سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: تا حالا کسی از شما درباره کم و کیف زندگیتان سؤال پرسیده است؟ آیا تاکنون به کیفیت زندگی فکر کردهاید؟ کیفیت در حوزههای مختلف محتواهای متفاوتی دارد. شما میتوانید متناسب با شغل و جایگاهتان در اجتماع بخشی از زندگی باکیفیت را به دیگران هدیه کنید.
کیفیت در اقتصاد یک جور مرغوبیت محسوب میشود. شما کالایی که از جنس مرغوب تهیه شده را بیشتر انتخاب میکنید و اگر نشان برتری سال را هم دریافت کرده باشد مهر تأییدی میشود بر انتخابتان. آن وقت با خیال راحت آن جنس یا کالا را تهیه میکنید. برای بعضیها کیفیت خیلی مهم است. همیشه از هر محصولی دنبال بهترینها هستند. قیمت برایشان مهم است، اما ترجیحشان سلامتی و مرغوبیت است. مخصوصاً در مورد اقلام غذایی که ارتباط مستقیم با سلامتی افراد دارد، اما برای عدهای قیمت مهم است. وقتی به یک فروشگاه بزرگ میروند و از یک محصول چند برند متفاوت پیش رو میبینند آن را که ارزانتر است برمیگزینند. برایشان فرقی ندارد محصول ارزانتر مقدارش کمتر و کیفیت مواد اولیهاش پایینتر است. همین که سبد خریدشان متنوع باشد کافی است.
برویم سراغ کیفیت آموزشی. برای عدهای از خانوادهها کیفیت آموزش خیلی مهم است. حاضرند پول بیشتری خرج کنند تا فرزندشان در بهترین مدرسه خصوصی یا غیرانتفاعی درس بخواند. حالا این که خواسته آموزشی او در این مدارس تأمین میشود یا نه بماند. بعضیها حتی روی انتخاب معلم هم حساسیت به خرج میدهند و قبل از شروع کلاسها حسابی در مورد معلم یا دبیرها تحقیق میکنند. هر کس بر اساس کیفیتی که مد نظرش است شرایط تحصیلش را تعیین میکند، اما برای بعضی همان هوش فرزندشان کافی است و مدرسه دولتی با هر شرایطی را برای تحصیل مناسب میدانند. آنها معتقدند چشمه خودش باید آب داشته باشد. یعنی هزار هم که مدرسه گران و باکیفیتی باشد تا دانشآموز توانی برای یادگیری نداشته باشد کیفیت به کارش نمیآید. اگر هم اهل درس باشد میتواند با همین امکانات عادلانه و مساوی رقابت کند و چه بسا افراد زیادی با این تفکر پشت پا به مافیای کتابهای آموزشی کنکور زده و بهترین رتبهها را کسب کردهاند. نتیجه هر چه هست حاصل تفکر افراد است که آموزش با چه کیفیتی برایشان مهم است.
حالا کیفیت پزشکی! برای بعضیها تخصص پزشک مهم است. معتقدند باید کاربلد باشد و امتحانش را برای درمان چند بیمار پس داده باشد. بعضیها تا گوش یا دلشان درد میگیرد از دوست و آشنا شماره مطب یک متخصص داخلی یا گوش را میگیرند. یا وقتی میخواهند زایمان کنند کیفیت و امکانات بعد از زایمان برایشان مهم است. بر اساس معیار کیفیتها بیمارستان خود را انتخاب میکنند و گاهی این محل زایمان هم میشود اسباب چشم و همچشمی. هر چه اسم بیمارستان دهن پرکن و شیکتر، کلاس هم بالاتر! برای بعضیها کیفیت یعنی امکانات مجهز، سیستم پزشکی بهروز و پرسنل شیک. حالا دکتر تا حالا چد عمل داشته یا چند تا از آنها موفق بوده خیلی برایشان ملاک نیست. مثل آدمهایی که جراحی زیبایی برایشان مهمتر از دکترشان است و به همین دلیل اکثر کلینیکها هر روز پررونقتر از قبل میشود. برای بعضیها اسم و رسم و مطب شیک ملاک نیست. سالهاست پیش دکتری ویزیت میشوند که به نسخههای شفابخشش ایمان دارند. برای بعضی هم بعد اقتصادی مهم است و اغلب از مکانهای دولتی برای درمان استفاده میکنند و مقایسه این دیدگاههای متفاوت یعنی کیفیتها برای هر کس و در هر شرایطی فرق میکند، اما بعضی وقتها بعضی کیفیتها را ما نیستیم که انتخاب میکنیم مثل بیمارستان یا دکتر معالجمان. گاهی کیفیت مسائل پزشکی باعث سلامتی و تند شدن روند بهبودی میشود. به عنوان مثال نمیتوان کیفیت آمبولانسها را نادیده گرفت. لازم است حداقل شرایط لازم را برای درمان موقت بیمار داشته باشند، حالا این که بیمار فقیر است یا غنی، مردم عادی است یا مدیر فرقی ندارد. کیفیت برای همه یکسان است. یا وقتی سلامت سرنگهای مصرف شده برای پیشگیری از بیماریهای خونی مثل ایدز یا هپاتیت باید بهداشت کامل رعایت شود، فرقی نمیکند این سرنگ توی بیمارستان خصوصی باشد یا در یک درمانگاه خیریه. حداقل کیفیتها باید طبق استاندارد تعریفشده رعایت شود. توی هر مبحثی یک کیفیت اولیه هست که سازمان استاندارد تعیین میکند. از یک جایی به بعد مشتری میتواند مطابق با فرهنگ و سلیقه خودش کالا انتخاب کند. حالا این که او کدام کیفیت را بخواهد، حق انتخاب با اوست. اصلاً همین تفاوت سلیقههاست که رقابت در تولید میآفریند و شرکتها را وامیدارد برای جلب رضایت مشتری راههای نوین و جذابی پی بگیرند.
کیفیت بعدی خیلی در حیطه اختیارات مردم نیست، اما مردم به عنوان مصرفکننده کالا یا خدمات نقش مهمی دارند. فرض کنید شرکتهای پیمانکار که طرف قرارداد با اداره راه و شهرسازی هستند با شروع هر پاییز و فصل بارندگی مسئول پر کردن نواقص جاده باشند. اینکه چه مبلغی برای قرارداد تعیین میشود و وجدان کاری پیمانکار میشود معیار کیفیت. در بسیاری از موارد کمکاری صورت گرفته و ما شاهد یک لکهگیری ساده در جاده هستیم. گاهی در آزادراه روی یک چاله بزرگ فضایی میرویم که اگر آشنا به مسیر نباشیم ممکن است توی تاریکی شب خودرو را به دره هدایت کنیم. گاهی سرعتگیرها غیراصولی و بیکیفیت توی جاده مثل قارچ سبز میشوند و هدفشان فقط نصب است. حالا این که در کمربندی، راننده ناآشنا ممکن است هول کند یا موجب واژگونی شود بماند. یا مثل بارندگی اخیر تهران که شنها زیر برف مانده بودند تا نشستن روی برف و کاستن از مشکلات تردد!
یا اداراتی که بر اثر وظیفه بنرها و پیامهایی روی دیوار یا ورودی شهر نصب میکنند فقط برای گرفتن تصویر و مستند کردن فعالیتهای فرهنگیشان. تمام فعالیت فرهنگی یک اداره خلاصه میشود در پیامهای تبریک و تسلیتی که در طول سال نصب میشود و اگر هر انتقادی کنید پاسخشان قانعکننده است. بودجه نداریم! حالا این که حتی همان بنرها هم متنشان تکراری و گاهی از سر شتاب و پر از غلط نگارشی است بماند! اینکه بعضی مناسبتها تا سال بعد بنرشان روی دیوار هست، آن هم بماند. مهم اشاره به کیفیت فعالیتهای فرهنگی یک سازمان یا اداره بود. کیفیت بعدی خدمات است. آنچه مردم از سوی نهادها و افراد مسئول دریافت میکنند. حالا این که فرد مدیر باشد یا یک پاکبان فرقی ندارد. مهم کیفیت خدمتی است که ارائه میدهد. میتواند حوزه فعالیتش را سرشار از شادی و پاکیزگی کند یا میتواند یک مأمور گلایهمند باشد که به قول خودش اندازه حقوقی که میگیرد خدمت میکند. تمیزی خیابانها و معابر، فقط بستگی به کیفیت خدمترسانی وی دارد. یا بانکهایی که شعبههایش یک روال کاری دارند. این که بعضی شعب متمایز از بقیه میشوند به دلیل کیفیت مدیریت در آن شعب است.
اگر هر کدام از ما در هر پست و مقامی که هستیم کیفیت نسبی را لحاظ کنیم و کاری خداپسندانه و معقول تحویل مردم دهیم زندگی در شهر و کشور عزیزمان گلستان میشود!