کد خبر: 1328705
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۲:۲۰
مهین سماواتی، نویسنده کتاب کودک: 
کودکی که با کتاب بزرگ شود در بزرگسالی با اندیشه زندگی می‌کند قرار گرفتن در جمع‌هایی که کتابخوانی بخشی از فضای آن است، مثل گروه‌های دوستانه، جلسات قصه خوانی در کتابخانه یا حتی جمع خانوادگی، می‌تواند تأثیر زیادی بر کودک داشته باشد. وقتی بچه‌ها می‌بینند دیگران درباره کتاب حرف می‌زنند، کنجکاو می‌شوند. کم کم دل‌شان می‌خواهد آن تجربه را خودشان هم داشته باشند
محبوبه قربانی

جوان آنلاین: کنار رفاقت کودکان با صفحه‌نمایش و بازی‌های دیجیتال، هنوز کتاب است که می‌تواند برای آنها پنجره‌ای به دنیای خیال، اندیشه و آرامش باز کند به شرط آنکه این تجربه شیرین در خانه و در کنار پدر‌و‌مادر کسب شود. به گفته کارشناسان، کتابخوانی در کودکی، صرفاً یک مهارت آموزشی نیست، بلکه یکی از مؤثرترین ابزار‌های تربیتی برای شکل دادن به ذهن، احساس و هویت کودک است. پژوهش‌های روانشناسی در سال‌های اخیر نشان داده است، کودکانی که از سال‌های نخست زندگی با کتاب و داستان مأنوس‌اند در آینده توان بالاتری در تمرکز، همدلی، خلاقیت و حل مسئله دارند. کنار این دستاوردها، متأسفانه عادت کتابخوانی در بسیاری از خانواده‌های ایرانی به سنتی کمرنگ و گاه فراموش شده تبدیل شده‌است. قصه گفتن‌های والدین برای خواب کودک تبدیل به دست گرفتن گوشی و تبلت و کتاب به شی‌ء‌ای تزئینی روی قفسه کتابخانه یا طاقچه اتاق تبدیل شده است. مهین سماواتی، مربی بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان‌و‌نوجوانان است. وی تاکنون بیش از ۳۰عنوان رتبه و تقدیر از جشنواره‌های کشوری و استانی کسب کرده و داوری چندین جشنواره را نیز بر عهده داشته است. او نویسنده کتاب‌های «آقای معلم»، «ما اینجا عاشق شدیم»، «دو ماشال خورشید خانه ما»، «بدون ریش و سبیل مرد شدم»، «عشق یک لبخند نیم سانتی»، «سنگ‌های لق روی دیوار»، «راز نفر سوم»، «ماجرا‌های من و پسرم»، «یک ماه خوب برای بچه‌های خوب»، «لی‌لی و گیره زرد»، «زیپ خنده‌رو»، «خدا نانوا را دوست دارد» و «می‌شوم اندازه یک نقطه» است و دو رمان و کتاب کودک دیگر نیز در دست چاپ دارد. 
 
سماواتی که از دوران کودکی علاقه‌زیادی به مطالعه و نوشتن داشته است و حالا مدرس کلاس‌های نوشتن خلاق و کارگاه داستان است، می‌گوید نوشتن را از ۳۰ سال پیش ابتدا با شعر و سپس با داستان به‌طور جدی آغاز کرده است. او معتقد است یکی از زیباترین هدیه ها، برانگیختن شوق نوشتن از دل کتاب خواندن است، چون خواندن، تخیل را بیدار می‌کند و تخیل، راه را برای نوشتن باز می‌کند. او با این باور که ریشه عادت مطالعه از دل خانواده جوانه می‌زند، جایی که لحن آرام مادر هنگام قصه‌گویی، ذوق پدر برای خواندن کتاب و تکرار رفتار‌های کوچک، اما تأثیرگذار، آینده فرهنگی و عاطفی کودک را شکل می‌دهد، هشدار می‌دهد، بی‌توجهی به نقش مؤثر والدین در پرورش علاقه کودکان به مطالعه، به مرور پیوند میان نسل جدید و دنیای کتاب را قطع می‌کند.


 عادت‌ها از خانه شروع می‌شود
سماواتی در این گفت‌و‌گو تأکید دارد، ریشه بیشتر رفتار‌ها و عادت‌های کودکان، در محیط خانواده شکل می‌گیرد و از آنجایی که هر خانواده رفتارها، گفتار‌ها و عادت‌های خاص خودش را دارد و تکرار آنها، خواه ناخواه بر فرزندان اثر می‌گذارد، عادت خوب کتابخوانی نیز از این قاعده مستثنا نیست. او می‌گوید: «کودکی که در فضای خانه با کتاب و مطالعه انس بگیرد و کتاب را جزئی از زندگی خود ببیند و حضور کتاب را زنده ببیند نه روی میز یا بالش یا وسیله‌ای درسی یا تزئینی، کم‌کم با آن ارتباط عاطفی برقرار می‌کند. همچنین از طریق تکرار، همذات پنداری با شخصیت‌های داستان و لذت بردن از روایت ها، کتاب برایش به دوستی صمیمی تبدیل می‌شود.»
 از قصه شب تا کتاب درسی
این نویسنده نخستین برخورد کودک با کتاب را از جنس بازی می‌داند و می‌گوید: «کتاب در سال‌های ابتدایی زندگی همانقدر مهم است که اسباب بازی. چراکه تجربه ثابت کرده است بیشتر کودکان از شنیدن و تماشای کتاب لذت می‌برند. بسیاری از آنها تا داستانی نشنوند، خواب‌شان نمی‌برد. در واقع کتاب داستان همان نقشی را در زندگی کودک دارد که بازی ایفا می‌کند پررنگ، زنده و سازنده. اما این پیوند لطیف، به محض ورود کودک به مدرسه، گاه ناگهان گسسته می‌شود.» وی در ادامه می‌گوید: «این علاقه معمولاً تا قبل از دبستان ادامه دارد، اما ناگهان با شروع مدرسه، همه چیز تغییر می‌کند. کودک با کتاب‌های درسی، تکالیف، مشق و نمره روبه‌رو می‌شود و کم کم حس می‌کند کتاب یعنی اجبار. درحالی که تا دیروز برایش لذت بود.» 
سماواتی در پاسخ به این سؤال که چطور کودکی که با شور‌و‌شوق به قصه گوش می‌داد و از دیدن کتاب لذت می‌برد، ناگهان فقط با کتاب‌های درسی ارتباط می‌گیرد، می‌گوید: «این هم به رفتار خانواده برمی‌گردد. چراکه در این مقطع، والدین ناخواسته کودک را از کتاب‌های غیردرسی دور می‌کنند و تمام توجه‌شان را به درس معطوف می‌کنند. حتی وقتی کودک خودش از کتاب‌های داستانی خوشش می‌آید، می‌گویند فعلاً وقت درس است. این رفتار فاصله‌ای میان کودک و کتاب ایجاد می‌کند. اگر این روند ادامه پیدا کند، همان علاقه‌درونی به کتاب از بین می‌رود.»
به اعتقاد او، والدین باید میان مطالعه‌درسی و مطالعه شخصی تمایز قائل شوند و اجازه دهند هر دو در کنار هم رشد کنند. ثبت‌نام بچه‌ها در کلاس‌های مختلف، نباید جای کتاب را بگیرد و با شروع مدرسه، ارتباط بچه‌ها با کتاب داستان قطع نشود چراکه این پیوند، پایه عشق به مطالعه در سال‌های آینده اوست. 
 قصه خوانی توأم با حس لذت‌و‌علاقه 
این نویسنده در ادامه این گفت‌و‌گو، به نقش عاطفی و تربیتی قصه گویی اشاره کرد، نقشی که بسیاری از خانواده‌ها آن‌را نادیده می‌گیرند. وی می‌گوید: «لحن آرام، شیرین و صمیمی پدر‌و‌مادر هنگام خواندن قصه برای کودک، تجربه‌ای لذت بخش است که به رشد عاطفی فرزند کمک می‌کند. کودک در این لحظات احساس نزدیکی، امنیت و محبت بیشتری می‌کند. تصور کنید پدر یا مادری خودشان از خواندن داستان لذت می‌برند، با شور‌و‌اشتیاق قصه می‌گویند، صدا‌ها را تغییر می‌دهند و وارد دنیای خیال می‌شوند. تأثیر چنین لحظاتی بر کودک ماندگار است. در مقابل، اگر والدین از سر بی‌حوصلگی یا اجبار این کار را انجام دهند، کودک ناخودآگاه حس بی‌میلی را درک می‌کند.»
به باور او، نوع رفتار والدین هنگام قصه خوانی، به مراتب مهم‌تر از محتوای کتاب است. اگر کتاب خواندن با احساس لذت و احترام همراه باشد، در ذهن کودک به کاری ارزشمند تبدیل می‌شود. سماواتی فقط به تحسین این لحظات بسنده نمی‌کند. او با اشاره به رفتاری اشتباه در بعضی والدین می‌گوید: «برخی والدین با تحکم و اجبار می‌خواهند کودک را وادار به کتابخوانی کنند، در حالی که خودشان اهل مطالعه نیستند. چنین تناقضی برای کودک آشکار است. بچه‌ها آنقدر از رفتار بزرگ‌تر‌ها تأثیر می‌گیرند که دیگر نصیحت‌ها اثر ندارد. اگر پدر یا مادر خودش کتاب بخواند، کودک بدون حرف زدن، همان مسیر را یاد می‌گیرد.»
از نظر وی، الگو بودن مؤثرترین روش تربیتی است. او معتقد است خانواده‌هایی که خودشان اهل مطالعه‌اند، حتی اگر زمان کوتاهی در روز کتاب بخوانند، تأثیری عمیق‌تر بر فرزندشان می‌گذارند تا کسانی که ساعت‌ها کودک را نصیحت می‌کنند. 

