کد خبر: 1247863
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۲:۲۰
روایت و تحلیل‌هایی از فرجام تراژیک نهضت ملی ایران
در روز ۲۸ مرداد ابتدا حدود۳۰۰ نفر مسلح به چاقو و چماق، به ‏سمت مناطق ‏مختلف تهران حرکت‏ کردند، در میانه راه به تعداد خویش افزودند و به دکه‌های روزنامه‏فروشی، مغازه‌ها و مردم حمله‏ کردند. مصدق به پادگان‌ها دستور داد تانک‌ها از پادگان‌ها خارج‏ شوند تا نظم را در شهر برقرار کنند. به این ترتیب مانع‏ اصلی جلوگیری کودتا از سر راه آن‌ها برداشته ‏شد و تانک‏ها به ‏طرف هدف‌های استراتژیکی که در طرح‌‏ اصلی کودتا تعیین شده‏ بود، حرکت‏ و به خانه مصدق نیز حمله‏ کردند!
 سیده‌زهرا حسینی‌کیا
جوان آنلاین: وقایع ملی‌کردن صنعت نفت تا کودتای ۲۸مرداد، بخش مهمی از تاریخ معاصر ما را تشکیل داده است. در این مقال قصد بر آن است تا نگاهی اجمالی به دخالت بریتانیا و امریکا در امور سیاسی ایران، تذبذب محمدرضا پهلوی در اداره امور کشور و نقش دکتر مصدق در رهاکردن نیمه‌کاره یک هدف بزرگ داشته باشیم؛ امید آنکه باعث آگاهی بیشتر شود. 
 
 پدیده‌ای به نام «شرکت نفت انگلیس - ایران»
تاریخ ‏نفت ایران با امتیاز دارسی آغاز ‏می‌شود. در سال۱۹۰۱ ویلیام‏ ناکس‏دارسی، حق‏ انحصاری۶۰ ساله اکتشاف، استخراج، پالایش و صدور فرآورده‌های‏ نفتی را در ایران خریداری‏کرد. زمانی که جنگ‏ جهانی ‏دوم خاتمه‏ یافت، شرکت نفت انگلیس- ایران با کشف شش میدان ‏نفتی جدید، رکورددار بزرگ‌ترین منطقه‏ نفتی خارج تگزاس بود. در روز ۳۵۷هزار بشکه نفت تولید و مبالغ قابل ‏توجهی به خزانه‌داری بریتانیا واریز می‌کرد. برآورد شده‏ بود که ذخایر نفت آن در ایران، سومین ذخایر نفتی جهان باشد. پالایشگاه ‏آبادان، ۸۵ درصد نیازمندی‌های سوختی نیروی‏دریایی و هوایی بریتانیا را تأمین می‌کرد. افزایش سریع تولید نفت، منجر به افزایش محبوبیت شرکت نزد مردم نشد و فهرست شکایات مردم از اجحافات آن بلندتر طولانی‌تر می‌گشت. مردم به شرکت مظنون بودند که عملکرد و عواید حاصله آن درست اعلام نمی‌شود، زیرا این شرکت حاضر نبود تا نحوه محاسبه حق‏الامتیازی را که باید به ایران بپردازد، تعریف ‏کند. شکایت ایرانی‌ها از شرکت در سال۱۳۲۹و هنگامی که آرامکو با کویت و عربستان ‏سعودی قراردادهای۵۰ -۵۰ امضا کرد، مطول‌تر شد. شرکت‏ نفت سوخت را به مصرف‏کنندگان محلی به قیمت‌های جهانی و به نیروی‏ دریایی و نیروی ‏هوایی بریتانیا با تخفیف‌های محرمانه می‌فروخت! گاز را به‏ جای آنکه به مراکز شهری لوله‏کشی کند، در بیابان‌ها می‌سوزاند. از پرداخت عوارض‏ گمرکی بر کالا‌های وارداتی‌اش خودداری