جوان آنلاین: مذاکره با امریکا برای مدعیان اصلاحات، نه یک امر تأمینکننده منافع ملی که بستری برای نیل به اهداف حزبی و ارضای نیازهای روزمره ذهنی است. رفتار متعارض آنها در برخورد با فعالسازی مکانیسم ماشه، نشان میدهد برنامه ویژهای را برای فعال کردن گزاره مذاکره مستقیم با امریکا یا یک توافق فوری در سر دارند. آنها از یکسو با کتمان مسئولیتشان در وارد کردن مسئله مکانیسم ماشه به پیکره کشور، پیامدهای آن را نادیده میگیرند و از سوی دیگر با بزرگنمایی غیرواقعی نتایج مکانیسم ماشه، تلاش میکنند وضعیت روانی کشور را بحرانی کنند.
بیانیه صریح و بیپرده جبهه اصلاحات اوج تبلور برنامه میدانی آنهاست. مدعیان اصلاحات براى خروج از بحران و جلوگیری از فعالسازی مکانیسم ماشه خواهان انجام مذاکره جامع و مستقیم با امریکا و اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارتآژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها شدند.
در روزهای اخیر هم که بحث فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی تروئیکای اروپا مطرح شد، تکاپوی آنها و برخی همسویان سیاسی برای طرح توافق با امریکا آن هم با چاشنی سریع و فوری به طور زنجیروار در روزنامهها تشدید شد، به ویژه که یکی از شروط اروپا برای عدمفعالسازی مکانیسم ماشه با خواسته دیرین جریان غربگرا تلاقی دارد و آن هم مذاکره مستقیم ایران با امریکاست.
به عنوان نمونه روزنامه اطلاعات در مطلب خود چنین توصیهای آورده است: نمونههای تاریخی نظیر پذیرش قطعنامه ۵۹۸شورای امنیت، نشاندهنده ظرفیت داخلی برای حل بحرانهای بزرگ است. اکنون نیز تنها از مسیر یک توافق هوشمندانه و فوری است که میتوان مانع تحقق این سناریوی خطرناک شد و کشور را از یک تهدید بالقوه نظامی رها کرد.
روزنامه اعتماد نیز که توافق با امریکا را یک سناریوی متوقفکننده تنشها معرفی میکند، از دیدگاه ترامپ دفاع میکند و مینویسد: ترامپ توافق را به گونهای طراحی میکند که بتواند آن را به عنوان «معامله پرسود» برای هر دو طرف معرفی کند، اما در ایران این برداشت غالب وجود دارد که هدف ترامپ در واقع تسلیم ایران است و نه یک توافق برد- برد واقعی!
عزت ایران را لگدمال نکنید
مکانیسم ماشه خود نتیجه خسرانبار یک توافق با غرب است. نادیده گرفتن حدود ۱۰ سال فشار سیاسی و عواقب جدی اقتصادی، سیاسی و حیثیتی ایران در جامعه جهانی، ایران را دوباره در باتلاق دوباره توافقی زیانآور و بیاعتبار فرو میکند. برجام و نتیجه شرور آن یعنی اسنپبک، یک درسآموز واقعی برای کسانی است که حاضرند تنها مذاکره با امریکا را زنده نگه دارند، بدون آنکه ماهیت اصلی شروط و رویکرد خصمانه و تخریبی امریکا در مذاکرات را تفسیر کنند یا از غرب انتقاد معناداری داشته باشند. از بعد روانشناسی، ذهنیتی که امریکا را کدخدای اروپا و در اصل کدخدای جهان بداند و طعنهآمیز خواهان تطبیق ایران با خواستههای امریکا شود، نمیتواند دستورالعملی برای منافع ایران داشته باشد. این وقتی بدتر میشود که شالوده خواستههای امریکا در سخن ترامپ مبنی بر «تسلیمپذیری ایران» جلوه مییابد، از این رو تداوم مذاکره با دست فرمان این طیف غربگرا، عزت ایران را نشانه گرفته و جایی را برای تحمیل خواستههای جاهطلبانه امریکا، چون تعطیلی صنعت هستهای و ورود به مسائل جدیتری، چون مسائل موشکی و منطقهای باز میکند.
مذاکره وقتی متوازن و دارای بازده است که بر اساس مؤلفههای قدرت ایران شکل بگیرد، نه آنکه دائماً بر اساس دستورالعملهای اروپا و امریکا جهت یابد.
دیپلماسی مقتدرانه باید با اقدامات تنبیهی و محدودکننده از سوی ایران همراه شود و تمام ارکان نظام از جمله مجلس در آن حضور داشته باشند. طرح سهفوریتی مجلس برای خروج ایران از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، قطع مذاکره و همکاری با آژانس بینالمللی اتمی در همین راستا قرار دارد.
از سوی دیگر، اصرارهای تمامنشدنی مدعیان اصلاحات برای تداوم مذاکره با امریکا، به ویژه مذاکره مستقیم هدفی والاتر را دنبال میکند. آنها مذاکره با امریکا را سکوی ارتباط با امریکا و بازشدن سفارتخانهها و نرمالیزه کردن رابطه میدانند، تعریفی که آنها از نظم واهی جامعه جهانی و فرمانروایی امریکا دارند و دائماً هم به ایران به دلیل استقلال سیاسی و استقلال در مواضعش حمله میکنند، این استدلال را تقویت میکند.
چرا باید تضمین دشمن متجاوز معتبر باشد؟
محوریترین سؤالی که همواره وجود داشته این است که چرا باید به امریکا اعتماد کرد؟ اساساً چرا شیوه مذاکره به جای راستیآزمایی امریکا و اجبار به اقدام اولیه از سوی آن به طرح خواستههای امریکا و تشدیدکردن فضای نیاز ایران بر مذاکره متمرکز است؟ این سؤال وقتی جدیتر میشود که امریکا با همکاری رژیمصهیونیستی جنگی را به ایران تحمیل کرده و به جز مراکز هستهای، بانی اصلی شهادت تعداد بیشماری از هموطنان و نخبگان عملی و نظامی بوده است و اکنون نیز به زبان مستقیم یا به زبان رژیمصهیونیستی ایران را تهدید میکند.
علاوه بر آن، غنیبودن کارنامه بیاعتمادی امریکا نزد مردم ایران پس از برجام، جایی را برای اعتماد به آن باقی نمیگذارد، از این رو تأکید بر ارائه تضامین از سوی امریکا مخصوصاً تضامین امنیتی، تنها یک گزاره را برای کاخ سفید روشن میکند: هراس از آغاز جنگی دوباره علیه ایران. وقتی این پالس ضعف و شکنندگی ایران به امریکا مخابره میشود، غرب به تشدید فشارهایش علیه ایران امیدوارتر میشود، در نتیجه ابزارهای دیگری را نیز به کار میگیرد. اگر اکنون، اروپا با صراحت لهجه، تصمیم به فعالسازی مکانیسم ماشه گرفته است، هدفی جز ایجاد فشار مضاعف بر ایران و دستیابی به اهدافش از مسیر کمهزینه دیپلماسی و مذاکره ندارد.
«مکانیسم ماشه» مرگ دیپلماسی یا ابزار فشار در مذاکره
فعالسازی مکانیسم ماشه که در پیچ و خمها قرار گرفته است، اهداف متنوعی در خود میپروراند. شاید برخی گمان کنند که غرب خواهان بستن پرونده ایران است، اما خواستههای اروپا برای عدمفعالسازی، این گزاره را ضعیف میکند. اروپا برای عدمفعالسازی اسنپبک سه شرط شامل ۱. گفتوگوی مستقیم ایران و امریکا ۲. ارائه برآوردی از میزان اورانیوم غنیشده ۶۰درصد و ۳. همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را اعلام کرده است.
غرب به دلیل سابقه پرسود برجام، همواره برای حفظ ارتباط دیپلماتیک با ایران اصرار داشته است. تقلای ترامپ برای آغاز مذاکره با ایران پس از نشستن بر کرسی کاخ سفید این امر را ثابت میکند. حضور اروپا در برجام پس از خروج امریکا هم به همین دلیل بود. اکنون نیز فعالسازی مکانیسم ماشه برای فشار بیشتر بر ایران برای تن دادن به خواستههای امریکاست، وگرنه ارائه چنین شروطی مبنایی ندارد. اروپا به همراهی امریکا سناریویی را برای تمدید ماشه تعبیه کردند تا ضمن حفظ مکانیسم اثر ماشه و فشار آن بر ایران، فرصت زمانی را برای تأمین خواستههای امریکا فراهم آورند، از این رو فعالیتهای رسانهای مدعیان اصلاحات که در راستای تئوریزه کردن شروط اروپا و در نهایت اعتبار دادن به نیات شوم غرب است، خسارتهایی بدتر از برجام را در بطن خود دارد، بنابراین تمامی جریانهای سیاسی باید مراقبت ویژهای به خرج دهند و از انتشار استدلالهایی که آینده کشور را هدف قرار دادهاند ممانعت به عمل آورند و آنها را باطل کنند.