جوان آنلاین: وقایع ملیکردن صنعت نفت تا کودتای ۲۸مرداد، بخش مهمی از تاریخ معاصر ما را تشکیل داده است. در این مقال قصد بر آن است تا نگاهی اجمالی به دخالت بریتانیا و امریکا در امور سیاسی ایران، تذبذب محمدرضا پهلوی در اداره امور کشور و نقش دکتر مصدق در رهاکردن نیمهکاره یک هدف بزرگ داشته باشیم؛ امید آنکه باعث آگاهی بیشتر شود.
پدیدهای به نام «شرکت نفت انگلیس - ایران»
تاریخ نفت ایران با امتیاز دارسی آغاز میشود. در سال۱۹۰۱ ویلیام ناکسدارسی، حق انحصاری۶۰ ساله اکتشاف، استخراج، پالایش و صدور فرآوردههای نفتی را در ایران خریداریکرد. زمانی که جنگ جهانی دوم خاتمه یافت، شرکت نفت انگلیس- ایران با کشف شش میدان نفتی جدید، رکورددار بزرگترین منطقه نفتی خارج تگزاس بود. در روز ۳۵۷هزار بشکه نفت تولید و مبالغ قابل توجهی به خزانهداری بریتانیا واریز میکرد. برآورد شده بود که ذخایر نفت آن در ایران، سومین ذخایر نفتی جهان باشد. پالایشگاه آبادان، ۸۵ درصد نیازمندیهای سوختی نیرویدریایی و هوایی بریتانیا را تأمین میکرد. افزایش سریع تولید نفت، منجر به افزایش محبوبیت شرکت نزد مردم نشد و فهرست شکایات مردم از اجحافات آن بلندتر طولانیتر میگشت. مردم به شرکت مظنون بودند که عملکرد و عواید حاصله آن درست اعلام نمیشود، زیرا این شرکت حاضر نبود تا نحوه محاسبه حقالامتیازی را که باید به ایران بپردازد، تعریف کند. شکایت ایرانیها از شرکت در سال۱۳۲۹و هنگامی که آرامکو با کویت و عربستان سعودی قراردادهای۵۰ -۵۰ امضا کرد، مطولتر شد. شرکت نفت سوخت را به مصرفکنندگان محلی به قیمتهای جهانی و به نیروی دریایی و نیروی هوایی بریتانیا با تخفیفهای محرمانه میفروخت! گاز را به جای آنکه به مراکز شهری لولهکشی کند، در بیابانها میسوزاند. از پرداخت عوارض گمرکی بر کالاهای وارداتیاش خودداری میکرد. قراردادهای جداگانه اخذ امتیاز نفت را با خوانین بختیاری امضا میکرد. کارگران نیمه ماهر و ساده خود را از هند و پاکستان و قبایلعرب میگرفت. بسیاری از کارگران پالایشگاه، در بیابان زندگی میکردند. سختتر از همه آن بود که برای جای دادن دوستان خود در پستهای حساس رسمی در تهران و ادارات محلی خوزستان اعمال نفوذ میکرد. امآیسیکس به سفیر بریتانیا اخطار کرد که شرکت بین مردم منفور است و در۱۱اردیبهشت ۱۳۰۸، کارگران پالایشگاه که حزب زیرزمینی کمونیستی آنها را سازماندهی کرده بود، ضمن مطالبه روزانه کاری هشت ساعته، دستمزد و مسکن بهتر به رسمیت شناختن حق تشکیل اتحادیههای کارگری، پرداخت مساوی به کارگران ایرانی و هندی و پرداخت حقوق بابت تعطیلات سالانه اعتصاب کردند. اوضاع تا وقتی که دولت حکومت نظامی اعلام کرد، به حالت عادی برنگشت. بحران دیگر در اول اردیبهشت۱۳۲۵و هنگامی آغاز شد که یک گردهمایی در آبادان خواستههای قبل را تکرار و یک سخنران شرکتی، خواهان پس گرفتن صنعت نفت شد. این احتمالاً نخستین دعوت آشکار به ملیکردن نفت بود. بحران در تیر همان سال وقتی تشدید شد که شرکت مشتاق حداکثرسازی سود بود و پرداخت دستمزد برای روزهای جمعه را لغو کرد. این اقدام جرقهای بود که به خرمن نارضایتی کارگران افتاد و موجب اعتصاب عمومی در خوزستان شد و به بزرگترین حرکت اعتراضی صنعتی در خاورمیانه تبدیل شد. مقامات رسمی بریتانیایی گزارش دادند که حزب توده کنترلی فراوان بر مناطق صنعتی خوزستان دارد و در نهایت انگلیسیها با دو ناوجنگی به آبادان هجوم آوردند.
محمد مصدق و کارزار ملی شدن نفت
دکتر محمد مصدق از سال۱۲۹۸تا سال۱۳۰۷، در پستهای اجرایی مهمی فعالیتکرد. با انتخابات مجلس شانزدهم، دوباره وارد سیاست شد و با تکیه بر دو موضوع آغاز به کار کرد: انتخابات آزاد و ملیکردن نفت. با تشکیل جبهه ملی، بر ضرورت انتخابات بدون تقلب، مطبوعات آزاد، خاتمه دادن به حکومت نظامی و اجرای صحیح قانون اساسی تأکید شد. جبهه ملی، حزب ایران و شماری از سازمانهای دیگر را در میان صفوف خود پذیرفت و حمایت حزب زحمتکشان مظفر بقایی و مجمع مسلمانان مجاهد شمس قنات آبادی را هم به دست آورد. انتخابات مجلس شانزدهم در سال۱۳۲۹ برگزار شد. جبهه ملی۱۱کرسی به دست آورد که مصدق در رأس فهرست برندگان تهران قرار داشت. جبهه ملی با پشتیبانی عمومی مردم، شش نفر از اعضای خود شامل: مصدق، مکی، شایگان، صالح، نریمان و حائریزاده را به عضویت کمیته نفت مجلس درآورد و مصدق در آن کمیته، ایده ملی شدن صنعت نفت را اعلام کرد که نهایتاً قانونی شد.
در فروردین۱۳۳۰، اعتصابات عمومی خوزستان شکل گرفت و شرکت نفت، ۸۰۰کارگر را اخراج و افراد قبایل عرب را آماده حمله به ستادهای حزب توده در آبادان کرد و اتحادیه سندیکاهای کارگران ایران را بیاثر ساخت. بحران در روزهای۲۳ تا ۲۷ فروردین، تشدید شد و تجمعات خواستار تسریع روند ملی شدن صنعت نفت و رعایت قانون کار بودند. کارگران وقتی سرکار خود برگشتند که شرکت نفت متعهد شد تصمیمی را که قبلاً در مورد تغییر قوانین کار گرفته بود، اجرا کند. مصدق طرحی ۹مادهای برای کمک به اجرای قانون اصلی ملی کردن نفت را به مجلس ارائه کرد و خواهان تأسیس یک کمیسیون۱۲نفره بود تا شرکتی را به نام شرکت ملی نفت ایران به وجود آورد که جایگزین شرکت نفت انگلیس - ایران شود. وی درآغاز کار دولت خود اظهار داشت، برای اجرای قانون ملیکردن نفت، نیازمند اعضایی است که با او همکاری کنند. هم از این روی کمیسیون مشترک یک هیئت مدیره موقت تشکیل دادند و مکی همراه با هیئت مدیره موقت، دفاتر مرکزی شرکت در خرمشهر را تصرف کرد و به این ترتیب، شرکت ملی نفت ایران جایگزین شرکت نفت انگلیس - ایران شد و مدیران و تکنیسینهای شرکت نفت انگلیس - ایران، کشور را ترک کردند. چتر بازهای انگلیسی در عراق تجمع کردند و نیروی دریایی سلطنتی انگلیس، ۹ کشتی جنگی را نزدیک آبادان مستقر ساخت.
