جوان آنلاین: ترک فعل مدیران در انجام وظایف مصرحه و بدیهیشان وقتی در کنار کمسوادی و خودکمبینی افراد هنرمند قرار میگیرد، فاجعه میآفریند، دقیقاً مانند گفت و گوی داوود آزاد نوازنده تار که در گفتوگو با یک رسانه متعلق به جمهوری باکو ادعا کرده که ساز ایرانی تار ریشهاش در جمهوری باکو است و به درستی هم به نام این منطقه ثبت شدهاست! اگرچه داریوش پیرنیاکان نوازنده تار و سهتار، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی ایرانی که اتفاقاً اصالتی آذری هم دارد به خوبی و با استنادات تاریخی پاسخ این ادعای دروغ داوود آزاد را دادهاست، اما وقتی عرصه هنر از هنرمندان فرهیختهای مانند استاد محمدرضا لطفی فقید خالی میشود، معلوم است که افراد کمسواد و مرعوب فرصت جولان و میدانداری پیدا میکنند. نکته جالب اینکه همین نوازنده تار با این عقبه ذهنی و فکری قرار است برای چندمینبار در تالار وحدت روی صحنه برود و برای مخاطبان تار بزند؟!
معروف است که میگویند: «هر چه بگندد نمکش میزنند / وای به روزی که بگندد نمک» این ضربالمثل مصداقی برای ادعای داوود آزاد، نوازنده تار است که در گفتوگو با یک رسانه ترکزبان و متعلق به جمهوری باکو مدعی میشود که تار ساز ایرانی نیست!
طرح یک ادعای نادرست
آزاد با استناد به عکس نوازندههای تار متعلق به دوره قاجار که در موزه موسیقی تهران وجود دارد و اشاره به اینکه ممکن است نوازندههای تار در ایران خوششان از این حرف نیاید، میگوید: «سازهای تاری که در دست این نوازندهها هست، شدیداً شبیه به تار آذربایجانی است. اعتقاد من این است که تار ساز ایرانی نیست و ریشهاش در آذربایجان است و در آنجا (جمهوری آذربایجان) هم که ثبتشده، به نظر من بجا ثبت شدهاست. میدانید که تار به نام (جمهوری) آذربایجان ثبت شده است.»
در ادامه مجری از او میپرسد چرا نوازندههای تار ایرانی ممکن است این را دوست نداشتهباشند؟ و آزاد در پاسخ میگوید: «خب یکسری تعصبات، تعصباتی که نه این مجزا هست و فلانه...»
متأسفانه کوتاهیهای بلاوجه برخی مسئولان در حراست و حفاظت از داشتههای فرهنگی و تمدنی کشورمان باعث شدهاست که برخی کشورهای همسایه و نوپدید دست روی داشتههای ملموس و ناملموس ایران بگذارند و در مجامع جهانی مانند یونسکو آنها را به نام خودشان ثبت کنند؛ مانند بادگیرهای یزد که توسط امارات در سازمان یونسکو ثبتشده یا مانند سالاد شیرازی که به نام رژیم صهیونیستی ثبت شدهاست.
تار قفقازی کجا بود؟!
از طرفی دیگر کمسوادی و عدم مطالعه هنرمندان عرصههای مختلف در چنین مواقعی خودش را نشان میدهد و کسی مانند داوود آزاد که چند وقت دیگر در تالار وحدت اجرا دارد، میآید و یک ادعای کاملاً غلط را مطرح میکند. نکته جالب این است که داریوش پیرنیاکان روز هشتم مهر ماه امسال و در جریان برگزاری مراسم گرامیداشت ردیف موسیقی ایران در مورد این مسئله به طور ویژه صحبت کرد. پیرنیاکان با اشاره به اینکه تاریخ دقیق داریم که در ژوئن ۱۹۱۸ نام «اران» را تغییر داده و اسمش را جمهوری آذربایجان گذاشتند، میافزاید: «صفحاتی دارم که قبل از ۱۹۱۸ ثبت شدهاند، یعنی قبل از یکسانسازی استالینیستی که همه چیز را خواستند یکسانسازی کنند، آمدند و موسیقی را تامپره کردند، یعنی ربعپردههای موسیقی را برداشتند. آنجا تقیاف تار میزند، یکی هم میخواند، به شعر فارسی هم میخواند. چهارگاه مینوازد، دقیقاً همان چهارگاه میرزاحسینقلی؛ آنهایی که نوازنده هستند میدانند که چهارگاه میرزاحسینقلی با چهارمضرابی شروع میشود و در اینجا هم دقیقاً همان را میزند. خان شونسکی فرزندی دارد به نام فریدون شونسکی که موزیکولوگ است. میگوید که در سال ۱۸۷۰ میرزاعلی شیرازی آمد در شوشا؛ همان شوش کوچک - الف در زبانهای ایرانی علامت تصغیر است- میگوید که از شیراز آمد و در اینجا کلاسهای تار و کمانچه دایر کرد و اینجا تار و کمانچه وجود نداشت. دقت کنید که نمیگوید از ایران آمد، میگوید از شیراز آمد. بعدها یکی از برجستهترین شاگردانش بعداً دو واخوان به این ساز اضافه کرد. بعدها گفتند که ما تار قفقازی داریم! تار قفقازی کجا بود؟! همان تاری است که کنار علی اکبر فراهانی در همان نقاشی وجود دارد. یعنی شکل تار را هم باز خود ایرانیها حاج طاهر و یحیی شکلش را عوض کردند. اینها را با تعصب نمیگویم. من خودم آذری هستم.»
قدرشناس وطن باشیم
واکنش دیگری که در این زمینه شکل گرفت، انتشار نوشته کوتاهی از علی قمصری، نوازنده شناختهشده تار و آهنگساز ایرانی بود که در صفحه شخصیاش منتشر کرد. قمصری نوشت: با نیم نگاهی به تاریخ شکلگیری کشور آذربایجان و اندکی مطالعه درباره پیشینه چند هزار ساله ساز تار میتوان به هویت اصلی تار به سادگی پی برد. حتی آنقدر ساده که نیازی به توضیح زیاد نمیبینم، اما اگر از این کملطفی عجیب شما بگذریم چیزی برای من غیرقابلباور است اینکه چرا بعضی از هنرمندان نه مطالعه میکنند نه در برابر خاکشان قدرشناس هستند؟!»
قمصری در انتها مینویسد: «یادمان باشد آذربایجان ایران مهمترین تئوریسینهای موسیقی مانند ارموی و مراغی را به جهان هدیه کردهاست.»
حرفهای ناپخته داوود آزاد که تا پیش از این معمولاً مورد اقبال مخاطبان بود، گویای این است که او فقط نواختن تار را یاد گرفته و در مورد عقبه تاریخی این ساز ایرانی چیزی نمیداند. معلوم نیست که این نوازنده تار با چه هدفی این حرفها را زدهاست، ولی قطعاً اهالی موسیقی و مخاطبان فهیم آن چنین کاری را که بوی خودتحقیری از آن به مشام میرسد، نمیپسندند.