جوان آنلاین: در پی زمزمههای وقوع آتشبس در غزه، شاهد ترویج این پرسش و ابهام در میان برخی جریانها و تحلیلگران هستیم که گویا عملیات «طوفانالاقصی» به نتیجه مطلوب خود نرسیده است. این افراد، پذیرش آتشبس از سوی حماس را اقرارنامه شکست مقاومت فلسطین تفسیر میکنند و برخی یک گام بالاتر تدبیر حماس را مسبب نابودی و کشته شدن تعداد بیشماری از مردم غزه میدانند. این تحلیلها یا سطحینگرانه و ناشی از عدم تعمق و درک مسائل مهم در منطقه و به ویژه رژیمصهیونیستی است یا به طور عمد تضعیف اصل مقاومت و تهی کردن معنای آن در جامعه را دنبال میکند. با آقای جعفر قنادباشی، کارشناس مسائل غرب آسیا ضمن بازنمایی دستاوردهای مهم و تعیینکننده طوفانالاقصی، اهمیت و ضرورت آن را در برهه زمانی وقوع عملیات ابهام مورد اشاره بررسی کردهایم.
چه شرایطی بر سرزمینهای اشغالی حکمفرما بود که به شکلگیری طوفانالاقصی منجر شد؟
همه آنهایی که اخبار منطقه را دنبال میکردند و علاقهمند به تحولات بودند، به خوبی واقفند که پیش از عملیات «طوفانالاقصی» گروهی افراطی و بسیار تندرو در کابینه نتانیاهو بر سر کار آمد که نه تنها ما، بلکه بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران جهان را نگران کرد. همگی هشدار دادند که این گروه افراطی مسلماً درصدد کشتار وسیع در فلسطین است. اگر مطبوعات سال۱۴۰۲ را از ابتدای فروردین تا ۱۵ مهر دنبال کنیم، میبینیم چه رخدادهایی در فلسطین اتفاق افتاد و کابینه نتانیاهو چگونه کشتار را در کرانه باختری آغاز کرد و برنامهریزی برای حمله به غزه را در دستور کار داشت. شاید افراد بیاطلاع ندانند از زمانی که غزه از حضور نظامی صهیونیستها پاکسازی شد (تقریباً از سال۱۳۸۵، یعنی حدود ۱۹ تا ۲۰سال پیش)، رژیمصهیونیستی ۱۲جنگ مختلف را به غزه تحمیل کرده است. جنگهای معروف ۲۲روزه، هشت روزه، پنج روزه، چندین درگیری کوتاه یک تا دو روزه و نیز جنگ ۱۲روزه «شمشیر قدس» که همه آنها را صهیونیستها آغاز کردند، اما هرگز نتوانستند غزه را وادار به تسلیم کنند. در سال۱۴۰۲ با روی کار آمدن همان گروه افراطی، آنها سومین جنگ گسترده را برنامهریزی کردند. این گروه که اکنون برای جهانیان شناختهشده است- از جمله وزیر اقتصاد و چهرههایی مانند گالانت در ارتش- عزم خود را جزم کرده بودند تا به قول معروف «کار را یکسره کنند»، اما آنچه اتفاق افتاد، هوشمندی حماس و مردم غزه بود که پیشدستی کردند و عملیات «طوفانالاقصی» را برای خنثیسازی توطئهها و پاسخ به تجاوزات دشمن آغاز کردند، البته آنها حتی چند ماه پیش از عملیات، دو اخطار رسمی صادر کردند و گفتند: «دست از کشتار هموطنان ما در کرانه باختری بردارید و به مسجدالاقصی بیحرمتی نکنید»، اما، چون بیپاسخ ماند، مردم غزه در موقعیتی قرار گرفتند که مرگ و زندگی برایشان یکسان شده بود. هر انسان هوشمندی درمییابد که این تابآوری مردم غزه در برابر این همه شهادت و خسارت، ناشی از زندگی فلاکتباری است که پیش از «طوفانالاقصی» داشتند. غزه که به «زندان روباز جهان» معروف است، چنان شرایط دشواری داشت که مرگ و زندگی برای ساکنانش یکسان بود، امروز نیز چندان تفاوتی نمیکند که شهید شوند، چراکه زندگیشان پیش از این نیز زندگی به معنای واقعی نبود.
این عملیات چه خسارتهایی برای غرب به بار آورد؟
به هر حال، آنها ضربهکاری به صهیونیستها وارد کردند؛ ضربهای که در واقع به حیثیت امریکا و جریان سلطه در جهان وارد آمد. این دو دستاورد بزرگ، برای مردم جهان، کشورهای مستقل، کشورهای جنوب و ملتهای آزاده بسیار حائز اهمیت است: ۱- ناکارآمدی اهرم نظامی غرب: جهان سلطه همواره با اهرم نظامی خود، ملتها را میترسانید، اما این اهرم، ناکارآمدی خود را به طور کامل نشان داد.
چگونه؟ با وجود آنکه بیشترین سلاح، امکانات نظامی و منابع اطلاعاتی در اختیار رژیمصهیونیستی قرار گرفت، اما آنها طی دو سال برای رسیدن به یک هدف مشخص- آزادی اسرا- تا آخرین روز جنگ، به نتیجه نرسیدند، حتی با کشتار بیسابقه، بمباران فزاینده، قحطی، گرسنگی و نابودی غزه هم نتوانستند از محل اختفای آنها مطلع شوند. این یعنی ناکارآمدی کامل نیروی نظامی و امنیتی آنها، آن هم در مقابل غزه که ۴ هزارو۵۰۰ برابر از ایران کوچکتر است. ۲- اثبات امکان پیروزی بر ارتش کلاسیک منظم: ثابت شد که یک گروه مقاومت میتواند با آموزشهای بومی صحیح و طراحی عملیات دقیق، ضربات مهلکی به یک ارتش منظم و کلاسیک وارد کند. این موضوع آسیبپذیری اهرم نظامی غرب را آشکار کرد. این بسیار مهم است که یک گروه آزادیبخش در سرزمینی اشغالشده، با تسلیحات محدود و دانشی خودساخته، رژیم اشغالگر را به ورطه ضعف و ناتوانی سوق دهد. این یک دستاورد بسیار بزرگ برای خردمندان است. ازطرف دیگر، شما ملاحظه میکنید که غرب از دو اهرم برای نفوذ استفاده میکرد: یکی اهرم نظامی برای ترساندن ملتها و دیگری نقاب حقوق بشر برای فریب افکار عمومی. در ۱۰۰ سال گذشته، استعمار با این دو ابزار، تاریخ را به تسخیر درآورده است، اما امروز، هر دو اهرم را از دست داده است، حتی اهرم حقوق بشر نیز از دست غربیها خارج شده است، همین که میبینید ترامپ، نتانیاهو را تهدید میکند، به دلیل خطر بزرگی است که منافع کل غرب را تهدید میکند. امروز هیچکس در جهان، آن «چهره حقوق بشری» غرب را باور ندارد و این سقوط، دستاورد بسیار بزرگی برای ما محسوب میشود. ما ۴۵سال است با دستگاه تبلیغاتی خود، در کنار کشورهای انقلابی، مستقل و جنبش عدمتعهد (با ۱۲۰عضو) کوشیدهایم بگوییم که حقوق بشر برای غرب تنها ابزاری برای چهرهآرایی است. امروز خود آنها این نقاب را کنار زدهاند. این دو دستاورد، پیروزی بزرگی برای جهان است.
طوفانالاقصی چگونه راهبرد اصلی امریکا در منطقه را به شکست کشاند؟
دستاورد دیگر، مربوط به امریکاست. اولویت اصلی سیاست امریکا در خاورمیانه، حفظ امنیت اسرائیل بود، اما امروز نه تنها امریکا، بلکه متحدانش مانند انگلیس نیز نتوانستهاند این امنیت را تأمین کنند و ناکارآمدی خود را آشکارا نشان دادهاند. ناامنی در شهرهای اسرائیلی به حدی است که یکی از دلایل اصلی برقراری آتشبس پس از دو سال، نیاز جامعه صهیونیستی به امنیتی است که در دو سال گذشته از دست داده بود. اینجا بود که سیاست راهبردی امریکا آشکارا شکست خورد و ثابت شد نمیتواند اصلیترین سیاست خود در منطقه، یعنی حفظ امنیت اسرائیل را اجرا کند. دلیل متراکمتر و پررنگترشدن حضور امریکا در منطقه هم همین است. دومین مسئله، مأموریتی است که امریکا برای خود تعریف کرده بود: ادعای حفاظت از انتقال منطقه غرب آسیا به جهان سرمایهداری، اما در پرونده یمن، پس از درگیر شدن، امریکا مجبور به آتشبس با یمن شد. این در تاریخ امریکا بیسابقه است که آنها نخست نتوانند مأموریت خود- یعنی تضمین امنیت انتقال نفت از خاورمیانه- را محقق کنند و سپس در یمن مجبور به پذیرش آتشبسی شوند که از نظرشان بسیار خفتبار است. اکنون حدود شش ماه است انگلیس، امریکا و اسرائیل در حال حملات مداوم به یمن هستند، اما یمن همچنان پابرجاست و به مقاومت خود ادامه میدهد. این دو مورد، دستاوردهای شکست امریکا محسوب میشوند.
مردم فلسطین، چگونه طعم پیروزی نهایی را میچشند؟
دستاوردی که برای خود فلسطین حاصل شد، این است: از مجموع حدود ۲ میلیونو ۲۰۰ هزار نفری که در نوار غزه هستند، نزدیک به ۲۰۰هزار نفر- یعنی حدود ۱۰درصد- به شهادت رسیدند. امروز اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان (بیش از ۱۴۰کشور) به تشکیل کشور فلسطین رأی دادهاند. این یک دستاورد بزرگ در عرصه بینالملل است. در تاریخ، بسیاری از کشورها برای دستیابی به استقلال تلفات سنگینی دادهاند. الجزایر را ببینید: با ۷ میلیون جمعیت، یک میلیون کشته (یکهفتم) داد تا از فرانسه مستقل شود، اما اینجا شما میبینید که با حدود ۱۰ درصد تلفات (البته با احتساب مجروحان) به پیروزیهای بزرگی دست یافتهاند. پس از آن، تحت تعقیب قرار گرفتن نتانیاهو و دیگر مقامات رژیمصهیونیستی را شاهدیم. عملیات فلسطینیان، اسرائیل را از حالتی که خود را «محبوب» میپنداشت به منفورترین گروه در چارچوب جهانی تبدیل کرد. اکنون مهمترین هشدارها به کاخ سفید از سوی خود یهودیان است که میگویند: «ما منفور شده و مورد حمله قرار گرفتهایم.» نمونه آن، حمله به کنست (پارلمان) اسرائیل در لندن در هفته گذشته بود. چه اتفاقی افتاده؟ یک نفرت بزرگ جهانی علیه صهیونیستها شکل گرفته است. اقتصاد آنها نیز دچار مشکلات عدیدهای شد. بزرگترین شرکتهای سرمایهگذار که در اسرائیل دفتر داشتند، دفاتر خود را تعطیل کردهاند. این به معنای شکست است: یک بحران اقتصادی با بدهیهای انبوه و بنبستهای تجاری که در حال ایجاد است. این یک امر مسلم و پذیرفتهشده نزد همه صاحبنظران است. دیگر کاری به افراد بیاطلاعی که اخبار را میخوانند و خود قضاوت میکنند، نداریم. متخصصان اقتصادی و سیاسی در جهان به خوبی میدانند که اسرائیل از نظر اقتصادی در باتلاقی بسیار خطرناک فرو رفته است. من در همین چند روز گذشته گزارشهای مختلفی از امریکا و انگلیس مرور میکردم که همگی از فروپاشی اقتصادی اسرائیل خبر میدهند.
سیستم اطلاعاتی آنها نیز به هم ریخته و ارتششان هنوز در حالت آشفتگی به سر میبرد. یکی از دلایلی که نتانیاهو اصرار به ادامه جنگ دارد، این است که میخواهد از این بحران عبور کند و مانع از آن شود که بحران جدیدی- یعنی آشکار شدن اختلافات داخلی در ارتش- آغاز شود. آن ضربه اولیه چنان بود که هنوز نتوانستهاند ارتش را به نظم و شرایط سابق بازگردانند. سیستم اطلاعاتی آنها نیز ضربات سنگینی خورده است.