مذاکرات ایران و انگلیس
ملی کردن صنعت نفت، به معنای حاکمیت ملی بر کنترل، اکتشاف، استخراج و صدور نفت بود. پیش از آنکه پیشنویس طرح ملیکردن نفت تهیه شود، وزارتخارجه بریتانیا آثار و نتایج بلندمدت آن را درک میکرد و در جلسات به این نتیجه رسیدند که ملیشدن در منظر عامه پذیرفته شود، اما کنترل را خارج از دست ایران نگاه دارند! مکگی مینویسد: امریکا و انگلیس مایل بودند که از ملی شدن امتیاز شرکت نفت انگلیس - ایران اجتنابکنند، چراکه امتیازات نفتی شرکتهای ایالات متحده و بریتانیا در جهان را به مخاطره میانداخت. نماینده شرکتهای نفتی بزرگ به شرکت نفت انگلیس و ایران اطمینان میدادند تا زمانی که بحران ادامه یابد، آنان یک قطره نفت از ایران نخواهند خرید! شپرد در یادداشتهای خود دلیل اصلی شکست مذاکرات را حبس مصدق در باورهای ناسیونال خویش میداند، اما به واقع ریشه شکست در خودداری انگلیسیها از واگذاردن کنترلشان بر تولید نفت و تصمیم قطعی ایرانیها در به دست گرفتن کنترل نفت بود.
شکایت انگلیس از ایران در دادگاه لاهه
تصرف تأسیسات نفتی، دولت بریتانیا را واداشت تا شکایتی علیه ایران در دیوان دادگستری بینالمللی لاهه مطرح کند. انگلستان در این دادخواست گفته بود، شرکت نفت هنجارهای بینالمللی را از سه جهت نقض کرده است: ۱- قرارداد۱۳۱۲را بهطور یکجانبه فسخ کرده است. ۲- ایران تبعیض قائل شده و فقط داراییهای انگلیسها را هدف قرار داده است. ۳- از ارائه پیشنهاد غرامت عادلانه خودداری کرده است.
دولت ایران در رد شکایت انگلیس پاسخ داد: دادگاه جهانی صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد، زیرا دعوی بین یک حاکمیت مستقل و شرکت خصوصی جریان دارد و ایران حق دارد تا منابع خود را بدون کسب اجازه از مراجع بینالمللی ملی کند. ایران پیشنهاد پرداخت غرامت منصفانه را تکرار و علاوه بر این، موافقتنامه سال۱۳۱۲را بیاعتبار دانست، زیرا در زمان امضای آن کشور تحت سلطه دیکتاتوری بوده است. همچنین عدم ارتقای ایرانیان به پستهای ارشد، عدم ارائه حسابهای خود به مقامات رسمی ایران، دخالت در امور داخلی ایران و برخورد ناهنجار با نیرویکار ایرانی از دیگر موارد بیان شده از سوی ایران بود. لاهه ابتدا یک قرار موقت صادر کرد و پیشنهاد شد تا عملیات شرکت نفت انگلیس - ایران تحت نظارت هیئتی مرکب از پنج نفر صورت گیرد. انگلستان فوراً این پیشنهاد را پذیرفت و ایران به دلیل تعارض با ملیشدن صنعت نفت، آن را رد کرد. در تیر۱۳۳۱ دادگاه جهانی رأینهایی را صادر و اعلام کرد، رسیدگی به این دعوی در صلاحیت دیوان نیست، زیرا بین دو دولت طرح نشده است و نظر مصدق را تأیید کرد. در همان زمان شرکت نفت انگلیس - ایران، عملیاتها را متوقف ساخت و به کارکنان خود دستور استعفا داد، داراییهای ایران در لندن را توقیف، قابلیت تبدیل سایر وجوه به دلار را محدود، پرداخت حقالامتیاز را متوقف و به شرکتها هشدار داد از انجام فعالیتهای تجاری در ایران خودداری کنند و تهدیدکرد هر کشتی نفتکشی که بنادر ایران را با نفت ترک کند، ضبط خواهد کرد. گریدی سفیر امریکا به واشنگتن هشدار میداد که انگلیسها مصممند از طریق تحریمها مصدق را از پای درآورند و میخواهند که ایالات متحده هم در انجام این اقدامات به آنها ملحق شود. ترومن برای حل مشکل انگلیس و ایران، اورلهریمن فرستاده شخصی خود را به تهران اعزام کرد. مأموریت هریمن متقاعد کردن مصدق به ملی کردن ظاهری و دست کشیدن از کنترل تمام عیار نفت بود، اما مصدق کوشید مذاکرات را تغییر جهت دهد و درباره اینکه چه کسی کنترل تولید و فروش نفت ایران را به دست خواهد داشت، صحبت کند.
قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، ملتی که یکپارچه به صحنه آمدند
در همان دوره سران انگلیس اطلاع یافتند که نشانههای روشنی وجود دارد حاکی از اینکه شاه برای برکناری مصدق میکوشد. سفارت انگلیس نیز گزارش داد که هندرسون پس از یک جلسه محرمانه سه ساعته با قوام، متقاعد شده که او بهترین کسی است که میتواند جانشین مصدق شود. مصدق که خبر این دسایس پنهانی را میشنید، تصریح کرد: پادشاه باید سلطنت کند نه حکومت و این حق را برای خود مطالبه کرد که وزیر جنگ را خویش تعیین کند. با این حال شاه برای ردخواسته مصدق در مورد وزارت جنگ تردید نکرد، زیرا کنترل واقعی نیروهای مسلح، منشأ اصلی سلطه او بر کشور بود. مصدق مردم را فراخواند که بین او، شاه، جناح مخالف و شرکتنفت بریتانیا یکی را انتخاب کنند. او در ۲۵ تیر استعفای خود را تقدیم کرد و مجلس در جلسه غیرعلنی، به قوام پیشنهاد نخستوزیری داد. قوام فوراً پیشنهاد نخستوزیری را پذیرفت و درمورد ترکیب کابینه خود نیز با سفارت انگلیس مشورت کرد. علاوه بر این گفت مسئله نفت را با انعطاف بیشتر در کوتاهترین زمان حل میکند. آیتالله کاشانی اعلام کرد: قدرتهای خارجی از قوام، برای تخریب دین، آزادی و استقلال ملت استفاده میکنند و از هواداران خود خواست به خیابانها بریزند. در۳۰ تیر تظاهرات عمومی شدت گرفت و پایتخت به مدت پنج ساعت در آشوب کامل به سر برد. ساعت دو بعد از ظهر شاه به ارتش فرمان داد تا به پادگانها برگردند و قوام استعفای خود را تقدیمکرد و مخفی شد. پس از استعفای قوام، مجلس مصدق را به نخستوزیری برگزید و مسئولیت وزارتجنگ با اختیار عزل و نصب رئیس ستاد ارتش را به او واگذار کرد و همزمان صدور رأی نهایی دیوان لاهه به سود ایران شد.
طرح اولیه و برنامهریزی برای کودتا
پس از قیام۳۰تیر، میدلتون، هندرسون و ویلبر متقاعد شدند که تنها راهحل یک کودتای نظامی است و به همین جهت وزارت جنگ انگلیس از وابسته نظامی خود خواست، یک گزارش فوری راجع به میزان وفاداری نیروهای مسلح ایران و توانایی آنان برای عملیکردن کودتا تهیه کند. انگلیس در این رویداد، با پنج برگ برنده خود به میدان آمد:۱. کارشناسان خبرهای که در ایران فعالیت و با زبان، فرهنگ و نخبگان ایرانی ارتباط داشتند ۲. امآیسیکس در بطن نیروی مسلح ایران، یک شبکه غیررسمی برای دسترسی به اطلاعات افسران ارتش داشت ۳. امآیسیکس یک شبکه غیرنظامی بومی در ایران داشت که برادران رشیدیان آن را اداره میکردند. ۴. سفارت انگلیس جلسات منظمی با سیاستمداران با نفوذ مثل: ارنستپروون، شاهپور ریپورتر، سیدضیا و... داشت. سرانجام انگلیسیها از مهر۱۳۳۱، با فضلالله زاهدی ارتباط گرفتند و او بهعنوان نخستوزیر کودتا انتخاب شد. او پس از مدت کوتاهی، یک کابینه متشکل از سیاستمدارانی که خوشایند انگلیس و ایالات متحده بودند، تشکیل داد. سفارت ایالت متحده، متشکل از نیروهای مختلف بود. در سال ۱۳۳۱، ۳۰۰ افسر ایرانی برای آموزش به امریکا فرستاده شدند و امریکا با خوشحالی گزارش داد، حتی افسرانی که به وسیله مصدق دستچین شدهاند، برای مستشاران امریکایی دوست داشتنیاند. سیا دو کارشناس اصلی برای ایران داشت: دونالدویلبر و ریچاردکاتم. همچنین دو جاسوس صاحب تجربه که معروف به برادران بوسکو (فرخکیوانی و علیجلالی) بودند و در کار جاسوسی، تجارب مرموزی داشتند. در همان حال که سیا و امآیسیکس زمینه یک کودتا را میچیدند، دولتهای آنان با تبلیغ از طریق بانک بینالمللی یک پیشنهاد نهایی برای سازش به ایران ارائه کردند که ایالات متحده وام۱۰میلیون دلاری به ایران میداد و انگلستان هم ملیشدن را میپذیرفت و تحریمهای اقتصادی را لغو میکرد. در مقابل ایران نیز موافقت میکرد که یک هیئت کارشناسی بینالمللی، غرامت عادلانهای را که باید به شرکت نفت انگلیس - ایران پرداخت شود، تعیین کند. این در حالی بود که دولت بریتانیا، هیچگونه علاقهای به توافق با ایران نداشت و در ادامه تحریم اقتصادی خویش را تشدید کرد! مصدق برای رویارویی با تحریم یک بودجه بدون نفت تدوین کرد، اما مشکلات اقتصادی علاوه بر سلطنتطلبان به مخالفان داخلی نیز فرصت داد که حملات خود را علیه مصدق تشدیدکنند. ۱۰روز پس از قیام سیتیر، اختلافات بین مصدق و آیتالله کاشانی علنی شد. هنگامی که مصدق درخواست تمدید یکساله اختیارات ویژه را کرد، کاشانی با این درخواست مخالفت ورزید. در ۹ دی ۱۳۳۱، هواداران سلطنت به سرکردگی شعبان جعفری، در بیرون کاخ راه را بر مصدق مسدود کرده و اصرار داشتند که شاه کشور را ترک نکند. مصدق به این نتیجه رسید که او را به کاخ دعوت کرده بودند تا جماعت بیرون کاخ او را بترسانند و احیاناً بکشند! هنگامی که دولت دستور بازداشت فضلالله زاهدی را صادر کرد، تنشها شدیدتر شد. سرانجام مصدق درخواست رفراندوم کرد تا زمینه تشکیل پارلمان تازهای بر مبنای قانون انتخاباتی فراهم شود و همانگونه که انتظار میرفت این رفراندم عملی نیز شد؛
و سرانجام کودتای ۲۸ مرداد
وزارتخارجه ایالات متحده و بریتانیا، در نوامبر۱۹۵۲ از سیا و امآیسیکس خواستند تا طرح مشترکی برای سرنگونی مصدق آماده کنند و در ۲۰تیر، طرح (آژاکس) به امضای آیزنهاور و چرچیل رسید و کرمیت روزولت به عنوان رئیس عملیات میدانی و ویلبر (مسئول جنگ اعصاب) تعیین شد. طرح از دو قسمت تشکیل میشد: آشوب برای بیثبات کردن دولت و آنگاه یک کودتای نظامی برای سرنگونی آن. یک بخش حساس طرح، برجستهسازی تهدیدی بود از طریق در ارتباط نشان دادن حزب توده و جبهه ملی با یکدیگر و همچنین جعل اسنادی که ثابت میکند، حزب در دولت نفوذ کرده است! ادعای اینکه حزب توده دارد خود را برای یک کودتای موفق آماده میکند و اخطار در این زمینه که مصدق، راه را برای ادغام ناگزیر ایران در بلوک شوروی هموار مینماید. روزولت پنهانی وارد کاخ شد تا به شاه اطمیناندهد که آیزنهاور و چرچیل پشت کودتا هستند و سپس، انگلیسیها یک قرارداد نفتی سخاوتمندانه با ایران منعقد خواهندکرد. در عین حال این اولتیماتوم را هم داد که در صورت عدم همکاری شاه، حمایت هر دو کشور از سلسله پهلوی قطع میشود. عملیات اولیه روز ۲۵ مرداد آغاز شد، اما به دلیل هوشیاری دولت با شکست مواجه شد و پس این از کودتای نافرجام، گردهمایی بزرگی در میدان بهارستان با سخنرانی جبهه ملی برگزار و گفته شد که باید سلطنت و نسبت آن با نظام مشروطه روشن شود.
پس از این شکست سیا و امآیسیکس نتیجهگیری کردند که کودتا شکست خورده، اما روزولت برآن بود که فقط بخش شبه قانونی کودتا شکست خورده و طرح اصلی کودتا را هنوز میتوان اجرا کرد. هندرسون درخواست ملاقات با مصدق را داد. نخستوزیر در این دیدار، انگلیسیها را بهخاطر اقدام به کودتا سرزنشکرد. سفیر امریکا نیز به مصدق التیماتوم داد، اگر مقامات مسئول برای برقراری امنیت در خیابانها اقدام نکند، ایالات متحده نمیتواند مصدق را به عنوان رئیس دولت به رسمیت بشناسد. هنگامی که او اتاق را ترک میکرد، مصدق مردد بود که ایالاتمتحده هنوز در اینباره که او را به عنوان نخستوزیر ایران به رسمیت نشناسد، تصمیمی گرفته است یا خیر؟ مصدق به ارتش و پلیس دستور داد که تودهایهای شورشی را از خیابانها بیرون برانند. این دستور اما، اشتباه مهلک مصدق بود، چراکه او در واقع ممنوعیت هرگونه تظاهرات را صادر کرد. در روز ۲۸ مرداد ابتدا حدود۳۰۰ نفر مسلح به چاقو و چماق، به سمت مناطق مختلف تهران حرکت کردند، در میانه راه به تعداد خویش افزودند و به دکههای روزنامهفروشی، مغازهها و مردم حمله کردند. تئاتر سعدی، دفاتر حزب ایران، نیروی سوم و روزنامههای اصلی حزب توده را آتش زدند. ساعت۲بعدازظهر پرسنل گارد شاهنشاهی با کامیونها، از پادگان در حال حرکت به سوی شهر بودند. دیگر اشتباه بزرگ مصدق این بود که به پادگانها دستور داد تا اجازه دهند تانکها از پادگانها خارج شوند تا نظم را در شهر برقرار کنند. به این ترتیب مانع اصلی جلوگیری کودتا از سر راه آنها برداشته شد و تانکها بهطرف هدفهای استراتژیکی که در طرح اصلی کودتا تعیین شده بود، حرکت و به خانه مصدق حمله کردند. با این همه نخست وزیر به سرهنگ ممتاز دستور داد که تیراندازی را متوقف کنند. برخی اعضای جبهه ملی اذعان کردهاند که سه نفر نماینده فرستاده حزب توده و جبهه ملی به خانه مصدق آمدند و درخواست مقاومت فعالانه داشتند، اما او درخواستها را رد کرد، چراکه از اقدامعملی اکراه و از فکر جنگخونین داخلی هراس داشت. وی در آخرین گفتوگوی خود با کیانوری فریاد کشید: اکنون سرنوشت کشور با کرامالکاتبین است!... و درست در لحظهای که باید کاری میکرد، نظارهگر به تاراج رفتن امید هزاران ایرانی و تلاشهای خویش ماند!