کد خبر: 1328709
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۴:۴۰
علی رمضانی، مدیر باغ کتاب تهران:
کتابخوانی را به تجربه خانوادگی مشترک تبدیل کنیم اگر کتاب صرفاً ابزاری آموزشی یا کالایی فرهنگی تلقی شود، زیست‌کتابخوانی پایدار نخواهد شد، اما اگر آن را تجربه‌ای اجتماعی، لذت‌بخش و قابل تکرار بدانیم؛ اگر والدین الگوی واقعی باشند، مدرسه و نشر هم‌افزا عمل کنند و دیجیتال نقش تسهیلگر بگیرد، آنگاه زندگی با کتاب ممکن می‌شود
نیره ساری

جوان آنلاین: علی رمضانی در گفت‌و‌گو با «جوان» می‌گوید: تجربه باغ کتاب نشان داده است که هر زمان خانواده‌ها نه به‌عنوان تماشاگر، بلکه به‌عنوان «عضو فعال» در فرآیند کتابخوانی وارد می‌شوند، نتایج کاملاً متفاوتی حاصل می‌شود. در واقع کتاب وقتی از یک کالای فرهنگی خریدنی به یک «تجربه خانوادگی مشترک» تبدیل می‌شود، اثرش چندبرابر می‌شود. 
 
آقای رمضانی، امروز رابطه خانواده‌های ایرانی را با کتاب چطور ارزیابی می‌کنید؟
خانواده‌های ایرانی با کتاب بیگانه نیستند و حضور پرشمار آنها در باغ کتاب و نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران نشان می‌دهد کتاب در فرهنگ خانواده ایرانی جایگاه دارد. آمار‌ها نیز تأیید می‌کنند که حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد بازار نشر مربوط به کتاب‌های کودک و نوجوان است، یعنی خانواده‌ها برای فرزندان خود کتاب می‌خرند و آن را بخشی از تربیت فرهنگی می‌دانند. با این حال، رابطه بسیاری از خانواده‌ها با کتاب مقطعی و مناسکی است؛ کتاب بیشتر در ایام مدرسه یا مناسبت‌ها وارد زندگی می‌شود، نه به‌صورت عادت روزمره. هدف باغ کتاب این است که این علاقه لحظه‌ای به رفتاری پایدار فرهنگی تبدیل شود. در برنامه‌های جدید، تمرکز بر تداوم حضور خانوادگی است؛ با طراحی رویداد‌های تلفیقی که هر عضو خانواده بتواند همزمان از محتوای متناسب با خود بهره ببرد. در جمع‌بندی خانواده ایرانی کتاب را محترم می‌داند، اما باید از سطح «خاطره و خرید» به سطح رفتار و گفت‌وگوی روزمره ارتقا یابد. 

در طراحی و فعالیت‌های باغ کتاب، چقدر به تجربه «کتابخوانی خانوادگی» توجه شده و چه برنامه‌هایی برای درگیرکردن پدر و مادر‌ها با فرزندان در مسیر مطالعه دارید؟
در باغ کتاب از آغاز، هدف این بوده که کتابخوانی به‌جای فعالیتی فردی، به تجربه‌ای خانوادگی و تعاملی تبدیل شود. بخش کودک و نوجوان با همین نگاه طراحی شده است تا کتاب، پل ارتباطی میان والدین و فرزندان باشد. طراحی فضا به گونه‌ای است که در سالن کودک، فضا‌هایی مانند «جزیره خانواده» و «پاتوق والد و کودک» ایجاد شده تا والدین کنار فرزندشان بنشینند، بخوانند و گفت‌و‌گو کنند. معماری فضا حس مشارکت و همراهی را تقویت می‌کند. در برنامه‌های فرهنگی رویداد‌ها و کارگاه‌هایی برگزار می‌شود که در آن والدین می‌آموزند چگونه بعد از مطالعه با کودک گفت‌و‌گو و تفکر انتقادی را تقویت کنند. پویش‌های خانوادگی را داریم که طرح‌های اجرا شده خانواده‌ها را به خواندن و اشتراک تجربه در فضای باغ کتاب یا شبکه‌های اجتماعی دعوت می‌کند؛ استقبال از این برنامه‌ها رو به رشد بوده است. خدمات حمایتی را داریم که بسته‌های خانوادگی، تخفیف‌ها و برنامه‌های همزمان برای والدین و فرزندان طراحی شده تا تجربه‌ای هماهنگ شکل بگیرد. در بخش بزرگسال نیز کتابفروشی‌های متنوع بزرگسالان امکان می‌دهد والدین نیز کتاب دلخواه خود را بیابند و همزمان در تجربه فرزندشان سهیم شوند. در نتیجه، باغ‌کتاب می‌کوشد خانواده را از «خریدار کتاب» به شریک تجربه خواندن تبدیل کند؛ جایی که کتابخوانی به بخشی طبیعی از زندگی خانوادگی بدل شود. 

باغ کتاب یکی از معدود فضا‌هایی است که کودک، نوجوان و والدین را همزمان جذب می‌کند. تجربه شما در این سال‌ها چه می‌گوید؟ وقتی والدین در کنار فرزندان کتاب می‌خوانند یا در برنامه‌های فرهنگی شرکت می‌کنند، رفتار کودکان چه تغییری می‌کند؟
تجربه باغ کتاب نشان داده است که هر زمان خانواده‌ها نه به‌عنوان تماشاگر، بلکه به‌عنوان «عضو فعال» در فرآیند کتابخوانی وارد می‌شوند، نتایج کاملاً متفاوتی حاصل می‌شود. در واقع، کتاب وقتی از یک کالای فرهنگی خریدنی به یک «تجربه خانوادگی مشترک» تبدیل می‌شود، اثرش چندبرابر می‌شود. تجربه میدانی نشان می‌دهد پس از حضور در این برنامه‌ها، کودکان خودشان درخواست خرید یا خواندن کتاب می‌کنند، در حالی که پیش از آن معمولاً نیاز به تشویق یا حتی اجبار داشتند. همچنین در برخورد با خانواده‌ها می‌شنویم که فرزندشان بعد از هر بازدید از باغ کتاب، گفت‌و‌گو درباره کتاب یا موضوع آن را آغاز می‌کند. این یعنی کتاب از «شیء مصرفی» به «موضوع گفت‌و‌گو» در خانواده تبدیل شده است و همین تغییر، به‌لحاظ فرهنگی بسیار عمیق است. از منظر تربیتی هم شاهد تغییراتی هستیم. وقتی والدین در کنار فرزندشان کتاب می‌خوانند یا درباره‌اش صحبت می‌کنند، کودک احساس می‌کند خواندن بخشی از «زیست خانوادگی» اوست، نه وظیفه‌ای تحمیلی. در چنین فضایی، سه اتفاق کلیدی رخ می‌دهد. نخست، کودک پرسش‌گرتر می‌شود؛ او یاد می‌گیرد میان کتاب و زندگی خودش ارتباط برقرار کند. دوم، حس مسئولیت و استقلال در انتخاب کتاب تقویت می‌شود، چون می‌بیند والدین با او همراه هستند، اما حق انتخاب را از او نمی‌گیرند. سوم، خواندن از حالت تکلیف به لذت تبدیل می‌شود؛ تجربه‌ای شبیه همان «دورهمی‌های خانوادگی قدیمی» که گفت‌و‌گو محور بودند. 

آقای رمضانی، در تجربه شما کودکان و نوجوانان امروز چه نوع کتاب‌هایی را بیشتر می‌پسندند؟ آیا الگو‌ها و گرایش‌ها سن‌محورند یا جنسیتی؟ بازار نشر چه چیزی به ما می‌گوید؟
برای تحلیل سلیقه خواندن کودکان و نوجوانان باید آن را در مسیر رشد شناختی و سلیقه‌ای دید؛ هر گروه سنی نیاز و گرایش متفاوتی دارد و این روند در بازار نشر هم دیده می‌شود. کودکان خردسال (نوزادی تا پیش‌دبستانی) به کتاب‌های تصویری، تعاملی و حسی علاقه دارند؛ آثار دارای صفحات لمسی، بازشونده و تصاویر قوی محبوبند. تولید این نوع کتاب‌ها در بازار داخلی افزایش یافته است. کودکان دبستانی جذب داستان‌های فانتزی، ماجراجویی، حیوانی و شخصیت‌محور می‌شوند و همزمان به دانستنی‌های ساده نیز گرایش دارند. آمار پرفروش‌ها ترکیب قصه و دانستنی را تأیید می‌کند. نوجوانان سلیقه‌ای متنوع دارند؛ از رمان‌های ژانری (فانتزی، معمایی، اجتماعی) تا کتاب‌های علمی و دانستنی. تفاوت‌های جنسیتی در گرایش‌ها دیده می‌شود، اما مطلق نیست و بازار متنوع است. بازار نشر بازتاب ساختار جمعیتی است: افزایش جمعیت کودک، تولید آثار کودک را بالا می‌برد و با رشد همان نسل، تقاضای آثار نوجوان و دانستنی افزایش می‌یابد. آمار‌ها نشان‌دهنده رشد تعداد عناوین و چاپ مجدد آثار موفق در سال‌های اخیر است. در نهایت، قیمت و دسترسی نیز بر سلیقه اثر می‌گذارد؛ گرانی کتاب باعث گرایش به آثار ارزان‌تر یا چاپ‌های مجدد شده است. 

یکی از دغدغه‌های جدی این روزها، کاهش تمرکز و افت مهارت «خواندن عمیق» در میان کودکان و نوجوانان است. با توجه به غلبه رسانه‌های دیجیتال و تغییر عادت‌های ذهنی نسل جدید، آیا واقعاً می‌توان دوباره تمرکز و لذت خواندن طولانی را در آنها تقویت کرد؟
واقعیت این است که مسئله تمرکز و خواندن عمیق، یک متغیر تک‌عاملی نیست، یعنی نمی‌شود همه تقصیر را گردن موبایل و شبکه‌های اجتماعی انداخت، هرچند آنها بدون شک نقش پررنگی دارند. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که ساختار‌های یادگیری، سرگرمی و حتی مصرف فرهنگی، همه به سمت «تکه‌تکه شدن توجه» حرکت کرده‌اند. مثلاً در نظام آموزشی، وقتی تمرکز دانش‌آموز را از خواندن و نوشتن طولانی به سمت «تست‌زنی» و پاسخ‌های چهارگزینه‌ای سوق می‌دهیم، عملاً تمرین تداوم ذهنی و درک عمیق را از او می‌گیریم. بچه‌ها یاد می‌گیرند دنبال پاسخ سریع بگردند، نه معنای گسترده. در تلویزیون و فضای مجازی هم ماجرا مشابه است: کاربر عادت کرده از یک ویدئوی چندثانیه‌ای به ویدئوی بعدی برود، یا در موسیقی فقط تکه‌های کوتاه و «ترندشده» را گوش کند. طبیعی است در چنین زیست فرهنگی، کتاب که نیازمند تمرکز و همراهی بلندمدت است، برای ذهن کودک تبدیل به چالشی جدی شود، اما به نظر می‌رسد این روند برگشت‌پذیر یا حداقل قابل اصلاح است، اگر خانواده و نهاد‌های فرهنگی بتوانند الگو‌های جدیدی از «تجربه کتاب» بسازند. ما در باغ کتاب تجربه‌هایی داشتیم که نشان می‌دهد وقتی خواندن، تبدیل به تجربه‌ای جمعی و لذت‌محور می‌شود، کودک دوباره با کتاب آشتی می‌کند. مثلاً در برنامه‌های خانوادگی، زمانی که والدین در کنار فرزندشان کتاب می‌خوانند یا درباره داستان گفت‌و‌گو می‌کنند، کودک حس می‌کند مطالعه بخشی از زندگی مشترک است، نه یک تکلیف درسی. همین گفت‌و‌گو‌ها باعث می‌شود ذهن او به‌صورت طبیعی تمرکز بیشتری پیدا کند، چون ارتباط انسانی پشت آن است. 

در سال‌های اخیر مفهوم «زیست- کتابخوانی» یا «زندگی با کتاب» مطرح شده است. از نگاه شما چگونه می‌توان کتاب را از یک فعالیت فصلی یا نمایشی، به بخشی از زیست روزمره کودک و خانواده تبدیل کرد؟
مفهوم «زیست - کتاب‌خوانی» یا «زندگی با کتاب» پدیده‌ای ساده و یک‌عاملی نیست که با یک کمپین یا دستور کوتاه‌مدت نهادینه شود. این فرایند حاصل مجموعه‌ای از عوامل به‌هم‌پیوسته است؛ همانطور که سلامت یا تربیت کودک نتیجه تصمیم‌ها و الگو‌های خانوادگی و اجتماعی است، «زندگی با کتاب» نیز به ترکیب مؤثری از الگوی خانوادگی، فضای خانه و شهر، سیاست آموزشی، دسترسی به کتاب مناسب و تجربه‌های فرهنگی مشترک نیاز دارد. خواندن فردی ارزشمند است، اما برای آنکه کتاب بخشی از زیست روزمره شود باید به تجربه‌ای اجتماعی، تکرارشونده و خانوادگی تبدیل شود؛ تجربه‌ای که کودک آن را در رفتار والدین ببیند و بدون اجبار مدرسه یا مناسبت خاص انتخاب کند - همان هدفی که در باغ کتاب دنبال می‌کنیم. مهم‌ترین گام در این مسیر، الگوی خانوادگی است. کودکان از والدین تقلید می‌کنند، پس زمانی که پدر و مادر واقعاً کتاب می‌خوانند و درباره آن گفت‌و‌گو می‌کنند، کتاب به بخشی از زندگی کودک بدل می‌شود. برنامه‌ها باید والدین را از «تماشاگر» به «شریک خواندن» تبدیل کند، یعنی خواندن مشترک، گفت‌و‌گو و پرسش‌گری ساده درباره کتاب. در کنار آن، باید تجربه‌های جمعی و خاطره‌ساز ایجاد کرد تا کتاب در حافظه احساسی خانواده بماند. در باغ کتاب بازی‌های روایی و برنامه‌هایی طراحی شده‌اند که والدین و فرزندان را در تجربه‌ای واحد قرار می‌دهند. لحظه‌ای ساده مثل پرسش کودک پس از یک بازی می‌تواند آغاز گفت‌وگویی شود که زیست‌کتابخوانی را در خانه تکرارپذیر کند. این روند باید با روال‌های ساده خانگی نهادینه شود؛ اقدام‌هایی مثل تعیین «زمان بدون صفحه» روزانه، ایجاد گوشه‌ای ثابت برای خواندن، یا انتخاب «کتاب ماه» خانوادگی. استمرار این عادت‌های کوچک، بنیان زیست کتابخوانی است. نقش مدرسه و نظام آموزشی نیز تعیین‌کننده است. اگر آموزش به آزمون و نمره محدود شود، کودکان مهارت خواندن عمیق را نمی‌آموزند. لازم است برنامه‌های درسی، خواندن تحلیلی و نوشتن آزاد را تقویت کنند. باغ کتاب می‌تواند پلی میان مدرسه و خانواده باشد و با کارگاه‌ها و ابزار‌های آموزشی، این مهارت‌ها را توسعه دهد. 
در کنار این، دسترسی و تنوع تولید کتاب اهمیت دارد. برای گسترش زندگی با کتاب باید آثار مناسب، جذاب و بومی برای هر سن در دسترس باشد: تصویری برای خردسالان، فانتزی و دانستنی برای کودکان و ترکیبی از ژانر و علم برای نوجوانان. محتوای نزدیک به زیست واقعی خانواده‌ها احساس تعلق و «خودِ ما بودن» را در کودک تقویت می‌کند. در جهان امروز، حذف فضای دیجیتال ممکن نیست. راه درست، استفاده هوشمندانه از رسانه دیجیتال برای تقویت خواندن است؛ مثلاً ویدئوی کوتاهی می‌تواند انگیزه‌ای برای مطالعه کتابی مرتبط ایجاد کند یا بازی تعاملی خانواده را به خواندن مشترک ترغیب کند. دیجیتال باید مکمل کتاب باشد، نه رقیب آن. پویش‌های محلی، بسته‌های آغاز خواندن، برنامه‌های تشویقی و همکاری با ناشران برای طرح‌های اقتصادی و امانت خانوادگی از دیگر اقدام‌هایی است که می‌توانند کتاب را در زندگی روزمره نهادینه کنند، اما این فعالیت‌ها باید نظام‌مند و مداوم باشند، نه فصلی یا نمایشگاهی. برای موفقیت چنین برنامه‌ای، اندازه‌گیری و بازخورد ضروری است. باید شاخص‌هایی، چون افزایش درخواست کودک برای کتاب، زمان خواندن خانوادگی، یا میزان گفت‌و‌گو درباره کتاب در خانه بررسی شود تا مسیر اصلاح و بهبود پیدا کند. در جمع‌بندی، اگر کتاب صرفاً ابزاری آموزشی یا کالایی فرهنگی تلقی شود، زیست کتابخوانی پایدار نخواهد شد، اما اگر آن را تجربه‌ای اجتماعی، لذت‌بخش و قابل تکرار بدانیم؛ اگر والدین الگوی واقعی باشند، مدرسه و نشر هم‌افزا عمل کنند و دیجیتال نقش تسهیلگر بگیرد، آنگاه زندگی با کتاب ممکن می‌شود. 
در باغ کتاب بر همین پیوند‌ها تمرکز داریم: طراحی فضا‌هایی برای گردهمایی خانواده‌ها، برنامه‌هایی برای گفت‌و‌گو و بازی، کارگاه‌هایی برای آموزش والدین و پویش‌هایی برای تداوم و دسترسی آسان‌تر به کتاب. هدف این است که کتاب از کالایی فصلی یا نمایشی به بخش طبیعی زیست روزمره خانواده تبدیل شود؛ چیزی که کودک آن را می‌بیند، تقلید می‌کند و در بزرگسالی با خود نگه می‌دارد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار