پیشبینی آینده، اگر نه محال مطلق، اما بسیار دشوار است، زیرا عوامل شناختهشده که در شکلدهی آینده دخیلاند، بیشمارند و عواملی که ما از آنها بیخبریم نیز بیشمار. مهمتر از ایندو اینکه روش اثرگذاری عوامل بر یکدیگر نیز تغییرپذیر است. باز مهمتر از همه اینکه جهان حتی در بنیادیترین چیزها تغییر میکند، چه رسد به مسائل جوامع و کشورها و روابط آنها و داشتههای طبیعی و دستساز بشر و مانند آن. بنابراین آنچه در فرنام این نوشته آمده است، به معنای تصمیم پیشبینی آینده نیست، اما در این مرحله که توافق صلح در غزه در حال اجراست و برخی میپرسند «ما چه میشویم؟»، میتوان با طرح مسئلهای درباره آینده بحث کرد. برای طرح این مسئله ابتدا دو نوشته و سخن را نیز در میان میگذارم که به نوعی مسئله را روشنتر میکند. یکی نطق ترامپ در تلآویو که گفت «بی آنکه از سر ضعف باشد، به ایران اعلام میکنم که هر وقت شما آماده باشید، ما [برای مذاکره و توافق و حل اختلافات]آمادهایم». دومی یک نویسنده اصلاحطلب که نوشته «از این پس، فشارهای منطقهای و بینالمللی روی ایران متمرکز خواهد شد و اگر جواب ندهد، جنگ دوباره شروع خواهد شد. از این رو دورانی از تحولات بسیار سخت و پیچیده و سرنوشتساز برای ایران آغاز شده است». من سخن این روزنامهنگار را که مشابه فراوان در میان اصلاحطلبان دارد، مانند یک نمونه فرض میکنم. مغالطه هر دو سخن- ترامپ و روزنامهنگار اصلاحطلب- آنجاست که فرض کردهاند آنچه در غزه روی داده است، پیروزی تماموکمال امریکا و شکست تماموکمال مقاومت است.
مقاومت یک مفهوم بشری کهن است که فلسطینیها آن را از آغاز اشغال سرزمینشان فلسطینیسازی کردند. پس از انقلاب اسلامی، ایرانیان هم با حمایت از آن مفهوم، آن را یک استراتژی امتحانپسداده و ناگزیر ساختند. اکنون استراتژی مقاومت، جواب داده است. برخی هیچ نقطه قوتی در ایران و مقاومت نمیبینند و همهچیز را ضعف ایران و قدرت دشمنان ایران میبینند، پس نتیجه میگیرند که «از این پس فشارها زیاد میشود.» اگر در پاسخ بگوییم مگر فشاری باقی مانده است؟ احتمالاً شبیه ترامپ خواهند گفت که «خواهیم دید»! و سپس نتیجه نهایی را میگیرند که «اگر فشارها جواب ندهد، جنگ میشود و سرنوشت ایران هم معلوم میشود» که یعنی سرنوشت خوبی نخواهد بود. فشارها فقط وقتی جواب نمیدهد که ایران با مقاومتی سازنده همه آنها را خنثی کند، در آن صورت با فرض وقوع جنگ، پیشنهاد اصلاحطلبان یعنی ما از مقاومت و حذف فشارها صرفنظر کنیم و به تسلیم و پذیرش درخواستهای امریکا راضی شویم. این ادعا که در میان اصلاحطلبان خریدار دارد حاوی این دلالت ضمنی است که ظرفیت مقاومت اشباع شده و استراتژی «مقاومت» با هزینههای بالا به نقطه پایان رسیده است. آیا تصویری که دیروز از آزادی ۲ هزار زندانی فلسطینی دیدیم، به معنای نظم جدید امریکایی است یا نظمی که ایران و متحدانش با مقاومت بر منطقه تحمیل کردهاند؟ آیا در غرب کسی هست که باور داشته باشد «جنگ را بردیم» که حالا بخواهد «شرایط پس از جنگ» را دیکته کند؟! نظم جدید حاصل تغییر در موازنه قوای منطقهای به نفع جبهه مقاومت و ایران و به ضرر بازیگران سنتی مانند اسرائیل و عربستان سعودی است. رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی نه صرفاً به دلیل قدرت سخت ایران، بلکه به دلیل ترکیب قدرت، جغرافیا و ایدئولوژی انقلابی آن، ایران را یک تهدید وجودی میدانند. بنابراین، طبیعی است که برای موازنه در آرزوی ائتلاف علیه ایران باشند. اما اینکه مقاومت تاکنون تشکیل چنین ائتلافی را به هم زده است، نظم جدید امریکایی است یا چیز دیگر؟! فشارها بر ایران، نه لزوماً برای پذیرش یک «نظم جدید» نامشخص، بلکه یک واکنش از منظر واقعگرایی برای تغییر موازنه قوای فعلی از یمن تا لبنان و عراق به نفع بازیگران مخالف است. اینکه این فشارها جواب میدهد یا خیر، و ایران از ژئوپلیتیک خود عقب مینشیند یا نه، به اراده و ظرفیت تحمل هزینهها و توانایی در افزایش هزینههای طرف مقابل بستگی دارد. آیا در تابآوری مقاومت و ایران، ضعف مشهودی دیدهاید که گمان میبرید تسلیم نظم کذایی خواهند شد؟! «مقاومت» بخشی از هویت نظام ایران است و انطباق با نظم رقبا هرگونه مصالحه بنیادین را دشوار میسازد. در جهان امروز، حتی رقبای استراتژیک به هم وابستهاند. جنگ تمامعیار برای همه هزینههای سرسامآوری دارد. مسئله خلیجفارس و تنگه هرمز برای غرب یک دغدغه ویژه است، هرچند بحث در میان ما لوث شده باشد. بنابراین، سناریوهای متعددی غیر از «تسلیم یا جنگ» وجود دارد. اصلاحطلبان عموماً تحلیل یکجانبه از توازن قوای مقاومت و دشمنان مقاومت دارند، زیرا به اعتقاد من هر تحلیل آنان برای یک راهبرد داخلی و سکولاریزهکردن نظام است لذا هرچیزی را طوری تحلیل میکنند که به این هدف کمک کند. دوگانه «انطباق با نظم جهانی» یا «جنگ» بسیار سادهانگارانه است. آن همه وضعیت خاکستری در غرب آسیا را چگونه و در کجای تحلیل خود و پیشبینی «جنگ در صورت نپذیرفتن نظم امریکایی» گنجاندهاید؟
غزه معجزهای بود که نه دریا را که دنیا و عقایدجهان را شکافت، و نه مارها را که جادوی غول رسانهای غرب را بلعید و از آتش، سرد و سالم بیرون آمد، و شهرهای جهان را بر سر مدافعان صهیونیسم ویران کرد؛ و شقالقمری بود که از پیروان دین محمد ساخته شد.
| سردبیر