جوان آنلاین: یکی از عجیبترین واقعیتهای نظام بانکی کشورمان این است که بانکها به کسانی وام میدهند که اصلاً به وام نیاز ندارند و به کسانی که نیاز واقعی دارند، «نه» میگویند یا آنقدر سخت میگیرند که قیدش را بزنند. برای کسی که از بیرون به ماجرا نگاه میکند، شاید این موضوع غیرمنطقی و حتی ناعادلانه به نظر برسد. اما پشت این رفتار ناسالم، یک سازوکار پیچیده و ناکارآمد در نظام پولی کشور پنهان است. سازوکاری که در آن بانک مرکزی، ابزار توسعه را کنار گذاشته و بانکها را تنها با سود و زیان خود رها کرده است.
در دل هر بانک، یک دغدغه بزرگ وجود دارد؛ اینکه چگونه ذخایر لازم را تأمین کنم تا بتوانم به خلق پول ادامه بدهم؟ این خلق پول همان وامهایی است که بانکها به مشتریان میدهند و سود میگیرند. بانکها برای اینکه بتوانند این وامها را بدهند، باید پشتوانهای به نام «ذخیره نزد بانک مرکزی» داشته باشند. اما این ذخایر از کجا میآید؟
در شرایطی که بانک مرکزی سیاست پولی انقباضی در پیش بگیرد، یعنی شیر پول را تا حد ممکن ببند، بانکها دیگر نمیتوانند مثل قبل به منابع ارزان یا حمایت مستقیم دسترسی داشته باشند.
در کشورهای توسعهیافته، یا حتی در حال توسعهای که نگاه توسعهگرایانه به بانکداری دارند، بانک مرکزی معمولاً ابزارهایی در اختیار دارد تا در عین کنترل تورم، به توسعه هم کمک کند.
یکی از این ابزارها «خط اعتباری ترجیحی» است؛ وامی با بهره پایین که بانک مرکزی به بانکها میدهد، به شرط آنکه برای فعالیتهای مشخص و مولد خرج شود. اما در ساختار فعلی ما، چنین ابزاری وجود ندارد یا در عمل کنار گذاشته شده است، به جای آن، بانک مرکزی از ابزارهایی استفاده میکند که بیشتر بر کنترل نقدینگی و نرخ سود بینبانکی تمرکز دارد، نه بر هدایت منابع به سمت تولید یا خدمات مفید اقتصادی.
نتیجه این سیاست ساده این شده است که بانکها برای ادامه فعالیت، فقط یک راه دارند؛ جذب سپرده بیشتر؛ و اینجاست که رقابت میان بانکها برای نگه داشتن سپردههای کلان بالا میگیرد. این رقابت دیگر فقط رقابت در نرخ سود نیست، بلکه به میدان امتیاز دادن، وام دادن و امهال وامهای بیدلیل تبدیل میشود.
بانک برای نگهداشتن فلان مشتری که چند صد میلیارد تومان در حسابش دارد، حتماً باید دل او را بهدست بیاورد. پس به او وام میدهد، ولو اینکه آن مشتری اصلاً نیازی به پول نداشته باشد. شاید وام را حتی صرف هیچ فعالیت اقتصادی خاصی نکند، اما برای بانک مهم نیست؛ مهم این است که آن پول در حساب بماند و بانک بتواند روی آن حساب کند.
در این میان، چه کسانی از دور خارج میشوند؟ کسانی که به وام واقعاً نیاز دارند. کارآفرینی که میخواهد یک کارگاه تولیدی کوچک راه بیندازد، مغازهداری که سرمایه در گردش لازم دارد، یا خانوادهای که دنبال خرید خانه است. برای این افراد، یا منابعی باقی نمیماند، یا آنقدر مقررات سخت و سود بالا برایشان گذاشته میشود که گرفتن وام عملاً ناممکن میشود. بانک به زبان بیزبانی میگوید: «شما مشتری ما نیستید.»
این رفتار حاصل یک الگوی ناقص و ناسازگار در کل نظام پولی کشورمان است. وقتی ابزارهای هوشمندانه پولی وجود ندارد و بانکها نه تشویق میشوند به اعطای وام مولد و نه پاداشی برای حمایت از اقشار نیازمند میگیرند، طبیعی است که به سمت رفتاری بروند که سودشان را تضمین کند؛ و تضمین سود در شرایط فعلی یعنی رضایت ثروتمندان.
پیامد این چرخه، بهجز بیعدالتی، اختلال در کل اقتصاد است. منابع مالی به جای آنکه صرف تولید شود، در جیب کسانی میرود که صرفاً پول خود را در بانک گذاشتهاند. وامهای بیاثر و سرمایههای خوابیده، فضای کسبوکار را از رشد بازمیدارند. شکاف طبقاتی عمیقتر میشود و دسترسی نابرابر به منابع مالی، نارضایتی و ناامیدی اجتماعی را دامن میزند.
از این بدتر، خلق پولی است که بدون جهت انجام میشود. خلق پولی که نه اشتغال ایجاد میکند، نه تولید، نه رشد. فقط پولهایی که از حسابی به حساب دیگر میروند تا در ترازنامه بانکها نقش ذخیره ایفا کنند، بیآنکه اثری در اقتصاد واقعی بگذارند. در نهایت، چنین بانکی نه بانک توسعه است و نه بانک مردمی؛ بلکه ماشینی است برای تداوم وضعیت موجود.
برای خروج از این چرخه معیوب، نگاه سیاستگذار پولی باید تغییر کند. کنترل تورم بدون توجه به بعد توسعه، فقط یک روی سکه است. بانک مرکزی باید ابزارهایی در اختیار داشته باشد که بانکها را به سمت رفتارهای مفید اقتصادی سوق دهد. خط اعتباری هدفمند، معافیتهای ذخیرهای برای وامهای مولد و حتی جریمه برای منابع بدون بازده میتواند بانکها را از خدمت به داراها، به خدمت به جامعه برگرداند.
بانک، اگر بخواهد نقش واقعیاش را در اقتصاد ایفا کند، باید منبع امید و سرمایه برای کسانی باشد که در جستوجوی رشد و کار هستند، نه صرفاً پارکینگ امن برای داراییهای بیاستفاده. بدون اصلاح نگاه از بالا، نباید از پایین انتظار رفتار متفاوت داشت.