کد خبر: 1316139
تاریخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
واکاوی سیاست‌های آموزشی جهت‌دار غرب در گفت‌وگوی «جوان» با کارشناس آموزشی و فرهنگی 
نظام آموزشی غرب مقاومت را سانسور می‌کند ما درگیر درصد کنکوریم! محمدرضا ملاشاهی: زمان آن رسیده که به‌جای تمرکز بر تغییرات ظاهری، درصد‌های کنکور و سقف سنی دانشگاه فرهنگیان، این سؤال جدی مطرح شود که نظام آموزشی ما اساساً بر چه نگاهی به انسان، جامعه و جهان استوار است و قرار است کدام نسل را برای کدام آینده تربیت کند؟
مهسا گربندی

جوان آنلاین: ادعای بی‌طرفی نظام‌های آموزشی دموکراتیک بیش از هر زمان دیگری زیر سؤال رفته‌است. مفاهیمی، چون آزادی، دموکراسی و برابری که به ظاهر اصول بنیادین این نظام‌ها هستند، گاه به ابزار‌هایی برای تحمیل ایدئولوژی‌های خاص و محدود کردن آزادی‌بیان تبدیل شده‌اند. نمونه‌های بارز این تناقض، ممنوعیت نماد‌های فلسطینی در مدارس غربی و محدودیت‌های گسترده علیه نقد رژیم صهیونیستی است. اخیراً گزارشی با عنوان «پشت پرده آموزش دموکراتیک؛ بازتولید روایت صهیونیسم در مدارس غرب» به این موضوع پرداخته است. گزارشی که نشان می‌دهد چگونه نظام آموزشی غربی، با ابزار‌هایی مانند کتب درسی و مقررات مدارس، نسل جدیدی با نگاهی محدود و جهت‌دار نسبت به تاریخ و مسائل سیاسی تربیت می‌کند. در حقیقت، آنچه در ظاهر «آزادی آموزش» به نظر می‌آید، در عمل تبدیل به ابزاری برای تحمیل یک روایت خاص می‌شود. این وضعیت در کشور‌های غربی ممکن است به‌طور مستقیم بر ذهنیت نسل‌های آینده تأثیر بگذارد و در عین حال، کشور‌های دیگر نظیر کشور ما، در برابر این تغییرات باید هوشیارتر باشند، اما چگونه؟ «جوان» این موضوع را با محمدرضا ملاشاهی، کارشناس آموزشی و فرهنگی و تهیه‌کننده این گزارش منتشر شده، مطرح کرده و زوایای مختلف موضوع، حقایق پشت پرده سیاست‌های آموزشی غربی و چالش‌های پیش‌روی آموزش در ایران را مورد بررسی قرار داده‌است. 

از نگاه عمومی، معمولاً تصور می‌شود نظام‌های آموزشی دموکراتیک باید فارغ از جهت‌گیری سیاسی و ایدئولوژیک باشند و صرفاً بر مبنای مفاهیمی مانند آزادی و برابری شکل بگیرند. اما در گزارشی که تهیه کردید، تأکید شده که همین مفاهیم، در نظام‌های آموزشی غربی به ابزاری برای ترویج ایدئولوژی‌های خاص تبدیل شده‌است. این روند چه نسبتی با شعار‌های دموکراتیک دارد؟ و چطور نمونه‌هایی مانند ممنوعیت نماد‌های فلسطینی، این نقض شعار‌های دموکراتیک را آشکار می‌کنند؟
اول باید تأکید کنم که تصور رایج درباره خنثی بودن آموزش و پرورش در بسیاری از کشورها، یک تصور آرمانی است که در عمل چندان مصداق ندارد. آموزش به هیچ‌وجه یک امر خالصاً علمی یا فلسفی نیست که فارغ از سیاست و ایدئولوژی عمل کند. 
در نظام‌های آموزشی، هویت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یک جامعه بازتاب می‌یابد و این چیزی است که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. آنچه تفاوت دارد، نوع و جهت ایدئولوژی‌ای است که در نظام آموزشی قالب می‌شود. در کشور‌های مختلف، این جهت‌گیری بر اساس تاریخ، قانون اساسی و اهداف کلان جامعه تعیین می‌شود. 
اما نکته مهم اینجاست که در بسیاری از نظام‌های غربی، ایدئولوژی غالب پشت واژگانی مثل آزادی، دموکراسی و برابری پنهان می‌شود. به عبارتی، این شعار‌ها به ابزاری برای ترویج دیدگاه‌هایی خاص تبدیل شده‌که بعضاً به نفی یا سانسور دیدگاه‌های دیگر می‌انجامد؛ مثلاً ممنوعیت استفاده از شال و کوفیه فلسطینی در مدارس برلین، یا تصویب قانونی در کالیفرنیا که به بهانه مقابله با یهودستیزی، عملاً حمایت از سیاست‌های رژیم صهیونیستی را اجباری می‌کند، مصداق همین تناقض است. 
اگر آزادی‌بیان در نظام‌های آموزشی غربی واقعی بود، دانش‌آموزان باید حق داشتند دیدگاه‌های مختلف از جمله حمایت از فلسطین را نیز آزادانه ابراز کنند، اما چنین نیست و این محدودیت‌ها نشان می‌دهد که شعار‌های دموکراسی، در بسیاری از موارد فقط نقابی برای سلطه فکری و سیاسی هستند.
 
