کد خبر: 983879
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۸ - ۰۶:۰۰
شهید سیدمجتبی علمدار که در دی‌ماه دعاهایش مستجاب شد
شهید علمدار همیشه آرزو داشت در جبهه شهید شود و در طول سال‌های پس از جنگ بسیار دلتنگ دوستان شهیدش می‌شد. شهید سیدمجتبی علمدار سبکبال و آرام پر کشید و سال‌ها پس از شهادتش نام بلند و نیکش را زائران مزارش زمزمه می‌کنند
آرمان شریف
سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: شهید سیدمجتبی علمدار چندین سال پس از پایان دفاع مقدس به جمع یاران شهیدش پیوست و در طول این سال‌ها از سیره و منش شهدا دور نشد. گویی او شهیدی زنده در میان دیگران بود و رسالتی بزرگ بر دوش داشت. از میان ماه‌های سال، دی ماه برای شهید علمدار مهم‌ترین ماه زندگی‌اش بود. در دی ماه به دنیا آمد و در همین ماه شاهد تولد تنها فرزندش بود، در دی ماه جانباز شیمیایی شد و در دی ۱۳۷۵ به شهادت رسید.

شهید علمدار در ۱۷ سالگی حضور در جبهه را تجربه کرد و در اواخر سال ۱۳۶۲ به کردستان رفت. برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر ۲۵ کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند. سید علمدار در عملیات‌های مهم و سرنوشت‌سازی مثل والفجر ۸، کربلای ۴ و ۵ شرکت داشت و در جریان عملیات والفجر ۸ توسط دشمن بعثی شیمیایی شد. او با وجود مجروحیت جبهه را رها نکرد و با وجود مجروحیت‌های بعدی همچنان در کنار همرزمانش ماند. عشق او به جبهه و جهاد با گوشت و پوستش آمیخته بود و تصور دور ماندن از رزمندگان را نداشت.

جنگ که به پایان رسید سید مجتبی فعالیت‌هایش را کنار نگذاشت. بدنش مجروح ولی دلش پرامید بود و قلبش پرتوان به عشق حماسه‌سازان دفاع مقدس می‌تپید. در مراسم‌های مختلفی به یاد مظلومیت اهل‌بیت (ع) و شهدای دفاع مقدس مداحی می‌کرد و یاد و خاطره رفقایش را زنده می‌کرد. وقتی در مورد امام حسین (ع) و امام زمان (عج) می‌خواند همیشه نیم نگاهی به امام حسن مجتبی (ع) می‌انداخت و می‌گفت مداحان، کمتر به امام حسن مجتبی (ع) توجه می‌کنند و از این بابت ناراحت بود. در ازای مداحی، پول نمی‌گرفت و می‌گفت: اگر در ازای مداحی کردنم پول بگیرم، چطوری فردای قیامت می‌توانم بگویم برای شما خواندم؟! می‌گویند: خواندی، پاداشش را گرفتی! من اصلاً ائمه را با پول مقایسه نمی‌کنم!

شدت جراحاتش زیاد بود و پس از ازدواج به همسرش گفته بود من پنج سال دیگر شهید می‌شوم. تمام بدنش پر از ترکش بود، شیمیایی شده بود، میگرن و سردرد‌های عصبی داشت، طحالش تیر خورده بود و از بین رفته بود، وضعیت جسمانی‌اش مساعد نبود ولی به همان میزان پرروحیه و امیدوار بود. با وجود وضعیت جسمانی نامساعدش، باز هم روحیه‌اش را حفظ می‌کرد و سه‌شنبه و پنج‌شنبه‌ها در سپاه والیبال و فوتبال بازی می‌کرد و اجازه نمی‌داد حالش بر روحیه‌اش تأثیر بگذارد.
یکی از نکات جالب توجه در زندگی این سید شهید، توجه خاص او به امور معنوی بود. مواردی که شاید به نظر ساده آید، اما تقید او و حتی تعیین مجازات در صورت عدم انجام آن نشانگر باور قلبی و یقین این جانباز شهید به اعتقاداتش بود. شهید علمدار قوانین ۱۰ گانه‌ای را برای زندگی‌اش نوشت و خود را ملزم به رعایت از این قوانین کرد. او در قوانینش سعی کرده تا بنده بهتری باشد و در هر بند از خدا خواسته تا کمکش کند به شکل بهتری عبادت و اطاعتش را به جا بیاورد.

شهید علمدار همیشه اول تا یازدهم دی‌ماه هر سال مریض بود. گاهی اوقات شدت داشت و گاهی ضعیف بود. میکروبی در گلویش بود که این میکروب همیشه در اول دی‌ماه بروز می‌کرد. زمانی که برای آخرین بار مریض شد به همسرش گفت که احساس عجیبی دارم. دلم می‌خواهد بخندم. حالت عجیب و غریبی داشت. قبل از رفتن به بیمارستان به دوستش می‌گوید: بگذار بروم حمام. می‌خواهم غسل شهادت بکنم. می‌گفت دیگر بس است توی این دنیا ماندن، من دیگر رفتنی هستم. بیخود برای من زحمت نکشید، فقط مردن مرا شما به تأخیر می‌اندازید. من امروز، فردا می‌میرم ولی شما یک هفته می‌خواهید مردن مرا به عقب بیندازید.» غسل شهادت انجام داد و یک هفته بعد در یازدهم دی ماه شهید شد.

شهید علمدار همیشه آرزو داشت در جبهه شهید شود و در طول سال‌های پس از جنگ بسیار دلتنگ دوستان شهیدش می‌شد. شهید سیدمجتبی علمدار سبکبال و آرام پر کشید و سال‌ها پس از شهادتش نام بلند و نیکش را زائران مزارش زمزمه می‌کنند. او از نخستین لحظات جوانی تا آخرین لحظات زندگی‌اش با یاد خدا و اهل بیت (ع) زندگی کرد و آرزویش سربلندی در راهش بود که نصیبش شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار