جوان آنلاین: کنسرت پسفردای همایون شجریان در آزادی را میتوان ندیده و نشنیده واجد چند امتیاز احسن دانست. با آنکه همین الان در نزدیکی غروب که میخواهم در اینباره بنویسم در یکی از اتفاقات عجیب، هم صدای ضدانقلاب علیه آن بلند شده است و هم صدای متأسفانه برخی افراد در داخل!
معتقدم مسئله اول موسیقی در ایران به حاشیهرفتن موسیقی سنتی است. تعمداً از بقیه انواع موسیقی نامی نمیبرم، ولی ببینید در پارکها و خیابان و تاکسی و خودروهای شخصی چه میشنوید! چرا نتوانستهایم صدای سنت موسیقی ایرانی را به گوش ایرانیان چنان گوشنواز کنیم که از این ریتمهای برقی ناهنجار به پناهگاه تار و سهتار و سنتور و کمانچه بروند و آرام بگیرند؟ در وجه دیگر و شاید مهمتر با گرفتن موسیقی سنتی از مردم، شعر سعدی و حافظ و عراقی و مولانا را از آنان بازستاندهایم و گرفتار ترانههای سبک و بعضاً مبتذل و درگیر «عشقهایی کز پی رنگی بود»، کردهایم. نمیتوان ناآگاهانه مدعی شد که این سلیقه مردم است. سلیقهها در بستر فرهنگها شکل میگیرد و ناتوانی و کمکاری ما در حوزه موسیقی سنتی است که با خود چنین کردهایم که دشمن خونی نمیکند! امتیاز اول کنسرت روز جمعه پس میتواند بازگشت به موسیقی سنتی در ابعادی بزرگ باشد. باید سلیقه ایرانی را چنان پرورش داد که وقتی ابیاتی از سعدی را میشنود تا ساعتها و روزها و تا پایان عمر مدهوش باشد و بداند که در کجا و برای چه عشقی باید روح خود را پرورش دهد: «بگذار تا مقابل روی تو بگذریم/ دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم/ شوق است در جدایی و جور است در نظر/ هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم».
اگر هجوم ضدانقلاب و ضدایران و ضدمردمها به کنسرت همایون شجریان نبود، شاید فرصت بیشتری بود تا ابعاد اهمیت توجه به اصل این موسیقی بازنمایی شود، اما حالا باید به مسئله انسجام ملی و جریان عادی زندگی که مورد خشم و غضب ضدایرانیان قرار گرفته است، پرداخت. این کنسرت فیذاته آنهم نه در یک مکان بسته که در یک فضای شناختهشده جهانی و در اوج تهدیدها و شمارش معکوس جنگها که در بوق رسانههای خارجی بلند است، معنای خودش را دارد. امیدوارم همایون در نهایت شجاعت کل این هجمهها را به پشیزی نگیرد، چه داخلیها و چه خارجیها را، و برای مردمانی که شوق شنیدن شعر سعدی و ملکالشعرا و شاعران کهن را با ساز و آواز ایرانی دارند و فضای مناسب این نوع موسیقی را میشناسند، آواز و موسیقی خود را به اجرا بگذارد.
امتیاز احسن را من اتفاقاً در همین ایجاد زمینه آشناسازی مردم با کلاس و فضای کلاسیک حضور در کنسرتها و مراسمهای هنری اصیل میدانم. از همینحالا میتوان حدس زد آن ضدانقلاب خارجنشین که تلاش میکند همایون را با تحذیرهایی مثل «با ساز جمهوری اسلامی نرقصید» از تصمیم خود منصرف کند، یا آن هنرمند داخلی انقلابی که واکنش نامعقولش به این کنسرت، طرح مسائل اقتصادی است، آن هم با واژههای «لب پرتگاهیم، سکه و دلار صد تومن»، یا حتی آن کس که با پرستیژ روشنفکری و بهترفهمیدن میگوید این کنسرت نشانه گشایش در امور نیست بلکه گشایش واقعی در کاهش تورم و آزادی بیان و این چیزهاست، تمام تلاششان را میکنند تا این کنسرت را از کلاس و فضای منطقی و اصیل خود خارج کنند. مثلاً میتوان حدس زد کسانی بخواهند با برخی حواشی اخلاقی و امنیتی، فضا را برای این اجرای هنری تخریب و برای تکرار آن ناممکن کنند. من در شخصیت و توانایی همایون میبینم که بتواند بهخوبی تمامی این حواشی را کنترل کند و در سخنانی که با آغاز اجرای هنری خواهد داشت، همه را به حفظ شأن یک کار اصیل هنری با آن صدای تار و سهتار و آن صوت حنجره ایرانی و آن شعر اصیل فارسی فرابخواند. اگر هنر موسیقی سنتی را صدای دوست و از افق اعلی میدانیم (خشک سیمی، خشک چوبی، خشک پوست/ از کجا میآید این آوای دوست) باید که در شأن آن خودمان را ارتقا دهیم.
من در آبان ۱۳۹۸ در واکنش به حضور مشترک همایون با علیرضا قربانی در «ایرانمال» نوشتم که «بیگمان همایون شجریان نخبه هنری و چکیده موسیقی ایران است، اما ایران نه ایرانمال»! و تقاضا کردم که کنسرت را در میان مردم و برای مردم برگزار کنید و فرنام یادداشت من نیز این بود که «برای ایران بخوانید»، چیزی که این روزها زیاد گفته میشود. در همان زمان از بیبیسی تا روزنامه سازندگی به آن یادداشتخیرخواهانه که با استقبال برخی اهالی هنر مواجه شده بود، تاختند و سازندگی از تیتر «سلاطین آواز زیر تیغ» استفاده کرد. امیدوارم اینبار که استاد همایون شجریان بهواقع زیر تیغ مشتی ضدایرانی فضای مجازی در خارج و داخل رفته است، دوستان اصلاحطلب قلمشان را برای تاختن به این هجمه بزرگ تراش دهند و تیز کنند. کسی که آن یادداشت شش سال پیش را زیر تیغبردن سلطان آواز میدید، باید ببینیم که همتش در مقابل این هجمه چه تیغی و چه استدلالی است.