می‏کرد. قرارداد‌های جداگانه اخذ امتیاز نفت را با خوانین بختیاری امضا می‌کرد. کارگران نیمه‏ ماهر و ساده خود را از هند و پاکستان و قبایل‏عرب می‏گرفت. بسیاری از کارگران پالایشگاه، در بیابان زندگی می‌کردند. سخت‌تر از همه آن بود که برای جای دادن دوستان خود در پست‌های حساس رسمی در تهران و ادارات ‏محلی خوزستان اعمال‏ نفوذ می‌کرد. ام‏آی‏سیکس به سفیر بریتانیا اخطار کرد که شرکت بین مردم منفور است و در۱۱اردیبهشت ۱۳۰۸، کارگران پالایشگاه که حزب زیرزمینی کمونیستی آن‌ها را سازماندهی کرده‏ بود، ضمن مطالبه روزانه کاری هشت ساعته، دستمزد و مسکن بهتر به ‏رسمیت شناختن حق تشکیل اتحادیه‌های ‏کارگری، پرداخت مساوی به کارگران ایرانی و هندی و پرداخت حقوق بابت تعطیلات سالانه اعتصاب کردند. اوضاع تا وقتی که دولت حکومت ‏نظامی اعلام ‏کرد، به‏ حالت عادی برنگشت. بحران دیگر در اول اردیبهشت۱۳۲۵و هنگامی آغاز شد که یک گردهمایی در آبادان خواسته‌های قبل را تکرار و یک سخنران شرکتی، خواهان پس‏ گرفتن صنعت ‏نفت شد. این احتمالاً نخستین دعوت آشکار به ملی‏کردن‏ نفت بود. بحران در تیر همان سال وقتی تشدید شد که شرکت مشتاق حداکثرسازی سود بود و پرداخت دستمزد برای روز‌های جمعه را لغو کرد. این اقدام جرقه‌ای بود که به خرمن نارضایتی کارگران افتاد و موجب اعتصاب عمومی در خوزستان شد و به بزرگ‌ترین حرکت اعتراضی صنعتی در خاورمیانه تبدیل شد. مقامات رسمی بریتانیایی گزارش دادند که حزب ‏توده کنترلی فراوان بر مناطق صنعتی خوزستان دارد و در نهایت انگلیسی‌ها با دو ناوجنگی به آبادان هجوم آوردند. 
 
 محمد مصدق و کارزار ملی شدن نفت 
دکتر محمد مصدق از سال۱۲۹۸تا سال۱۳۰۷، در پست‌های اجرایی مهمی فعالیت‏کرد. با انتخابات مجلس شانزدهم، دوباره وارد سیاست شد و با تکیه بر دو موضوع آغاز به کار کرد: انتخابات آزاد و ملی‌کردن نفت. با تشکیل جبهه‏ ملی، بر ضرورت انتخابات بدون تقلب، مطبوعات آزاد، خاتمه‏ دادن به حکومت نظامی و اجرای صحیح قانون‏ اساسی تأکید شد. جبهه‏ ملی، حزب ایران و شماری از سازمان‌های دیگر را در میان صفوف خود پذیرفت و حمایت حزب‏ زحمتکشان مظفر بقایی و مجمع مسلمانان مجاهد شمس قنات آبادی را هم به‏ دست آورد. انتخابات مجلس شانزدهم در سال۱۳۲۹ برگزار شد. جبهه‏ ملی۱۱کرسی به‏ دست آورد که مصدق در رأس فهرست برندگان تهران قرار داشت. جبهه ‏ملی با پشتیبانی عمومی مردم، شش نفر از اعضای خود شامل: مصدق، مکی، شایگان، صالح، نریمان و حائری‏زاده را به عضویت کمیته‏ نفت مجلس درآورد و مصدق در آن کمیته‏، ایده ملی شدن صنعت ‏نفت را اعلام ‏کرد که نهایتاً قانونی شد. 
در فروردین۱۳۳۰، اعتصابات‏ عمومی خوزستان شکل‏ گرفت و شرکت ‏نفت، ۸۰۰کارگر را اخراج و افراد قبایل عرب را آماده حمله به ستاد‌های حز‏ب ‏توده در آبادان کرد و اتحادیه سندیکا‌های کارگران ایران را بی‌اثر ساخت. بحران در روزهای۲۳ تا ۲۷ فروردین، تشدید شد و تجمعات خواستار تسریع روند ملی‏ شدن صنعت‏ نفت و رعایت قانون‏ کار بودند. کارگران وقتی سرکار خود برگشتند که شرکت ‏نفت متعهد شد تصمیمی را که قبلاً در مورد تغییر قوانین ‏کار گرفته ‏بود، اجرا کند. مصدق طرحی ۹ماده‌ای برای کمک به اجرای قانون اصلی ملی ‏‏کردن نفت را به مجلس ارائه‏ کرد و خواهان تأسیس یک کمیسیون۱۲نفره بود تا شرکتی را به نام شرکت ‏ملی ‏نفت ‏ایران به ‏وجود آورد که جایگزین شرکت نفت انگلیس - ایران شود. وی درآغاز کار دولت خود اظهار داشت، برای اجرای قانون ملی‏کردن نفت، نیازمند اعضایی است که با او همکاری کنند. هم از این روی کمیسیون‏ مشترک یک هیئت‏ مدیره موقت تشکیل ‏دادند و مکی همراه با هیئت ‏مدیره موقت، دفاتر مرکزی شرکت در خرمشهر را تصرف ‏کرد و به این ترتیب، شرکت ‏ملی ‏نفت ‏ایران جایگزین شرکت نفت انگلیس - ایران شد و مدیران و تکنیسین‏های شرکت‏ نفت انگلیس - ایران، کشور را ترک کردند. چتر باز‌های انگلیسی در عراق تجمع کردند و نیروی ‏دریایی سلطنتی انگلیس، ۹ کشتی جنگی را نزدیک آبادان مستقر ساخت. 
 
 مذاکرات ایران و انگلیس
ملی‏ کردن صنعت‏ نفت، به ‏معنای حاکمیت ملی بر کنترل، اکتشاف، استخراج و صدور نفت بود. پیش از آنکه پیش‏نویس طرح ملی‏کردن نفت تهیه ‏شود، وزارت‏خارجه بریتانیا آثار و نتایج بلندمدت آن را درک‏ می‌کرد و در جلسات به این نتیجه رسیدند که ملی‏شدن در منظر عامه پذیرفته ‏شود، اما کنترل را خارج ‏از دست ایران نگاه‏ دارند! مک‌گی می‏نویسد: امریکا و انگلیس مایل ‏بودند که از ملی ‏شدن امتیاز شرکت نفت انگلیس - ایران اجتناب‏کنند، چراکه امتیازات نفتی شرکت‌های ایالات ‏متحده و بریتانیا در جهان را به مخاطره می‌انداخت. نماینده شرکت‏های نفتی بزرگ به شرکت‏ نفت انگلیس و ایران اطمینان می‌دادند تا زمانی که بحران ادامه ‏یابد، آنان یک قطره نفت از ایران نخواهند خرید! شپرد در یادداشت‏های خود دلیل اصلی شکست مذاکرات را حبس مصدق در باور‌های ناسیونال خویش می‏داند، اما به واقع ریشه شکست در خودداری انگلیسی‌ها از واگذاردن کنترل‌شان بر تولید نفت و تصمیم قطعی ایرانی‌ها در به ‏دست گرفتن کنترل نفت بود.
 
 شکایت انگلیس از ایران در دادگاه لاهه
تصرف تأسیسات ‏نفتی، دولت بریتانیا را واداشت تا شکایتی علیه ایران در دیوان‏ دادگستری ‏بین‏المللی‏ لاهه مطرح‏ کند. انگلستان در این دادخواست گفته‏ بود، شرکت ‏نفت هنجار‌های بین‌المللی را از سه جهت نقض کرده ‏است: ۱- قرارداد۱۳۱۲را به‏طور یک‏جانبه فسخ کرده است. ‏۲- ایران تبعیض قائل‏ شده و فقط دارایی‌های انگلیس‌ها را هدف قرار داده ‏است. ۳- از ارائه پیشنهاد غرامت عادلانه خودداری کرده ‏است. 
دولت ایران در رد شکایت انگلیس پاسخ ‏داد: دادگاه‏ جهانی صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد، زیرا دعوی بین یک حاکمیت ‏مستقل و شرکت خصوصی جریان‏ دارد و ایران حق‏ دارد تا منابع خود را بدون کسب‏ اجازه از مراجع بین‏المللی ملی ‏کند. ایران پیشنهاد پرداخت غرامت منصفانه را تکرار و علاوه ‏بر این، موافقتنامه سال۱۳۱۲را بی‌اعتبار دانست، زیرا در زمان امضای آن کشور تحت‏ سلطه دیکتاتوری بوده است. همچنین عدم ‏ارتقای ایرانیان به پست‌های ارشد، عدم ارائه حساب‌های خود به مقامات رسمی ایران، دخالت در امور داخلی ایران و برخورد ناهنجار با نیروی‏کار ایرانی از دیگر موارد بیان ‏شده از سوی ایران بود. لاهه ابتدا یک قرار موقت صادر کرد و پیشنهاد شد تا عملیات شرکت نفت انگلیس - ایران تحت ‏نظارت هیئتی مرکب از پنج نفر صورت‏ گیرد. انگلستان فوراً این پیشنهاد را پذیرفت و ایران به ‏دلیل تعارض با ملی‌شدن صنعت‏ نفت، آن را رد کرد. در تیر۱۳۳۱ دادگاه ‏جهانی رأی‏نهایی را صادر و اعلام ‏کرد، رسیدگی به این دعوی در صلاحیت دیوان نیست، زیرا بین دو دولت طرح نشده است و نظر مصدق را تأیید کرد. در همان ‏زمان شرکت ‏نفت انگلیس - ایران، عملیات‏ها را متوقف ‏ساخت و به کارکنان خود دستور استعفا داد، دارایی‌های ایران در لندن را توقیف، قابلیت تبدیل سایر وجوه به دلار را محدود، پرداخت حق‏الامتیاز را متوقف و به شرکت‌ها هشدار داد از انجام فعالیت‌های تجاری در ایران خودداری کنند و تهدیدکرد هر کشتی نفت‌کشی که بنادر ایران را با نفت ترک ‏کند، ضبط خواهد کرد. گریدی سفیر امریکا به واشنگتن هشدار می‌داد که انگلیس‌ها مصممند از طریق تحریم‌ها مصدق را از پای درآورند و می‌خواهند که ایالات‏ متحده هم در انجام این اقدامات به آن‌ها ملحق شود. ترومن برای حل مشکل انگلیس و ایران، اورل‏هریمن فرستاده شخصی خود را به تهران اعزام کرد. مأموریت هریمن متقاعد کردن مصدق به ملی‏ کردن ظاهری و دست ‏کشیدن از کنترل تمام ‏عیار نفت بود، اما مصدق کوشید مذاکرات را تغییر جهت دهد و درباره اینکه چه کسی کنترل تولید و فروش نفت ایران را به‏ دست خواهد داشت، صحبت کند. 
 
 قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، ملتی که یکپارچه به صحنه آمدند 
در همان دوره سران ‏انگلیس اطلاع یافتند که نشانه‌های روشنی وجود دارد حاکی از اینکه شاه برای برکناری مصدق می‌کوشد. سفارت ‏انگلیس نیز گزارش ‏‌داد که هندرسون پس از یک جلسه محرمانه سه ساعته با قوام، متقاعد شده که او بهترین کسی ‏است که می‌تواند جانشین مصدق شود. مصدق که خبر این دسایس پنهانی را می‌شنید، تصریح‏ کرد: پادشاه باید سلطنت‏ کند نه حکومت و این حق را برای خود مطالبه‏ کرد که وزیر جنگ را خویش تعیین کند. با این حال شاه برای ردخواسته مصدق در مورد وزارت ‏جنگ تردید نکرد، زیرا کنترل واقعی نیرو‌های ‏مسلح، منشأ اصلی سلطه او بر کشور بود. مصدق مردم را فراخواند که بین او، شاه، جناح مخالف و شرکت‏نفت بریتانیا یکی را انتخاب‏ کنند. او در ۲۵ تیر استعفای خود را تقدیم کرد و مجلس در جلسه غیرعلنی، به قوام پیشنهاد نخست‏وزیری داد. قوام فوراً پیشنهاد نخست‏وزیری را پذیرفت و درمورد ترکیب کابینه خود نیز با سفارت ‎انگلیس مشورت‏ کرد. علاوه بر این گفت مسئله‏ نفت را با انعطاف بیشتر در کوتاه‌ترین زمان حل‏ می‏کند. آیت‌الله کاشانی اعلام‏ کرد: قدرت‌های خارجی از قوام، برای تخریب دین، آزادی و استقلال ملت استفاده ‏می‌کنند و از هواداران خود خواست به خیابان‌ها بریزند. در۳۰ تیر تظاهرات ‏عمومی شدت‏ گرفت و پایتخت به مدت پنج ساعت در آشوب کامل به ‏سر برد. ساعت دو بعد از ظهر شاه به ارتش فرمان ‏داد تا به پادگان‌ها برگردند و قوام استعفای خود را تقدیم‏کرد و مخفی‏ شد. پس از استعفای قوام، مجلس مصدق را به نخست‏وزیری برگزید و مسئولیت وزارت‏جنگ با اختیار عزل ‏و ‏نصب رئیس ستاد ارتش را به او واگذار کرد و همزمان صدور رأی نهایی دیوان لاهه به سود ایران شد. 
 
 طرح اولیه و برنامه‏ریزی برای کودتا
پس از قیام۳۰تیر، میدلتون، هندرسون و ویلبر متقاعد شدند که تنها راه‏حل یک کودتای ‏نظامی است و به همین ‏جهت وزارت ‏جنگ انگلیس از وابسته ‏نظامی خود خواست، یک گزارش فوری راجع ‏به میزان وفاداری نیرو‌های مسلح ایران و توانایی آنان برای عملی‏کردن کودتا تهیه کند. انگلیس در این رویداد، با پنج برگ برنده خود به میدان آمد:۱. کارشناسان خبره‌ای که در ایران فعالیت و با زبان، فرهنگ و نخبگان ایرانی ارتباط داشتند ۲. ام‏آی‏سیکس در بطن نیروی مسلح ایران، یک شبکه غیررسمی برای دسترسی به اطلاعات افسران ارتش داشت ۳. ام‏آی‏سیکس یک شبکه غیرنظامی‏ بومی در ایران داشت که برادران رشیدیان آن را اداره‏ می‌کردند. ۴. سفارت‏ انگلیس جلسات منظمی با سیاستمداران با نفوذ مثل: ارنست‏پروون، شاهپور ریپورتر، سیدضیا و... داشت. سرانجام انگلیسی‌ها از مهر۱۳۳۱، با فضل‌الله زاهدی ارتباط گرفتند و او به‏عنوان نخست‏وزیر کودتا انتخاب ‏شد. او پس‏ از مدت کوتاهی، یک کابینه متشکل از سیاستمدارانی که خوشایند انگلیس و ایالات‏ متحده بودند، تشکیل داد. سفارت ایالت ‏متحده، متشکل از نیرو‌های مختلف بود. در سال ۱۳۳۱، ۳۰۰ افسر ایرانی برای آموزش به امریکا فرستاده ‏شدند و امریکا با خوشحالی گزارش داد، حتی افسرانی که به ‏وسیله مصدق دستچین ‏شده‌اند، برای مستشاران امریکایی دوست‏ داشتنی‌اند. سیا دو کارشناس اصلی برای ایران داشت: دونالدویلبر و ریچاردکاتم. همچنین دو جاسوس صاحب‏ تجربه که معروف به برادران بوسکو (فرخ‏کیوانی و علی‏جلالی) بودند و در کار جاسوسی، تجارب مرموزی داشتند. در همان ‏حال که سیا و ام‏آی‏سیکس زمینه یک کودتا را می‌چیدند، دولت‌های آنان با تبلیغ از طریق بانک ‏بین‏المللی یک پیشنهاد نهایی برای سازش به ایران ارائه ‏کردند که ایالات ‏متحده وام۱۰میلیون ‏دلاری به ایران می‌داد و انگلستان هم ملی‏شدن را می‌پذیرفت و تحریم‌های اقتصادی را لغو می‌کرد. در مقابل ایران نیز موافقت می‌کرد که یک هیئت ‏کارشناسی بین‌المللی، غرامت عادلانه‌ای را که باید به شرکت نفت انگلیس - ایران پرداخت شود، تعیین کند. این در حالی بود که دولت بریتانیا، هیچ‌گونه علاقه‌ای به توافق با ایران نداشت و در ادامه تحریم اقتصادی خویش را تشدید کرد! مصدق برای رویارویی با تحریم یک بودجه بدون نفت تدوین کرد، اما مشکلات اقتصادی علاوه ‏بر سلطنت‏طلبان به مخالفان داخلی نیز فرصت داد که حملات خود را علیه مصدق تشدیدکنند. ۱۰روز پس از قیام سی‏تیر، اختلافات بین مصدق و آیت‌الله کاشانی علنی ‏شد. هنگامی که مصدق درخواست تمدید یک‏ساله اختیارات ویژه را کرد، کاشانی با این درخواست مخالفت ‏ورزید. در ۹ دی ۱۳۳۱، هواداران سلطنت به سرکردگی شعبان‏ جعفری، در بیرون کاخ راه را بر مصدق مسدود کرده و اصرار داشتند که شاه کشور را ترک ‏نکند. مصدق به این نتیجه رسید که او را به کاخ دعوت کرده ‏بودند تا جماعت بیرون کاخ او را بترسانند و احیاناً بکشند! هنگامی که دولت دستور بازداشت فضل‌الله زاهدی را صادر کرد، تنش‌ها شدیدتر شد. سرانجام مصدق درخواست رفراندوم کرد تا زمینه تشکیل پارلمان تازه‌ای بر مبنای قانون ‏انتخاباتی فراهم شود و همانگونه که انتظار می‌رفت این رفراندم عملی نیز شد؛
و سرانجام کودتای ۲۸ مرداد
وزارت‏خارجه ایالات ‏متحده و بریتانیا، در نوامبر۱۹۵۲ از سیا و ام‏آی‏سیکس خواستند تا طرح مشترکی برای سرنگونی مصدق آماده کنند و در ۲۰تیر، طرح (آژاکس) به امضای آیزنهاور و چرچیل رسید و کرمیت‏ روزولت به‏ عنوان رئیس عملیات ‏میدانی و ویلبر (مسئول جنگ ‏اعصاب) تعیین‏ شد. طرح از دو قسمت تشکیل می‌شد: آشوب برای بی‌ثبات کردن دولت و آنگاه یک کودتای نظامی برای سرنگونی آن. یک بخش‏ حساس طرح، برجسته‌سازی تهدیدی بود از طریق در ارتباط نشان‏ دادن حزب ‏توده و جبهه ‏ملی با یکدیگر و همچنین جعل اسنادی که ثابت ‏می‌کند، حزب در دولت نفوذ کرده ‏است! ادعای اینکه حزب‏ توده دارد خود را برای یک کودتای موفق آماده‏ می‌کند و اخطار در این زمینه که مصدق، راه را برای ادغام ناگزیر ایران در بلوک‏ شوروی هموار می‌نماید. روزولت پنهانی وارد کاخ شد تا به شاه اطمینان‏دهد که آیزنهاور و چرچیل پشت کودتا هستند و سپس، انگلیسی‌ها یک قرارداد نفتی سخاوتمندانه با ایران منعقد خواهندکرد. در عین حال این اولتیماتوم را هم داد که در صورت عدم همکاری شاه، حمایت هر دو کشور از سلسله ‏پهلوی قطع می‏شود. عملیات اولیه روز ۲۵ مرداد آغاز شد، اما به دلیل هوشیاری دولت با شکست مواجه شد و پس این از کودتای نافرجام، گردهمایی بزرگی در میدان بهارستان با سخنرانی جبهه ملی برگزار و گفته شد که باید سلطنت و نسبت آن با نظام مشروطه روشن شود. 
پس از این شکست سیا و ام‏آی‏سیکس نتیجه‌گیری کردند که کودتا شکست‏ خورده، اما روزولت برآن بود که فقط بخش شبه ‏قانونی کودتا شکست خورده و طرح ‏اصلی کودتا را هنوز می‌توان اجرا کرد. هندرسون درخواست ملاقات با مصدق را داد. نخست‌وزیر در این دیدار، انگلیسی‌ها را به‏خاطر اقدام به کودتا سرزنش‏کرد. سفیر امریکا نیز به مصدق التیماتوم داد، اگر مقامات ‏مسئول برای برقراری امنیت در خیابان‌ها اقدام نکند، ایالات ‏متحده نمی‌تواند مصدق را به عنوان رئیس ‏دولت به رسمیت بشناسد. هنگامی که او اتاق را ترک‏ می‌کرد، مصدق مردد ‏بود که ایالات‏متحده هنوز در این‏باره که او را به ‏عنوان نخست‏وزیر ایران به‏ رسمیت نشناسد، تصمیمی گرفته است یا خیر؟ مصدق به ارتش و پلیس دستور داد که توده‌ای‌های ‏شورشی را از خیابان‌ها بیرون‏ برانند. این دستور اما، اشتباه ‏مهلک مصدق بود، چراکه او در واقع ممنوعیت هرگونه تظاهرات را صادر کرد. در روز ۲۸ مرداد ابتدا حدود۳۰۰ نفر مسلح به چاقو و چماق، به‏ سمت مناطق‏ مختلف تهران حرکت ‏کردند، در میانه راه به تعداد خویش افزودند و به دکه‌های روزنامه‏فروشی، مغازه‌ها و مردم حمله‏ کردند. تئاتر سعدی، دفاتر حزب ‏ایران، نیروی‏ سوم و روزنامه‌های اصلی حزب‏ توده را آتش‏ زدند. ساعت۲بعدازظهر پرسنل گارد شاهنشاهی با کامیون‌ها، از پادگان در حال حرکت به ‏سوی شهر بودند. دیگر اشتباه بزرگ مصدق این بود که به پادگان‌ها دستور داد تا اجازه‏ دهند تانک‌ها از پادگان‌ها خارج‏ شوند تا نظم را در شهر برقرار کنند. به این ترتیب مانع‏ اصلی جلوگیری کودتا از سر راه آن‌ها برداشته‏ شد و تانک‏ها به‏طرف هدف‌های استراتژیکی که در طرح‌‏ اصلی کودتا تعیین شده‏ بود، حرکت‏ و به خانه مصدق حمله ‏کردند. با این همه نخست وزیر به سرهنگ‏ ممتاز دستور داد که تیراندازی را متوقف‏ کنند. برخی اعضای جبهه ملی اذعان کرده‌اند که سه نفر نماینده فرستاده حزب‏ توده و جبهه‏ ملی به خانه مصدق آمدند و درخواست مقاومت ‏فعالانه‏ داشتند، اما او درخواست‌ها را رد کرد، چراکه از اقدام‏عملی اکراه و از فکر جنگ‏خونین ‏داخلی هراس‏ داشت. وی در آخرین گفت‏وگوی خود با کیانوری فریاد کشید: اکنون سرنوشت کشور با کرام‏الکاتبین است!... و درست در لحظه‏ای که باید کاری می‏کرد، نظاره‏گر به تاراج رفتن امید هزاران ایرانی و تلاش‌های خویش ماند!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار