۵۷ سال پیش در چنین ایامی یک طلبه مهربان و نوعدوست پس از وقوع زلزلهای در شهر فردوس در دیار خراسان، نخستین حرکت جهادی - امدادی خودجوش و هدفمند را برای کمک به زلزلهزدگان ثبت کرد. آیتالله خامنهای به عنوان یک روحانی مردمی و دغدغهمند، پس از اطلاع از وقوع زلزله فردوس در سال ۱۳۴۷ به این شهرستان سفر کرده، طی حضوری دو ماهه در این شهر، ضمن جمعآوری کمکهای مردمی، پایگاه امداد روحانیت را ایجاد کردند و اقدامات مهمی را در خدمت رسانی به مردم زلزلهزده فردوس سامان دادند.
شهریورماه سال ۱۳۴۷، در زلزله فردوس، رهبری که آن روز هنوز نامی میان مردم بهعنوان رهبر آینده انقلاب نداشت، با دل و دستانی پر از مهر به یاری زلزلهزدگان شتافت و تاریخ حرکتهای جهادی و امداد مردمی را آغازی دیگر بخشید. امروز، سالها از آن روز گذشته، اما پیامش همان است: جهاد، فقط در میدان جنگ نیست؛ گاهی در آغوش گرفتن کودکی بیسرپرست است، گاهی در رساندن آب و نان به سفرهای خالی، گاهی در دلگرم کردن مادری که خانه و عزیزش را از دست داده است. حرکت جهادی آن حضور، نه فقط کمک به ساختن خانهها که مرهمی بر زخم دلها بود.
پیام روشنگرانه پیرجهادگر ایران اسلامی به ملت ایران این است که همه ما جهادگریم و جهاد در تمام ساحتها و مفاهیم آن، چه در عرصه نبرد با دشمنان و دفاع از مظلومان، چه در یاری و دستگیری از محرومان و آسیبدیدگان، بخشی از هویت ایرانیان مسلمان، خدادوست، وطندوست و نوعدوست است.
آری همه ما جهادگریم؛ چه آن روز که پیکر زخمی مردمان فردوس زیر آوار لرزید و چه امروز که اگر صدای نیاز از هر گوشه این سرزمین بلند شود، آماده حضور برای پاسخ به آن هستیم. ما همه جهادگریم؛ وقتی به جای تماشا کردن درد دیگران به پا میخیزیم و بخشی از آن را بر دوش میکشیم.
آن روز در فردوس، مردی از نسل روحانیت جوان، کنار مردم ایستاد تا بگوید: «درد تو، درد من است». امروز هم اگر قرار است این سرزمین روی پای خود بایستد، جز با دستهای همین مردم، با همین روحیه جهادی، ممکن نیست. جهاد، یعنی بیتفاوت نبودن. یعنی باور کردن اینکه امید، از دل ویرانیها هم سر برمیآورد، مشروط برآنکه همه ما باورکنیم در سایه فرهنگ جهادی هر ناممکنی ممکن میشود.