جوان آنلاین: محمدجواد ظریف و حسن روحانی اخیراً گفتهاند که باید با امریکا تعامل و مذاکره مستقیم کرد. البته برای اینکه نمک کارشان هم دیده شود، افزودهاند: از موضع قدرت! اگر کس دیگری حرف از قدرت ایران میزد، میگفتیم صادق است، اما ظریف همانی است که قبلاً گفته بود «امریکا میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را نابود کند». باز اگر کس دیگری گفته بود مذاکره و تعامل با امریکا تنها چاره است، میگفتیم طفلک تجربه ندارد، اما ظریف وقتی معاون راهبردی رئیسجمهور بود، همین حرف را زده بود و ترامپ زیر توییتش نوشته بود «نه مرسی»! ظاهراً آقایان مقابل تحقیر و تجربه، واکسینه شدهاند! اگر حتی کسی ارتباطاتی خارج از قدرت با امریکا داشته باشد و وعدههای خوبی شنیده باشد، و به تجربه استقرایی هم باور نداشته باشد و تحقیر را هم برای منافع ملت تحملپذیر بداند (چنانکه اکنون کل حرف فعالان سیاسی اصلاحطلب همین شده است)، و فقط اهل قیاس باشد، میتواند همینحالا از اروپا و عربها بپرسد که تعامل با ترامپ کیلویی چند است؟! کار آقایان، حکایت آن شیخی است که از او پرسیدند در این طریق (مثلاً حل اختلاف با امریکا) چه چیز بهتر و کارآمدتر است؟ گفت: دولت مادرزاد! (که ما از این شانس بیبهره بودیم)، گفتند: اگر نبود؟ گفت گوشی شنوا (که بسیار حرفهای آقایان شنیده شد و بهرهای برده نشد)، گفتند اگر نبود؟ گفت: مرگ مفاجا (مرگ ناگهانی)! و اصل مطلب هم همین است، یعنی وقتی به زیر و بم حرف و تحلیل آقایان نگاه میکنی میگویند یا حرف ما را عمل کنید و با امریکا تعامل کنید یا نظام سقوط میکند و تمام میشود.
آقای روحانی گفته است «این حرف درست نیست که یا جنگ است یا تسلیم. این دوگانه غلطی است که یا باید بجنگیم و اگر نجنگیم باید تسلیم شویم. ما میتوانیم هم نجنگیم، هم تسلیم نشویم و راه دیگری را پیدا کنیم، یعنی راه تعامل را پیدا کنیم». چه کسی حرف از دوگانه غلط میزند؟ آقای روحانی که رکورددار دوگانه یا همان دوقطبیسازی معروف در دولتش بود و حتی تا دوقطبی «دولت- حاکمیت» پیش رفت و اکنون نیز سمیترین و فاسدترین دوقطبی جهان سیاست را که حتی به ذهن ماکیاولی هم برای پیشبرد تئوری «توجیه وسیله برای هدف» نرسیده بود، ساخته است: «ایران- حاکمیت»! در جایی که گفت «مردم در جنگ دوازدهروزه در کنار ایران ایستادند نه در کنار ما حاکمان»! مغلطه سخنان روحانی و ظریف آنجاست که ابتدا حرف درستی را میزنند و سپس از آن اراده باطلی میکنند. میگویند «ما میتوانیم هم نجنگیم هم تسلیم نشویم و راه دیگری پیدا کنیم، یعنی راه تعامل را. میتوان با دنیا مذاکره و مسائلمان را حل کنیم البته کمی پیچیده و سخت است». این حرفها قشنگ است، اما آن شیطانی که پشت این حرف خوابیده نمیگذارد پرسیده شود که با کدام دنیا باید مذاکره کرد؟!
دنیای اینان فقط امریکاست. خود امریکا الان آویزان چین شده و در میان قدرتهای چندجانبه دستوپا میزند. منظور این دو از دنیا هیچ کدام از قدرتهای قدیمی و نوظهور و همسایگان نیست، فقط میگویند امریکا! خب این آدم را به شک میاندازد که عقل و تدبیرت کجا رفته است؟! مگر فرض اینکه عمری در قدرت بودهای برای تو و امثال تو عقل استدلال گر میآورد؟! حتی از منظر یک سیاستمدار رئالیست باید حقایق جهان نوظهور را دید. گیرم شما یک عمر سوار خر دموکراتها شدهاید و اندکی حس شادمانی و کامروایی کردید، چرا وقتی آنان در قدرت نیستند و زیر پای فیل جمهوریخواهان له میشوید، کمی منطقی و واقعگرا نمیشوید؟! یکبار هم سوار قطار چین شوید و هند و روسیه و برزیل و همسایگان را ببینید.
آقای ظریف هم در گفتوگو با یک رسانه لبنانی «چاره ایران را مذاکرات مستقیم و چندوجهی با ایالات متحده از موضع قدرت» دانسته و هشدار داده که «گذشت زمان لزوماً به نفع ایران نیست و فرصتهای فعلی برای مذاکره ممکن است در ماههای آینده از دست برود». او و همفکرانش دو دهه است که مردم را با «از دست رفتن فرصت» تعامل با امریکا میترسانند و دستکم در نصف این دو دهه با همین فرضها رشد اقتصاد کشور را به صفر و زیر صفر رساندند و اینها همه شواهدش موجود و اعتراف آدمهای خودشان است که «تقریباً چیزی از تعامل با امریکا به دست نیاوردیم». پس وقتی ظریف میگوید «مذاکره واقعی یعنی از زندان گذشته بیرون آمدن و از همه امکانها و ظرفیتهای قدرت ملی استفادهکردن» اشاره مستقیم به زندانی میکند که خودشان برای ملت ساختند و حالا در فکر تجدید بنای این زندان هستند. طرفه آنکه ظریف در پاسخ خبرنگار لبنانی که «رهبر انقلاب مذاکره با امریکا را بیفایده میدانند»، گفته است «رهبری بارها به من گفتند که کارشناسان میتوانند و باید نظرات خود را بدون ملاحظه مطرح کنند»! شما الان کارشناسی؟! یا معاون راهبردی در سایه؟! اگر فقط یک استاد دانشگاه هستی، چرا صدایت از حلقوم روحانی و بقیه دولتمردان هم کمابیش بیرون میآید؟! هرچند هیچوقت «کارشناس» به معنای واقعی هم نبودی. اگر بودی ده سال بعد از مذاکراتی که کردی و بارها با صراحت گفتی که «در برجام چیزی به اسم مکانیسم ماشه وجود ندارد» اکنون فضای مجازی پر نبود از چالش «سرگئی ویکتوروویچ» با «وندی» درباره مکانیسم ماشه که مثلاً لاوروف گفته مکانیسم ماشه را خود مذاکرهکنندگان ایرانی پذیرفتند و شرمن خلاف این را. ما را چه به این دو، ما از خودت شنیدیم که برجام، چنین مکانیسمی ندارد!
این راهش نیست. شما دونفر و آن روزنامهنگارانی که اجیرتان هستند، چشم خود را بر تمامی شواهد و واقعیات بستهاید؛ بنابراین ظن نیکو به این سخنانتان نمیبریم. کسی که مبتنی بر شواهد و تجربیات گذشته حرف نزند و مرغش یک پا داشته باشد، به او ظن جزماندیشی و لجاجت میبریم. هرچند هر دو اکنون به ظاهر خارج از قدرت هستید، اما هرچه میگویید به امید بازگشت به قدرت است. پس چیزی نگویید که اگر طاعون بازگشت شما به قدرت فراگیر شد، در آن زمان نتوانید حرفهای امروزتان را پی بگیرید.