چرا در برخی جوامع، به‌ویژه پس از پذیرش تعریف ائتلاف IHRA، انتقاد از سیاست‌های رژیم صهیونیستی بلافاصله با برچسب یهودی‌ستیزی مواجه می‌شود؟ آیا این نوع برخورد مانعی برای آزادی‌بیان و نقد سیاسی به شمار نمی‌آید؟ و این محدودیت‌ها چه تأثیری بر فضای آموزشی و تربیتی، به‌ویژه در مدارس و دانشگاه‌ها، گذاشته‌اند؟
پس از حادثه ۷ اکتبر و طوفان‌الاقصی، شاهد بیداری و موج گسترده‌ای از حمایت‌های مردمی در سراسر جهان برای فلسطین بودیم. این موج اعتراضات بسیاری از دولت‌ها را نگران کرد، چراکه ممکن بود نظم سیاسی و اجتماعی موجود را به چالش بکشد. در پاسخ به این نگرانی‌ها، در سال ۲۰۱۶ ائتلافی به نام «IHRA» (یا ائتلاف یادبود هولوکاست) تشکیل شد که هدف آن، به رسمیت شناختن و مقابله با یهودستیزی اعلام شد، اما تعریفی که این ائتلاف ارائه کرد، محدودیت‌های گسترده‌ای برای نقد رژیم صهیونیستی به وجود آورد. 
برای مثال، در این تعریف، مقایسه سیاست‌های رژیم صهیونیستی با رفتار‌های نازی‌ها به عنوان نوعی یهودستیزی محسوب می‌شود، حتی پرسیدن درباره جزئیات هولوکاست نیز ممکن است تحت این چارچوب ممنوع شود. 
این تعریف به سرعت در بسیاری از کشور‌ها پذیرفته و وارد نظام‌های آموزشی شد. در ایالت آرکانزاس امریکا، مثلاً اگر دانش‌آموزی رژیم صهیونیستی یا رهبران آن را به هیتلر تشبیه کند، ممکن است با مجازات‌های سنگین مواجه شود، از جمله جریمه، تعلیق یا حتی حبس. 
این سیاست‌ها در واقع نوعی استعمار فکری و کنترل بر آزادی‌بیان است که اجازه نمی‌دهد دیدگاه‌های حمایتی از فلسطین در مدارس و دانشگاه‌ها آزادانه مطرح شود. 

آموزش موضوعاتی مانند هولوکاست در نظام‌های آموزشی غربی معمولاً چه هدفی دارد؟ تا چه حد این آموزش‌ها صرفاً برای آگاهی‌بخشی تاریخی است و چه میزان می‌تواند جنبه تبلیغاتی یا جهت‌دار داشته باشد؟
پس از جنگ جهانی دوم، کشور‌های فاتح برای کنترل مجدد جامعه آلمان و جلوگیری از ظهور دوباره تفکرات ضد یهودی، تصمیم گرفتند نظام آموزشی را بازطراحی کنند. هدف آنها این بود که نسل‌های بعدی آلمان با حساسیت و همدلی نسبت به تاریخ هولوکاست پرورش یابند تا مانع بروز دوباره خشونت‌های مشابه شوند. 
اما این برنامه آموزشی، صرفاً یک اقدام تاریخی نبود، بلکه به تدریج به ابزاری جهت‌دار تبدیل شد که برای شکل دادن به نگرش‌ها و جهت‌دهی فکری در جامعه استفاده می‌شود. 
این روند فقط محدود به آلمان نیست. کشور‌هایی مانند استرالیا و کانادا نیز سالانه میلیون‌ها دلار برای آموزش هولوکاست و انتقال آن به نسل‌های جدید صرف می‌کنند تا با ایجاد حساسیت درباره این موضوع، فضای عمومی را کنترل کنند. در نتیجه، آموزش هولوکاست جنبه تبلیغاتی و جهت‌دار دارد که با اهداف سیاسی مشخصی گره خورده‌است. 

چقدر سیاست‌هایی مانند ممنوعیت نقد رژیم صهیونیستی بر فضای فکری و آزادی اندیشه در محیط‌های آموزشی، به‌ویژه مدارس و دانشگاه‌ها، تأثیرگذار است؟
این مسئله بسیار جدی است. بعد از وقایع تلخ مرتبط با فلسطین، در بسیاری از کشور‌های غربی شاهد اعتراضات گسترده جوانان و دانشجویان در مدارس و دانشگاه‌ها بودیم. این اعتراضات که حمایت از مردم فلسطین و نقد سیاست‌های رژیم صهیونیستی را به همراه داشت، موجی جهانی را شکل داد. 
مثلاً در دانشگاه کلمبیا، دانشجویان برای ماه‌ها در اعتراض به سیاست‌های رژیم صهیونیستی تجمع کردند. همچنین، پویش‌های جهانی با مشارکت صد‌ها میلیون نفر خواستار تحریم ورزشکاران رژیم صهیونیستی شدند. 
اما دولت‌ها و نهاد‌های حامی رژیم صهیونیستی با وضع قوانین محدودکننده، تلاش کردند این موج اعتراض را کنترل کنند و نقد و اعتراض را در محیط‌های آموزشی محدود سازند. 
با این حال، تجربه نشان می‌دهد که این محدودیت‌ها نمی‌توانند حقایق را پنهان کنند. نسل جدید با فداکاری‌های فلسطینی‌ها بیشتر آشنا شده و آگاهی فکری و سیاسی آنها روز به روز افزایش می‌یابد. 

ایران چگونه می‌تواند در برابر نفوذ دیدگاه‌های جهت‌دار در حوزه آموزش مقاومت کند و در عین حال نسل جدید را با ارزش‌های ملی و دینی به‌گونه‌ای تربیت نماید که هم مستقل باشند و هم آگاه؟
یکی از کارکرد‌های اساسی آموزش عمومی تربیت دانش‌آموزانی بصیر و صاحب فکر مستقل است؛ افرادی که بتوانند آزادانه و بر اساس فطرت و منطق موضع خود را بیان کنند، نه صرفاً تکرارکننده سیاست‌های تحمیلی از سوی لابی‌ها و طبقات خاص جهانی. 
ما نباید اجازه دهیم که شکاف‌های سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک جهانی در نظام آموزشی ما بازتولید شود. در عین حال، باید نسل جدید را با ارزش‌های ملی و دینی آشنا کنیم و به آنها توان تحلیل و تفکر مستقل بدهیم. 
پس از حوادثی مانند ۷ اکتبر، کشور‌های غربی به سرعت سیاست‌هایی را به اجرا گذاشتند تا صدای منتقدان رژیم صهیونیستی را محدود کنند. در این شرایط، جمهوری اسلامی ایران که طبق قانون اساسی خود صراحتاً حمایت از مستضعفان را وظیفه خود می‌داند، باید در عرصه تربیت نسل آینده نقش فعال‌تری داشته‌باشد؛ نسلی که هم آگاه و هم مستقل بیندیشد. 

در این فضا، نقش و عملکرد نظام آموزشی ایران در حمایت تربیتی و آموزشی از مسئله مقاومت و ملت‌های مظلوم منطقه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
متأسفانه در این زمینه خلأ‌ها و ضعف‌های جدی وجود دارد. در حالی که برخی کشور‌ها حتی با اعزام هیئت‌های رسمی آموزشی، همدردی و حمایت خود را از مردم فلسطین به‌صورت نمادین و رسمی اعلام می‌کنند، نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران در این حوزه چندان فعال ظاهر نشده‌است. نه‌تنها حمایت آموزشی و تربیتی ملموس و هدفمندی از محور مقاومت مشاهده نمی‌شود، بلکه عملکرد نهاد‌های بالادستی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش نیز با پرسش‌های جدی مواجه است. برای مثال، در شرایط بحرانی‌ای مانند جنگ لبنان، جمهوری اسلامی ایران در کنار حمایت‌های نظامی و مالی، این امکان را داشت که از ظرفیت علمی و آموزشی خود برای تولید محتوا، اعزام نیروی فرهنگی یا بازطراحی برنامه‌های درسی بهره ببرد، اما این اتفاق رخ نداد. 
به باور من، در برنامه درسی رسمی کشور، توجه کافی به تبیین ارزش‌های مقاومت و حمایت از ملت‌های مظلوم منطقه وجود ندارد و در بسیاری موارد این مفاهیم در حد شعار باقی مانده‌اند. در مقابل (همانطور که در پاسخ سؤالات قبلی اشاره شد) می‌بینیم نظام‌های آموزشی غرب با صرف بودجه‌های کلان، موفق شده‌اند روایتی جهت‌دار و هدفمند از تاریخ، سیاست و هویت فرهنگی را در ذهن نسل آینده نهادینه کنند. 
امروز نظام آموزشی ایران، بیش از هر زمان دیگر به بازنگری‌ای بنیادین در مبانی، اهداف و محتوای خود نیاز دارد؛ بازنگری‌ای که نه در قالب آیین‌نامه‌های مقطعی، بلکه از دل یک تحول فکری، گفتمانی و ساختاری بیرون بیاید. نسلی که در میدان جنگ روایت‌های غیرواقعی رشد می‌کند، نمی‌تواند با آموزشی خنثی، سطحی یا غیرمتعهد به واقعیت‌های امروز، مواجهه‌ای مؤثر داشته باشد. چنین نسلی به تربیتی نیاز دارد که بر پایه هویت ملی، باور‌های دینی و درک واقع‌بینانه از تحولات جهانی استوار باشد. 
زمان آن رسیده که به‌جای تمرکز بر تغییرات ظاهری، درصد‌های کنکور و سقف سنی دانشگاه فرهنگیان، این سؤال جدی مطرح شود که نظام آموزشی ما اساساً بر چه نگاهی به انسان، جامعه و جهان استوار است و قرار است کدام نسل را برای کدام آینده تربیت کند؟

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار