازمان «در جستوجوی زمینههای مشترک» در ژانویه سال۲۰۰۷ و در گرماگرم راه افتادن خط تحریمهای شورای امنیت، اقدام به انتشار نظرسنجی از داخل ایران کرد که به ادعای گردانندگان آن، گویا در سطح وسیعی طی دو ماه اکتبر و نوامبر سال۲۰۰۶ انجام گرفته بود که در آن نظرسازی برخی خواهان عادیسازی رابطه با غرب بهویژه امریکا بودند، این مأموریت در افق فعالیت پایاب نیز وجود دارد.
«پایاب» تداوم باند نیویورکیها
در آن زمان برای انتشار این نظرسنجی، سازمان مزبور یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد که ویلیام میلر و تریتا پارسی در آن سخنرانی کردند. جالب آنکه میلر حتی از افشای نام مؤسسه ایرانی که اجرای نظرسنجی در داخل کشور را به عهده داشته است، خودداری و تنها به این اکتفا کرد که این مؤسسه مستقل است. بعد از برگزاری این نظرسنجی مشخص شد در پس پرده باند نیویورکیها فردی مثل میلر سفیر سابق امریکا در اوکراین دست داشته است.
میلر درباره ظریف نوشته است: او فردی بااطلاعات گسترده از ایالاتمتحده و آگاهی عمیق از کشور خود است. «جو بایدن» هنگامی که عضو سنا بود، پس از ملاقاتهای متعدد با مقامات امریکایی در واشینگتن و نیویورک، ظریف را «فردی عملی، نه عقیدتی» خوانده که موضوعی مهم است، همچنین میلر در وصف ظریف گفته است که اطلاعاتش (ظریف) در مورد مسئله هستهای بسیار زیاد است، به گفته میلر، ظریف برای وزارت خارجه مناسب است چراکه خلقوخو، سابقه و تحصیلات لازم برای فعالیت در حوزهای را که باعث جدایی ایران و امریکا شده است، دارد. یکی دیگر از مهمترین اقدامات باند نیویورکیها طراحی سفر خاتمی به امریکا و دیدار با جورج سوروس بوده است. این سفر شمایل و ترکیب این محفل را روشنتر کرد، از جمله آنکه بعدها معلوم شد کیان تاجبخش ازجمله افرادی بوده که مقدمات دیدار خاتمی و سوروس را فراهم کرده و در این دیدار حضور داشته است.
میهمانان ایرانی ضیافت هتل هایت
کنت تیمرمن، مدیر اجرایی بنیاد دموکراسی در یادداشتی در سایت نیوز مکس با اشاره به موضوع هستهای ایران و بررسی پیشنهادهایی برای چگونگی توقف ایران هستهای از دیدار محرمانه سوروس و خاتمی در یک ضیافت شام نوشته است: همزمان و کمتر از یک مایل دورتر از محل گفتوگوی پهلوی با سانتوروم و مارتینز در سنای امریکا، جرج سوروس و سایرین در هتلهایت گردهم آمده بودند تا تعامل دولت با تهران را خواستار شوند. سوروس خطاب به شرکتکنندگان در این نشست که به همت بنیاد امریکای نوین برگزارشده بود، درباره یک معامله بزرگ با تهران سخن گفت که به رسمیت شناخته شدن ایران از سوی امریکا، پایان رویارویی هستهای از طریق مذاکرات و ازسرگیری مناسبات عادی میان دو کشور را دربر خواهد داشت. خاتمی به ما گفت که امریکا باید مذاکره با ایران را آغاز کند. او افزود که ایران مسلماً خواهان تعلیق غنیسازی اورانیوم، اما نه بهعنوان یک پیششرط برای مذاکرات است. جالبتوجه آنکه یکی از اهداف مهم باند نیویورکیها منزوی کردن دیپلماتهای انقلابی و چهرهسازی از عناصر وابسته در محافل خارجی بوده است. روزنامه هرالد تریبیون درباره باند نیویورکیها نوشته بود که ظریف چنان زیاد در دانشگاهها، مجامع سیاسی و اجتماعی و باشگاههای سیاسی برای سخنرانی حضور پیدا میکند که اندرسون، رئیس مؤسسه امور عمومی و بینالمللی دانشگاه کلمبیا بهطور کنایهآمیزی از او پرسید که آیا قرار است در رقابتهای انتخاباتی در امریکا شرکت کند!
«برجام» دستاورد باند نیویورکیها
بر اساس روایتهای دیپلماتهای وزارت امور خارجه، معاونت بینالملل در دوره ظریف از ورود هر فرد غریبهای به درون مجموعه خود جلوگیری میکرد، حتی یکبار که ولایتی به پیشنهاد یکی از مشاوران خود قصد انتقال یک دیپلمات اصولگرا را به این مجموعه داشت، با جواب عجیب ظریف مواجه شد، ظریف تأکید میکند: «ما در بخش بینالملل همه باهم رفیق هستیم و یکدیگر را با اسم کوچک صدا میکنیم و ورود فرد جدید گعده ما را به هم میریزد.» یکی دیگر از اعضای وزارت امور خارجه در وصف باند نیویورکیها گفته بود: اصولاً امریکایشمالی پاتوق اصلی باند نیویورک است و انتخاب و اعزام دیپلماتها به این منطقه از سوی اعضای این باند تأیید و تصویب میشود، اما هنگامی که به علت پافشاری مسئولان و بیتوجه به مشاورتهای این تیم، خارج از اعضای باند نیویورک فردی انتخاب شود، این بار امریکا یا کانادا رأساً وارد ماجرا میشوند و با رد ویزای فرد مذکور از ورود وی جلوگیری میکنند. اسناد موجود نشان میدهد برجام مهمترین دستاورد سیاسی باند نیویورکیها بوده است که البته در نهایت با دسته گلی، چون اسنپبک و نفوذ افرادی مثل فرانچسکو به تاریخ سپرده شد.
تغییر پارادایم، اسم رمز پایاب
بااینحال به دلیل بازنشستگی بسیاری از افراد وابسته به باند نیویورکیها در حال حاضر باید ظریف را حداقل سخنگوی این محفل خاص در تهران دانست که همچنان ارتباطات خود را با برخی دیپلماتهای امریکایی در کانالی غیررسمی فعال نگه داشته و به دنبال احیای این محفل دیپلماتیک است.
بازاریابیهای اخیر مؤسسه ظریف در تهران و ترددهای خاص سفرای اروپایی را باید از یک زاویه ویژه نگاه کرد، راهاندازی مرکز لابی برای سازش در برابر امریکاییها ابعادی دارد که بخشی از آن تاریخی و بخش دیگر از آن قطعاً امنیتی است، حمله سازمانیافته به متحدان استراتژیک ایران به نظر ابعادی ویژه دارد که باید روی آن نور انداخت، اسم رمز این عملیات در روزهای پس از جنگ تحمیلی ۱۲روزه «تغییر پارادایم» است.