جوان آنلاین: سیدحسین شهرستانی از پژوهشگران و متفکران جوان فلسفه و فرهنگ ایرانی ـ اسلامی است که در سالهای اخیر با مقالات، سخنرانیها و تدریسهایش در حوزه فلسفه اسلامی، اندیشه سیاسی و نقد فرهنگی شناخته شده است. دغدغه اصلی او پیوند زدن میراث فلسفی و ادبی ایران با مسائل روزگار معاصر است؛ مسائلی همچون نسبت ایران و اسلام، هویت ملی و دینی و بازخوانی متون بنیادین از جمله شاهنامه. شهرستانی بر این باور است، بسیاری از دوگانههایی که در تاریخ معاصر ایران برساخته شدهاند ــ از جمله تقابل میان ایرانیت و اسلامیت ــ ریشه در پروژههای استعماری و ایدئولوژیک دارند و واقعیت تاریخی و فرهنگی ما را بازنمایی نمیکنند. او معتقد است شاهنامه فردوسی، در کنار دیگر آثار بزرگ ادب فارسی، ظرفیتی بیبدیل برای بازاندیشی در هویت ایرانی دارد؛ هویتی که در طول تاریخ همواره در پیوند با اسلام و بهویژه تشیع تداوم یافته است. از نگاه شهرستانی، فرهنگ ایرانی بدون در نظر گرفتن آیینهای اسلامی ــ بهویژه عاشورا و محرم ــ قابل فهم نیست؛ چراکه بسیاری از عناصر اصیل هویت ایرانی در همین آیینها استمرار یافته است. در این گفتوگو، او درباره ریشههای این بحث، جایگاه شاهنامه در بازاندیشی هویت ملی، نسبت ایران و اسلام، و تداوم سنت پهلوانی و جوانمردی در تاریخ ایران تا انقلاب اسلامی سخن گفته است.
آقای شهرستانی، به نظر شما در دوره پهلوی چه اتفاقی برای مفهوم «هویت ایرانی» افتاد؟
پیش از انقلاب، یعنی در دوره پهلوی، ملیگرایی بهصورت ایدئولوژیک بازسازی شد. این بازسازی، اما جعلی و استعماری بود؛ چراکه تقابلی کاذب میان هویت ایرانی و هویت اسلامی پدید آورد. بهجای آنکه ملیگرایی بر بستر طبیعی میهندوستی و تعلق به ایران شکل بگیرد، ذیل ناسیونالیسم مدرن غربی تعریف شد و عملاً به جدایی فرهنگ ایرانی از فرهنگ اسلامی انجامید. در حالی که واقعیت تاریخی چیز دیگری است: فرهنگ اسلامی و فرهنگ ایرانی در هم تنیدهاند و بسیاری از عناصر اصیل ایرانیت تنها از مسیر اسلام باقی ماندهاند.
یعنی شما معتقدید فرهنگ ایرانی در بستر آیینهای اسلامی زنده مانده است؟
دقیقاً. کافی است به مناسک محرم نگاه کنیم. من بارها گفتهام در کنار نوروز، آیین محرم ایرانیترین سنت ماست. تمام عناصر هویتی ایرانی در عاشورا و آیینهای آن متجلی است. اگر کسی بخواهد به ایرانی بودن رجوع کند، بیآنکه به تشیع هم کاری داشته باشد، باید به محرم بنگرد. در هر شهر و روستا، به زبانها و لهجههای گوناگون، این آیین برگزار میشود و تنوع فرهنگی ایرانیان در آن انعکاس مییابد. پس دوگانهسازی میان ایرانیت و اسلامیت نهتنها نادرست است که ریشه در پروژههای استعماری دارد.
برخی روشنفکران باستانگرا بر این باورند، فرهنگ اصیل ایرانی در دوره اسلامی آسیب دیده است. پاسخ شما چیست؟
این نگاه کاریکاتوری است. چطور میتوان گفت ما از فردوسی، سعدی، حافظ یا نظامی ایرانیتر هستیم؟ همه این بزرگان در متن فرهنگ اسلامی زیستند و از اهلبیت پیامبر یاد کردند. فردوسی که بزرگترین احیاگر زبان فارسی است، خود را بنده اهلبیت میداند. سعدی میگوید عشق به پیامبر و آل او کافی است. نظامی گنجوی در آغاز منظومه خسرو و شیرین به معراج پیامبر اشاره میکند. پس چگونه میتوان ادعا کرد ایرانیتر از این بزرگان بود؟
اما برخی به سنتهای باستانی ایران افتخار میکنند و آنها را جدا از اسلام میدانند.
ما باید به تاریخ خود افتخار کنیم، اما این افتخار به معنای پذیرش بیچونوچرای همه چیز نیست. مثلاً در دوره ساسانی نظام کاستی حاکم بود و طبقات پایین حق تحصیل نداشتند. در شاهنامه هم داستان کفشگری آمده که خواست فرزندش درس بخواند، اما انوشیروان عادل اجازه نداد. این را مقایسه کنید با سنت اسلامی که میگوید طلب علم بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است. همین گشودگی در اسلام باعث شد در ایران رنسانس فرهنگی رخ دهد و اندیشمندان بزرگی، چون ابنسینا و بیرونی ظهور کنند.
پس به نظر شما سنت اسلامی باعث شکوفایی فرهنگ ایرانی شد؟
بله، اما باید واقعبین بود. از یکسو اسلام موجب شکوفایی فرهنگ ایرانی شد از سوی دیگر در همان آغاز، برخی رفتارهای جاهلی اعراب به ایران آسیب زد. ملکالشعرای بهار هم میگوید: «گرچه جور خلفا سوختیم، ز آل علی معرفت آموختیم». یعنی هر دو وجه وجود داشته است. اما در نهایت، فرهنگ ایرانی در بستر اسلام غنیتر شد و شخصیتهایی، چون مولوی، نظامی یا ابنسینا نه صرفاً ایرانی، بلکه متفکرانی اسلامی–ایرانیاند.
شاهنامه در این میان چه جایگاهی دارد؟
شاهنامه قلب ادبیات فارسی و یکی از مهمترین منابع بازشناسی هویت ایرانی است. بازگشت به شاهنامه کمک میکند دوگانههای کاذب را پشت سر بگذاریم. فردوسی هویتی را زنده کرد که در آن پهلوانی، جوانمردی و عدالت جایگاه محوری دارد. این سنت پهلوانی بعدها در قالب فتوت و جوانمردی ادامه یافت و در فرهنگ شیعی با الگوهایی، چون امامعلی، امامحسین و حضرت عباس پیوند خورد. شعار «لا فتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار» دقیقاً همان پیوندی است که فرهنگ ایرانی با فرهنگ شیعی برقرار کرده است.
این سنت پهلوانی در تاریخ ایران چگونه تداوم یافته است؟
پهلوانی و جوانمردی بارها در تاریخ ما احیا شده است؛ از عیاران و جوانمردان گرفته تا صفاریان و سپس در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس. در دوره پهلوی، این مفهوم بهصورت کاریکاتوری عرضه شد، اما در انقلاب دوباره جان گرفت. به همین دلیل میتوان گفت هویت ایرانی، در ژرفترین لایههایش، هویتی حماسی و پهلوانی است. ایرانیان هستی را بهگونهای پهلوانانه تجربه میکنند. همین روحیه است که در انقلاب و جنگ تحمیلی نمایان شد و ایران را در برابر نظم سلطه جهانی مقاوم ساخت.
شما اشاره کردید شعار «نه شرقی، نه غربی» ریشه در شاهنامه دارد. میتوانید بیشتر توضیح دهید؟
بله. در شاهنامه آمده ایران سرزمینی است میان شرق و غرب؛ نه شرقی است و نه غربی. این مفهوم بعدها در فرهنگ اسلامی نیز بازتاب یافت و در انقلاب اسلامی به شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» بدل شد. یعنی هویت ملی و دینی ما دقیقاً در همین نقطه تلاقی پیدا میکند. متأسفانه، چون کمتر به متون خودمان رجوع میکنیم، این پیوستگی تاریخی را نمیبینیم.
به نظر شما چرا ایران امروز توانسته در برابر پروژههای جهانی غرب ایستادگی کند؟
دلیلش همین ذخیره تاریخی و فرهنگی است. ایران در طول تاریخ بارها در برابر تهاجم شرق و غرب ایستاده و هر بار از دل خاکستر شکست برخاسته است. این روحیه حماسی در ژنوم فرهنگی ما نهادینه شده. امروز هم ایران تنها کشوری است که در برابر یکدستسازی جهانی مقاومت میکند، چون واجد طرحی برای اقتدار مستقل در منطقه است.
برخی معتقدند جنگ و انقلاب تنها خسارت داشت. شما چه فکر میکنید؟
جنگ با همه تلخیهایش، فرصتی تاریخی بود. در چنین لحظاتی ملتها با حقیقت خود مواجه میشوند. ما در جنگ فهمیدیم دوست کیست و دشمن کیست. هویت حماسی ما دوباره بیدار شد. اگر این هویت نبود، نمیتوانستیم در برابر نظم جهانی بایستیم. زندگی ایرانی اساساً بر پایه حماسه و پهلوانی تعریف شده است. همانطور که رستم در شاهنامه میگوید: «زیستن ما در همین مردانه زیستن و پهلوانانه زیستن است.»
گفتوگو با سیدحسین شهرستانی نشان میدهد، بازخوانی شاهنامه و سنتهای ایرانی بدون در نظر گرفتن بستر اسلامی و شیعی آن ناقص خواهد بود. او تأکید دارد فرهنگ ایرانی در طول تاریخ همواره با اسلام تداوم یافته و همین پیوند است که امروز ایران را در جایگاهی ویژه برای مقاومت و استقلال قرار داده است. شاهنامه برای او نه صرفاً یک متن ادبی، بلکه سندی از هویت پهلوانی و حماسی ایرانیان است؛ هویتی که در عاشورا، در جوانمردی و در انقلاب اسلامی تا امروز ادامه یافته است.