 قصه و داستان، سپر نرمی در برابر آسیب‌های زندگی کودکان
این نویسنده در بخش دیگری از این گفت‌و‌گو، به موضوعی مهم و کمتر گفته شده پرداخت و افزود: «کتابخوانی به عنوان تجربه‌ای برای رشد ذهنی و روانی کودک مؤثر است. کودکان به خوبی‌ها و بدی‌های زندگی نگاه ساده و بی پیرایه‌ای دارند. همین نگاه پاک و مستقیم، گاهی باعث آسیب پذیری شان می‌شود. داستان به عنوان تجربه‌ای نزیسته، با اتفاق‌ها و گفت‌و‌گو‌های تازه، به آنها می‌آموزد چگونه در موقعیت‌های مختلف رفتار عاقلانه تری داشته باشند.»
به اعتقاد او، داستان‌ها فرصت تجربه‌موقعیت‌های مختلف زندگی را بدون خطر و آسیب واقعی فراهم می‌کنند. کودک از خلال داستان یاد می‌گیرد که خطا کند، نتیجه را ببیند و بیاموزد، بدون اینکه در دنیای واقعی آسیب ببیند. سماواتی در توضیح بیشتر می‌گوید: «وقتی کودکی با شخصیت‌های داستان همراه می‌شود، یاد می‌گیرد هر تصمیمی پیامدی دارد. این تجربه‌ذهنی بعد‌ها در رفتار واقعی او نمود پیدا می‌کند. به همین دلیل گفته می‌شود کتاب و داستان می‌توانند به پرورش خرد و منطق کودک کمک کنند.»


 وقتی کتابخوانی به شور و عشق می‌رسد
سماواتی از گروه خاصی از کودکان یاد می‌کند، آنهایی که بیش از حد به کتاب علاقه دارند. او در این باره اظهار داشت: «گاهی با بچه‌هایی مواجه می‌شویم که عاشق و شیفته کتاب هستند. به اصطلاح، «کرم کتاب» هستند! به نظر من تا زمانی که این علاقه به درس یا روابط اجتماعی شان آسیب نزند، نباید مانع شد. برعکس، محدود کردن‌شان فقط علاقه را تشدید می‌کند. اگر لازم است، با گفت‌و‌گو و تذکر آرام مسیر را تعدیل کنیم.» 
او در ادامه می‌گوید: «در این مدت از فعالیت‌هایم، با کودکانی برخورد داشته‌ام که از شدت علاقه به کتاب حتی وعده‌های غذایی شان را فراموش می‌کردند. این نوع عشق اگر درست هدایت شود، می‌تواند سرمایه‌ای بزرگ باشد. باید یاد بگیریم میان افراط و تفریط تعادل برقرار کنیم. کتابخوانی وقتی سالم است که کودک را از دنیای واقعی جدا نکند بلکه او را برای زندگی در دنیای واقعی آماده‌تر کند.»


 قصه خوانی گروهی، جرقه‌ای برای علاقه ماندگار 
این نویسنده در ادامه از تأثیر جمع‌های کتابخوانی سخن می‌گوید و این تجربه را بسیار سازنده می‌داند و می‌گوید: «قرار گرفتن در جمع‌هایی که کتابخوانی بخشی از فضای آن است، مثل گروه‌های دوستانه، جلسات قصه خوانی در کتابخانه یا حتی جمع خانوادگی، می‌تواند تأثیر زیادی بر کودک داشته باشد. وقتی بچه‌ها می‌بینند دیگران درباره کتاب حرف می‌زنند، کنجکاو می‌شوند. کم‌کم دل‌شان می‌خواهد آن تجربه را خودشان هم داشته باشند.»
وی معتقد است جامعه امروز به چنین فضا‌هایی بیشتر از هر زمان دیگر نیاز دارد چراکه در دنیایی که صفحه‌های دیجیتال توجه بچه‌ها را ربوده، باید تجربه واقعی کتاب خواندن را جذاب‌تر کرد. اگر کودک در خانه یا جمعی صمیمی کتاب بخواند، حس تعلق پیدا می‌کند و مطالعه برایش به عادت تبدیل می‌شود.»
سماواتی در ادامه نگاه خود را از خانواده به فرهنگ عمومی‌تر می‌کشاند و می‌گوید: «کتاب باید بخشی از زندگی روزمره خانواده باشد، نه شئ مخصوصی یا هدیه مناسبتی. وقتی پدر یا مادر در اوقات فراغت کتاب به دست می‌گیرند، کودک بدون هیچ آموزش مستقیمی یاد می‌گیرد مطالعه امری طبیعی است. حتی اگر روزی فقط ۱۰ دقیقه کتاب بخوانید، همین تداوم، تأثیرگذارتر از جلسات طولانی، اما مقطعی است.»
او در توصیف زیبایی‌های فضای مطلوب کتاب خوانی در خانواده می‌گوید: «کتابخوانی خانوادگی می‌تواند بهانه‌ای باشد برای گفت‌و‌گو، خندیدن، شنیدن حرف‌های کودک. در این روزگار که ارتباط‌ها بیشتر به صفحه‌های تلفن محدود شده، کتاب شاید تنها جایی باشد که پدر‌و‌مادر و فرزند می‌توانند کنار هم بنشینند و از دنیایی مشترک لذت ببرند.»
از نظر این نویسنده، کتاب فقط ابزار آموزش نیست بلکه پلی است میان احساسات والدین و فرزندان. وقتی مادری درباره احساس شخصیت‌های داستان با فرزندش حرف می‌زند، کودک یاد می‌گیرد احساساتش را بشناسد و بیان کند. این یکی از ارزشمندترین مهارت‌های عاطفی است که از دل قصه بیرون می‌آید. 
وی در پایان بر ضرورت بازنگری در رفتار فرهنگی خانواده‌ها تأکید کرد و گفت: «اگر بخواهیم نسلی اهل مطالعه تربیت کنیم، باید خانواده را جدی بگیریم. مدرسه، رسانه و نهاد‌های فرهنگی هرکدام سهمی دارند، اما خانه نخستین مدرسه زندگی است. پدر‌و‌مادری که کتاب را بخشی از زندگی خود کرده‌اند، در واقع پایه گذار نسلی فرهنگساز خواهند بود. والدین بدانند کودکی که در خانه با کتاب بزرگ شود، در بزرگسالی با اندیشه زندگی می‌کند.»

برچسب ها: کودک ، دیجیتال ، کتاب
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار