کد خبر: 1246731
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۴:۰۰
در گفتگو با دکتر علی فلاح‌رفیع عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس مطرح شد
هنگام دو و چند قطبی شدن، ما با جامعه‌ای مواجه هستیم که هر قطب درصدد نفی دیگری و تصاحب نظام سیاسی به نفع خود است. به این معنا که معتقد است نظام سیاسی صرفاً با نظر او باید پیش برود و گروه مقابل یا اصطلاحاً قطب مقابل به طور کلی باطل و منحرف از مسیر است. اینجاست که هر قطب تلاش می‌کند دیگری را از ریل خارج کند نه اینکه خود جلو بزند
 حسن فرامرزی

جوان آنلاین: جامعه دوقطبی چه جامعه‌ای است و رهاورد‌ها و آسیب‌های آن چیست؟ چه عواملی به شکل‌گیری فضای دوقطبی‌گری در یک جامعه منجر می‌شود؟ چگونه می‌توان هم تنوع آرا، افکار، سلیقه‌ها و بینش متفاوت کنشگران سیاسی و اجتماعی را به رسمیت شناخت و هم از آن‌سو اجازه نداد نوعی دوقطبی‌گری سمی و هیجانی در فضای جامعه و سیاست سایه بیندازد و نیرو‌های موجود در جامعه را به جای هم‌افزایی و همگرایی به سمت خنثی‌کردن اثر و واگرایی بکشاند؟ آیا می‌توان جامعه‌ای داشت که اختلاف‌نظر در آن به مثابه یک فرصت و سود باشد و نه تهدید و زیان؟ چگونه می‌توان این دو را در کنار هم داشت که تنوع آرا در نهایت نه به عنوان یک عامل فروپاشی که به عنوان اهرم و ابزار رشد تلقی و استفاده شود؟ گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی فلاح‌رفیع در ادامه سلسله گفت‌وگوهای‌مان با کارشناسان در این رابطه است. علی فلاح رفیع، دکترای فلسفه غرب دارد و دانش‌آموخته حوزه علمیه قم (خارج فقه و اصول) و مؤسسه امام‌خمینی (ره) است. وی عضو هیئت علمی گروه فلسفه و منطق دانشگاه تربیت مدرس و مؤلف کتاب‌ها و مقالات متعدد در حوزه فلسفه غرب فلسفه و کلام اسلامی و موضوعات سیاسی، اجتماعی است. از کتاب‌های او می‌توان به «قامت زبان در ساحت عرفان»، «فلسفه دین هگل»، «بنیان‌های سبک زندگی در نهج‌البلاغه»، «از بایسته‌های پژوهش تا تولید دانش» و «کرانه‌های اختیار آدمی» اشاره کرد.  

به نظر می‌رسد یکی از نقاط آسیب‌زا در جامعه ما تفکر دوقطبی است که به التهاب، هیجان و رویارویی نیرو‌ها دامن می‌زند و اجازه نمی‌دهد ما از استعداد‌ها و ظرفیت‌های خود به درستی استفاده کنیم. دیدگاه‌تان درباره علل و ریشه تشدید دوقطبی‌گری در شئونات جامعه ما از جمله سیاست و جامعه چیست؟

در پاسخ به سؤال شما ابتدا باید عرض کنم راجع به دوقطبی بودن و نبودن جامعه ایران، نظرات مختلفی وجود دارد. بعضی معتقدند در جامعه ایران دوقطبی نداریم، بعضی می‌گویند دوقطبی داریم، بعضی اساساً جامعه ایرانی را مستعد دوقطبی‌شدن نمی‌دانند، بعضی دوقطبی‌بودن را به نفع جامعه نمی‌دانند. بعضی معتقدند در جامعه ایرانی دوقطبی داریم و دوقطبی بودن برای جامعه لازم است، پاره‌ای دیگر دوقطبی‌بودن را برای بعضی مواقع مثل زمان انتخابات خوب می‌دانند و برای غیر این زمان دوقطبی بودن جامعه را نمی‌پسندند. عده‌ای هم در ایران به جامعه سیاسی قائل نیستند تا دوقطبی بودن را در آن بپذیرند یا نه. به باور آن‌ها اساساً وقتی ما جامعه سیاسی نداریم نوبت به بحث در زمینه دوقطبی‌بودن نمی‌رسد.  

چطور از این تشتت در آرا بیرون بیاییم؟

این اختلاف‌نظر‌ها نشان می‌دهد ما قبل از هرچیز باید دوقطبی بودن را تعریف کنیم. ببینید تا زمانی که ما به تعریف واحد و مورد قبول درباره چیستی قطبی‌بودن نرسیم، نمی‌توانیم درباره قطبی بودن جامعه، خوب، بد و مفید و مضربودن آن بحث کنیم، چه در جامعه ایرانی و چه هر جامعه دیگری. چطور می‌توان از یک پدیده بهره گرفت بدون آنکه به دقت جوانب و ماهیت آن را بشناسیم. این اختلاف‌نظر‌ها بعضاً از نبود یک تعریف واحد و متفق علیه نشئت می‌گیرد. پس قبل از هرچیز به نظر می‌رسد باید راجع به تعریف قطبی‌بودن صحبت کنیم و سپس در زمینه بود و نبود آن در جامعه ما و در مرتبه بعدی خوب و بد بودنش و عوامل آن سخن بگوییم.  

حالا اگر بخواهیم وارد تعریف جامعه دوقطبی شویم چه نکاتی برجسته خواهد شد؟

در تعریف دوقطبی‌بودن باید به تعریف قطب دقت کنیم. قطب در جایی مطرح می‌شود که واقعیت یا امری که واقعی پنداشته می‌شود ـ هر چند واقعی نباشد ـ برای انسان حقیقت جلوه کرده است، به گونه‌ای که هر چیز غیر از آن امر باطل و غیرقابل تبعیت و پیروی فرض می‌شود. حال این امر واقعی یا واقعی پنداشته، می‌تواند یک باور دینی باشد یا هر نوع باور دیگر، مثل باور‌های تاریخی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی علمی.  

اگر دقت کنید در باور دراویش و بعضی مسلک‌های صوفی‌گرایانه و اصطلاحاً عرفانی هم ما با واژه قطب مواجه هستیم که دقیقاً به همین معناست، یعنی فردی که همه حول محور او گرد می‌آیند. دستورات، مرامنامه، مناسک، اعمال، باور‌ها و هرگونه راه و روش و به طور کلی محور‌های نظری و عملی باید از سوی قطب صادر شود و هر آنچه او می‌گوید و بدان هدایت و دلالت می‌کند حق و حقیقت است و موجب هدایت و غیر آن عین باطل است و موجب ضلالت.  

اگر ما معنای قطب را به این پیشینه تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ارجاع بدهیم، آنگاه می‌توانیم معنای درستی از قطب داشته باشیم که مباحث دیگر اطراف آن مطرح می‌شود. البته در جوامع سیاسی، دو قطبی‌بودن شاید قدری رقیق‌تر از این پدیده به معنای دو جبهه مقابل و متنافی یکدیگر تلقی شود که در نهایت به همان معنایی که بیان شد قابل ارجاع است.

اما دوقطبی‌بودن جامعه بر این اساس، یعنی تقسیم جامعه به دو گروه یا حتی چند گروه، چون جامعه صرفاً حول محور یک قطب و دو قطب دور نمی‌زند، چه بسا جامعه‌ای چندقطبی باشد که هر گروه یا اصطلاحاً هر قطب خود را حق مسلم و دیگری را باطل، منحرف و به بیراهه رفته می‌انگارد.  

این معنا از قطب با چندحزبی و چندجناحی هم متفاوت است، زیرا فرض بر این است که احزاب سیاسی و جناح‌های گوناگون سیاسی در جامعه سیاسی مدرن در کنار یکدیگر با حفظ باور‌های سیاسی خود زندگی کنند. در چنین جامعه‌ای با پذیرش آزادی اندیشه و قاعده بازی تضارب آرا هر یک از احزاب و جناح‌های سیاسی ـ با تفاوت این دو که در جای خودش باید مطرح شود ـ ضمن پذیرش مانیفست و اصول و مبانی خاص خود نباید به نفی دیگری بپردازد.  

این اتفاق روی کاغذ شدنی است، اما وقتی به سطح جامعه و کنش‌های سیاستمداران و کنشگران اجتماعی وارد می‌شویم می‌بینیم در نهایت تضارب آرا به نفی منجر شده است.  

بله، بعضاً در عمل این اتفاق نمی‌افتد و کار تا نفی دیگری و تقابل و حذف حزب و جناح دیگر پیش می‌رود، ولی به هرحال در حوزه نظر بنا بر این نیست که احزاب و جناح‌ها یکدیگر را حذف کنند، بلکه هر یک برای بقای خود و کسب آرای اکثریت جامعه تلاش‌های گوناگون خود اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را انجام می‌دهند تا کدام یک موفق‌تر بشود و جلو بزند. این واقعیت از آنجا نشئت می‌گیرد که همه احزاب و جناح‌ها کلیت نظام سیاسی‌ای را که در آن فعالیت می‌کنند و داخل آن به سر می‌برند پذیرفته‌اند و سپس در داخل آن نظام سیاسی و حاکمیت واحد با اختلاف نظر در وصول به آرمان‌ها و اهداف نظام سیاسی خود تلاش می‌کنند.  

گاهی ما تلقی کاملاً بسته، جزم اندیشانه و محدودی از جامعه دوقطبی داریم. این طور بگویم که ما نوعی تلقی حیات و ممات از کنشگری خود و طرف مقابل داریم و حیات خود را در گرو ممات رقیب می‌دانیم. آثار و تبعات این نوع تلقی از دوقطبی‌گری چه خواهد بود؟

هنگام دو و چند قطبی شدن، ما با جامعه‌ای مواجه هستیم که هر قطب درصدد نفی دیگری و تصاحب نظام سیاسی به نفع خود است. به این معنا که معتقد است نظام سیاسی صرفاً با نظر او باید پیش برود و گروه مقابل یا اصطلاحاً قطب مقابل به طور کلی باطل و منحرف از مسیر است. اینجاست که هر قطب تلاش می‌کند دیگری را از ریل خارج کند نه اینکه خود جلو بزند. اگر بخواهیم با یک مثال این مفهوم را برسانیم و فرق این دو رویکرد سیاسی را روشن کنیم باید بگوییم جامعه دوقطبی مثل ریل قطار است که در آن یک قطار بیشتر نمی‌تواند حرکت کند، بنابراین اینجا یا رقابت معنا ندارد یا رقابت لاجرم منجر به حذف می‌شود، زیرا در یک ریل قطار در آن واحد یک لکوموتیو بیشتر نمی‌تواند حرکت کند، مگر اینکه دیگری کنار برود، ولی افراد و جناح‌ها در نظام سیاسی مدرن حکم وسایل نقلیه‌ای را دارند که در یک اتوبان چندبانده در حال حرکتند که هر وسیله‌ای بدون حذف دیگری و حتی مزاحمت دیگری در مسیر خود حرکت و در نهایت سعی می‌کند جلو بزند. اینجا و با این نوع تلقی از رقابت، حذف معنا ندارد، بلکه رقابت معنای واقعی پیدا می‌کند.  

تعریف ما از قطب و قطبی بودن جامعه این است؛ حال بر اساس این تعریف باید دید کدام جامعه دوقطبی یا چندقطبی است و کدام جامعه اینگونه نیست؟! آیا ما در جامعه خودمان دچار دوقطبی و چند قطبی هستیم یا نیستیم؟! یا گاهی هستیم و گاهی نیستیم؟! با این تعریف باید گفت دوقطبی بودن هیچ‌گاه خوب نیست حتی زمان انتخابات، زیرا اساساً قطب و دوقطبی بودن یعنی حق مطلق دانستن خود و باطل محض پنداشتن قطب مقابل. البته ممکن است کسانی با این تعریف مشکل داشته باشند، اشکال ندارد. در هر صورت بنده به دلایلی که به بعضی از آن‌ها اشاره کردم دو قطبی را به این معنا می‌دانم و در این معنا دوقطبی بودن را به نفع جامعه نمی‌دانم و اساساً دوقطبی و چندقطبی بودن به این معنا با جامعه پیشرفته امروزی سازگار نیست. به این معنا حتی اسلام و به ویژه باور شیعی نیز دوقطبی بودن را در جامعه سیاسی، با تأکید عرض می‌کنم، در جامعه سیاسی بر نمی‌تابد.  
حق و باطل و باور به حقانیت خود و بطلان دیگری واقعیتی است که در ادیان و از جمله اسلام پذیرفته شده است حتی هر آیین و مذهبی، خود را و بعضاً فقط خود را حق می‌داند و دیگری را باطل. این معنا در باورمندی اعتقادی ممکن است قابل پذیرش باشد، اما در جامعه سیاسی نه.  

ما می‌دانیم دست‌کم در آیات بسیار اشاره به واژه اطاعت شده است. مثلاً مسلمانان به اطاعت از پیامبر دعوت می‌شوند، اما همزمان به تأمل و ادراک و اندیشیدن هم دعوت می‌شوند. می‌خواهم بگویم اسلام نمی‌تواند بی‌توجه به این گوناگونی در ادراک‌ها باشد.  

در مدینه فاضله شیعی و در سیاست مدنی اسلام اینگونه از دوقطبی ـ رواج فضای خصومت و درگیری ـ پذیرفته شده نیست. در عین‌حال که آنجا نظام ولایی حاکم است، اما همان حاکم منصوب از سوی خداوند که مشروعیت خود را از شرع مقدس می‌گیرد، با پذیرش همه آیین‌ها، مسلک‌ها، آرا و نظرات گوناگون تقابل خصمانه را نمی‌پسندد و آن را به نفع یک جامعه یکپارچه سیاسی بر‌نمی‌تابد و به صلاح دین و دنیای آن‌ها نمی‌داند. شاید همین مشی و باور سیاسی بود که موجب شد پیامبر گرامی اسلام (ص) هنگام رحلت خود از درخواست دوات برای نوشتن وصیتنامه دینی ـ سیاسی خود، وقتی شاهد بروز اختلاف شد و به اصطلاح امروز شاهد بروز دوقطبی شدن جامعه خود شد، صرف نظر کرد.

حضرت با صراحت فرمود: نزد من اختلاف نکنید و از خواسته خود که ذکر مهم‌ترین رکن دین بود برای جلوگیری از دوقطبی شدن جامعه صرف‌نظر کرد. البته این رکن چیزی نبود که حضرت آن را ابلاغ نکرده باشد بلکه حضرت بار‌ها و بار‌ها آن را بیان کرده بود و این پیام مهم را در غدیرخم نیز با صراحت تمام و تأکیدات بسیار در مرأی و منظر ده‌ها هزار نفر از مسلمین با صدای رسا به همگان رساند، لکن در راستای وحدت و یکپارچگی جامعه سیاسی نمی‌خواست حتی مهم‌ترین رکن باورمندی دینی که ولایت الهی است، موجبات افتراق و دوقطبی بودن را فراهم کند.  

از این‌رو حتی در جوامع اسلامی، ائمه طاهرین (ع) و پیروان راستین آن بزرگواران به هیچ‌وجه راضی به شکاف به قیمت دوقطبی شدن جامعه سیاسی مسلمانان بین اهل تسنن و تشیع هم نبودند و همواره ندای وحدت بین همه احاد ملت را سر می‌دادند. امام راحل نیز از ابتدای نهضت انقلاب اسلامی بر وحدت سنی و شیعه پافشاری می‌کرد. همه این‌ها برای پیشگیری از دوقطبی شدن جامعه بود. دلیل این مهم آن است که اساساً در جامعه دوقطبی چنان فضا غبارآلوده و تیره و تاریک می‌شود که اطراف موجود در قطب‌های متقابل چندان گوش شنوایی برای شنیدن سخن طرف مقابل و دلایل وی ندارند.  

البته پرواضح است این به معنای دست کشیدن از باور‌های اعتقادی هیچ یک از طرفین نبود. انسان‌ها می‌توانند باور‌های دینی و مذهبی خود را داشته باشند، اما در نظام سیاسی دوقطبی به معنایی که ذکر شد به هیچ‌وجه به نفع هیچ یک از گرایش‌ها و باور‌ها نیست، زیرا دوقطبی شدن همانگونه که اشاره شد منجر به دشمنی و کینه توزی بین گرایش‌های سیاسی می‌شود و زمینه‌ساز تقابل خصمانه و درنهایت با استمرار آن فروپاشی سیاسی و انسجام ملی است.  

با آن معنایی که از دوقطبی بودن مراد می‌کنید عوامل شکل‌گیری آن را در چه می‌دانید؟

در یک جامعه سیاسی، دوقطبی شدن می‌تواند عوامل متعدد و متکثر داشته باشد؛ از جمله تعصب در نظرات، آرای فردی و گروهی و نگرش صفر و صدی به روش‌های اداره جامعه، تحریکات دشمنان خارجی و داخلی و معاندین نظام سیاسی، تنگ‌نظری، تعصب کورکورانه نسبت به باور‌های سیاسی و سازوکار‌های مدیریت جامعه، هوا‌های نفسانی، جهالت و نادانی نسبت به انسان و نیز ندانم کاری‌های مسئولان و جریان‌های سیاسی، اجتماعی و اغراض و اهداف سیاسی. از بین این علل و عوامل تحریکات دشمنان، مخالفان و به ویژه معاندان هر نظام سیاسی نقشی مهم دارد که با سوء استفاده از اغراض نفسانی افراد و به ویژه نخبگان سیاسی به هدف مضمحل کردن نظام سیاسی به دوقطبی شدن جامعه دامن می‌زند؛ چیزی که چه بسا خود افراد و نخبگان نیز از آن خبر نداشته و ناخواسته به دام آن بیفتند.  

گاهی ممکن است ما وجود فضای دوقطبی را ناظر بر فرهنگ عمومی یک جامعه بدانیم؛ مثلاً بگوییم در جامعه ما خشونت لفظی و رفتاری وسیعی وجود دارد و منتظر شعله‌ور شدن به صورت جنجال و حاشیه آفرینی است یا بگوییم دوقطبی‌گری از لایه‌های بالاتر ـ رفتار و گفتار حاکمان ـ به طبقات فرودست سرازیر می‌شود. در این باره چه می‌توان گفت؟

به نظر می‌رسد از مهم‌ترین عوامل دوقطبی شدن جامعه، نوع ادبیات نخبگان سیاسی، سیاستمداران، مدیران ارشد نظام و نیز رهبران جناح‌ها و گروه‌های سیاسی است. بر اساس کلام حکمت آمیز «الرعیه بدین ملوکهم» مردم در بیشتر موارد به ویژه در اموری همچون سویه‌ها و شکاف‌های اختلاف بین سیاستمداران و مدیران جامعه به طرز بیان و گونه برخورد آن‌ها با یکدیگر توجه فراوانی دارند و به شدت حساس هستند، بنابراین سیاستمداران با حساسیت بالا باید به سخنانی که در مجامع مختلف می‌گویند تأمل و دقت داشته باشند. مدیران ارشد و سیاستمداران انسان‌های عادی نیستند تا مردم و ملت به سخنان آنان چندان اعتنا نکنند، بلکه هر کلمه آن‌ها بار معنایی خاصی دارد، همانگونه که جایگاه آنان نیز ویژه است.  

اصلاً چیز عجیبی نیست. شما وقتی نگاه می‌کنید می‌بینید دوست و دشمن، خودی و غیرخودی به کلمه کلمه نخبگان و سیاستمداران توجه می‌کنند و به تحلیل و تجزیه آن می‌پردازند. متأسفانه برخی سیاستمداران و نخبگان چندان به این امر توجه ندارند.  

ما اهالی رسانه به کرات می‌بینیم که مدیران سطوح بالا پشت تریبون به اصطلاح جو زده می‌شوند و در خوشبینانه‌ترین حالت سخنان دقیق و مستندی بر زبان نمی‌آورند. التهاب و هیجان، حواشی گریزناپذیر دقیق و مستند سخن گفتن است.  

موضوع اینجاست که سخن به راحتی بر زبان جاری و به سادگی از دهان خارج می‌شود و تا زمانی که گفته نشده در اختیار گوینده است، ولی بعد از خروج از دهان به هیچ وجه در اختیار آدمی نیست. این نکته‌ای است که در روایات و کلام حکمای ما نیز بسیار به آن تأکید شده است. چه بسیار فتنه‌ها که عامل آن زبان است، اگر نگوییم همه فتنه‌ها از زبان بر می‌خیزد. مصداق اکمل این مهم سیاستمداران و مدیران جامعه در همه سطوح هستند، هرچه جایگاه برتر، حساسیت و تأثیرگذاری آن نیز بالاتر و بیشتر. از این رو سخنان خصمانه و مغرضانه، نسبت‌های ناروا، طعنه‌ها و نیش‌های کلامی دولتمردان نسبت به یکدیگر عامل مهمی در دو قطبی یا چند قطبی شدن جامعه است.  

واژه مغرضانه مرا یاد بیتی از مولانا انداخت، آنجا که می‌گوید: «چون غرض آمد هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل به سوی دیده شد» و فقط هم هنر نیست، واقعاً آدمی با غرض‌هایش پوشیده می‌شود و طبیعتاً جامعه هم از شکوفایی استعداد‌های انسان محروم می‌ماند.  

همین طور است. شاید یکی از دلایلی که خدای متعال در قرآن کریم مؤمنان را از سب و دشنام به بتِ بت‌پرستان بر حذر می‌دارد این باشد که این امر موجب می‌شود تا آنان نیز در مقابله به مثل به خدای متعال و مقدسات دینی مسلمانان بی‌حرمتی کنند و همین امر موجبات شکل‌گیری دوقطبی‌ها در جامعه اسلامی شود.  

اما نکته مهم اینجا این است که این مطلب به معنای تسامح و تساهل در باور‌ها و اعتقادات دینی نیست، بلکه بحث ما صرفاً در زمینه جامعه سیاسی و عقلانیت زیست سالم و به دور از تنش‌های سیاسی و اجتماعی در یک جامعه شکل گرفته براساس معیار‌های عقلانی است. از آنجایی که دوقطبی شدن جامعه به معنایی که گفتیم منجر به دشمنی و نفی دیگری است، به هیچ‌وجه و در هیچ زمانی حتی در زمان انتخابات نمی‌تواند به نفع جامعه سیاسی باشد. 

مراد شما اختلاف در آرا که نیست؟

آنچه موتور محرکه جامعه سیاسی در ساحت‌های مختلف است و توسعه و پیشرفت را به همراه دارد، البته اختلاف نظر و گوناگونی آرا در یک فضای سالم سیاسی است. اینجاست که ما با رقابت سالم مواجه هستیم. اختلاف آرا در یک فضای سالم سیاسی یعنی افراد بتوانند سخن بگویند و مایل باشند سخن همدیگر را بشنوند بدون آن که بخواهند سخن یا رفتار دیگری را مطابق امیال خود تحریف کنند. در چنین جامعه‌ای گروه‌ها، جناح‌های سیاسی و نیز افراد و سازمان‌های تابعه آن‌ها درصدد حذف دیگری نیستند، بلکه تلاش می‌کنند در نظر و عمل صرفاً خود را اثبات کنند، بدون نفی دیگری. این لازمه چیزی است که بعضی به آن جامعه مدرن می‌گویند و ما اسم آن را جامعه برخوردار از عقلانیت سیاسی می‌گذاریم.  

لازمه وجود چنین جامعه‌ای چیست؟

لازمه چنین جامعه‌ای برخورداری از بلوغ سیاسی لازم و دارا بودن حدنصابی از تهذیب نفسانی سیاستمداران، نخبگان سیاسی، رهبران گروه‌ها و جناح‌های سیاسی و نیز آحاد افراد جامعه است. این بلوغ به آن معناست که من در عین رقابت، حقوق طرف مقابل را محترم بشمارم، در عین حال که دیدگاهی برای مثلاً اداره بهتر جامعه دارم، اما نسبت به شنیدن دیدگاه طرف مقابل گشوده و پذیرا باشم.  

البته چه بسا حرکت در این مسیر یعنی وجود اختلاف آرا و نظرات سیاسی و گرایش‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی در جامعه حین پرهیز از دوقطبی شدن آن، کار ساده‌ای نباشد و همراه با دست انداز‌های بسیار باشد و نیاز به مراقبت و اصلاح بی‌وقفه دارد، اما حتماً ممکن است. این همان چیزی است که بلوغ سیاسی را می‌طلبد. تا جامعه‌ای به بلوغ سیاسی لازم نرسد و به عقلانیت سیاسی دست نیابد نمی‌توان از آن جامعه انتظار داشت بین این دو نوع مدیریت اجتماعی، سیاسی تفکیک قائل شود و بتواند چنان در مرز حرکت کند که در عین برخورداری از نظرات و آرای سیاسی، اجتماعی گوناگون که لازمه توسعه و پیشرفت هر جامعه‌ای است، به ورطه دوقطبی شدن در نغلتد و دچار تنش‌های سیاسی و لغزش‌های اجتماعی نشود.  

در واقع شما می‌گویید جامعه زمانی از اختلاف در آرا سود می‌برد که ظرفیت این اختلاف در آن جامعه نهادینه شده باشد. این همان چیزی است که شما از آن تحت عنوان فضا – فضای سالم سیاسی ـ نام بردید. چه کنیم که بتوانیم این ظرفیت یا به تعبیر شما فضا را در جامعه نهادینه کنیم که در عین حال که دسته بندی‌های سیاسی و اجتماعی و آرای متفاوت وجود دارد، اما این دسته‌بندی‌ها به التهاب و قطب بندی‌های کاذب منجر نشود؟

مهم این است که حاکمیت سیاسی به کمک همه نهاد‌ها و سازمان‌های حکومتی و مردم‌نهاد دست به دست هم بدهند تا این اتفاق در جامعه بیفتد. می‌خواهم بگویم صرفاً کار حاکمیت یا نهاد‌های غیر دولتی و رسانه‌ها نیست، بلکه نوعی تفاهم و تعامل دوسویه لازم است. اگر این فضای همدلی در اجتماع شکل بگیرد جلوی یکدست شدن جامعه که در آن رقابت یا وجود ندارد یا خیلی کمرنگ می‌شود گرفته می‌شود. شما می‌دانید اگر جامعه یکدست باشد سیر صعودی توسعه و پیشرفت در ابعاد مختلف به همان میزان کاهش می‌یابد، در برابر چنین فضایی، جامعه‌ای را تصور کنید که در آن نظرات و آرای گوناگون مجال طرح و بیان پیدا می‌کند و گروه‌ها و جناح‌های سیاسی می‌توانند اعمال نظر کنند و بتوانند یکدیگر را در یک فضای سالم رقابتی تحمل کنند، تمایز در نظر و عمل قائل باشند و در این مسیر حرکت نمایند. در چنین جامعه‌ای استعداد‌ها و ظرفیت‌های گوناگون انسانی، طبیعی، مالی و نظایر آن مجال رشد و توسعه می‌یابند، درحالی که در جامعه دوقطبی عملاً استعداد‌ها و ظرفیت‌ها از سوی نیرو‌های دو قطب متقابل نادیده گرفته می‌شود و به هدر می‌رود.  

اشاراتی به مختصات و ویژگی‌های تفکر دوقطبی در جامعه داشتید. اگر ممکن است با وضوح و مثال‌های بیشتری از علایم و نشانه‌های رواج چنین تفکری در جامعه بگویید.  

از علایم جامعه دوقطبی حاکمیت فضای بدبینی، بدگویی، سیاه‌نمایی نسبت به قطب مقابل و بعضاً نظام حاکم، بروز و ظهور زمینه‌های عصبانیت، کینه‌توزی، شایعه پراکنی، بداخلاقی، خلاف واقع نمایی و نسبت‌های ناروا به یکدیگر است که در نهایت منجر به دشمنی و جنگ و نزاع، هر چند نزاع سرد می‌شود. همانگونه که دوقطبی در سطح جهانی اینگونه بود و ما زمانی شاهد آن بودیم و حتی اکنون نیز در سطح جهانی بروز و ظهور آن را به گونه‌ای دیگر می‌بینیم.  

این را هم عرض کنم که دوقطبی در اکثر کشور‌ها کمابیش وجود دارد؛ در بعضی بیشتر و در بعضی کمتر، ولی مهم این است که حاکمیت با تدابیر خود باید سعی کند هرچه بیشتر از آن بکاهد و جامعه را به رقابت‌های سالم بین جناح‌ها و گرایشات یا احزاب گوناگون سوق دهد.  

اگر بخواهیم جامعه‌ای داشته باشیم که تفکر دوقطبی جای خود را به تفکر بدون بر چسب زدن، تفکر گوش کردن فعالانه، تفکر انگ نزدن، تفکر گفت‌وگوی مصون از ذهنیت‌های افراطی از همدیگر بدهد چه اصلاحاتی باید در نظام روانی و ادراکی افراد و ساختار‌های بیرونی انجام دهیم؟ منظورم این است که مسئولیت ما در این باره چیست؟

به نظر می‌رسد مهم‌ترین مسئولیت در این باره رفتار بر مبنای عقلانیت و خرد است. هر اندازه که رفتار ما منطقی و عقلایی باشد جلوی شیوع تفکر دوقطبی خطرناک و هیجانی در جامعه گرفته خواهد شد. از سویی توجه کنید در جامعه‌ای که عقلانیت حاکم باشد طبیعتاً رقابت‌ها نیز سالم خواهد شد.  

یعنی اگرچه رقابت گریزناپذیر است، اما وقتی دوقطبی هیجانی مهار شود در آن صورت رقابت می‌تواند به پویایی خلاقانه منجر شود.  

بله، در این راستا مهم است که مدیران جامعه سعی کنند از طریق سازوکار‌های مناسب، عقلانیت به ویژه عقلانیت دینی را در جامعه ترویج دهند، سطح تأمل افراد را بالا ببرند و در کنار رشد عقلانیت، باید به تربیت دینی توجه و اهتمام جدی ورزیده شود. آگاه‌سازی آحاد افراد جامعه به خطرات زیانبار دوقطبی و چندقطبی شدن از دیگر عوامل بازدارنده در این زمینه است. گاهی همین مناظره‌های انتخابات و البته در شعاع وسیع‌تر مشاهدات میدانی ما از کنش‌های سیاستمداران و نخبگان و افراد عادی جامعه نشان می‌دهد اخلاق به راحتی در فضای کنش‌های ما نادیده انگاشته می‌شود.

دیروز در میدان تره‌بار وقتی از متصدی فروش سبزی خواستم همان قدر به من سبزی بدهد که من از او خواسته‌ام ـ نیم کیلو ـ به او برخورد و گفت اگر نمی‌خواهی برو از جای دیگری تهیه کن. برای من شگفت‌انگیز است که طبیعی‌ترین حقوق آدم‌ها در کف جامعه این طور نادیده گرفته می‌شود، یعنی این دیگر کاسبی نیست، رسماً گروگانگیری است. اگرچه مثال‌ها در این باره بسیار زیاد است.  

بله، اساساً توسعه اخلاق با معیار‌های دینی که ریشه در واقعیت‌ها دارند می‌تواند فضای التهاب در روابط ما با همدیگر را ترمیم کند. هر چقدر بتوانیم اخلاق را در روابط بین فردی خود توسعه بدهیم و رونق ببخشیم از شکل‌گیری دوقطبی‌های کاذب جلوگیری خواهیم کرد. در این راستا احترام متقابل به یکدیگر، پذیرش چارچوب‌های اخلاقی و مهم‌تر از آن التزام عملی به آنها، رعایت تقوای قرآنی و باور به عزتمندی از سوی خدای متعال و التزام به چارچوب‌ها و موازین قانونی و البته به کارگیری اهرم‌های بازدارنده قضایی و مجازات‌های شرعی و قانونی، همه از راهکار‌ها و سازوکار‌های جلوگیری از دوقطبی شدن جامعه است. می‌خواهم بگویم گاهی ممکن است خواسته ما اتفاقاً درست و منطقی باشد، اما آن خواسته با لحن و ادبیات مناسبی ارائه نشود و در نهایت به هیجان آفرینی و ملتهب کردن فضا منجر شود، بنابراین ما نیاز داریم در این باره آموزش ببینیم که چگونه می‌توان خواسته را با یک ادبیات مناسب طرح کرد.

واقعاً در این باره نقص داریم حتی نخبگان ما و شگفت‌انگیز اینجاست که خود را بی‌نیاز از آموزش و تمرین می‌بینیم.  

بله، رعایت ادبیات احترام‌آمیز و پرهیز از هنجارشکنی‌های شخصیتی، گروهی و صنفی در طرح انتقاد‌های سازنده از یکسو و بالا بردن سطح تحمل و تاب‌آوری و برخورداری از روحیه انتقادپذیری از سوی دیگر از عوامل مهم پیشگیری از دوقطبی شدن جامعه است. البته همه این‌ها همچنان که شما هم اشاره می‌کنید به برخورداری از آگاهی‌های لازم و تمرین و ریاضت در کف‌نفس نیازمند است.  

یعنی نمی‌توان با آرزو پروردن به این نقاط رسید، بلکه نیازمند برنامه‌ریزی و تلاش و اصلاح مداوم است.  

بله، مثلاً وقتی ما سعه صدر نداشته باشیم و اصطلاحاً تنگ نظر باشیم حتی اگر بخواهیم و اصرار داشته باشیم در فضای دوقطبی قرار نگیریم و در این دام نیفتیم باز هم نخواهیم توانست از این مهلکه فرار کنیم، چون نداشتن سعه صدر خواه ناخواه ما را درگیر این حواشی خواهد کرد، شما نگاه کنید از عوامل مهمی که می‌تواند از دو قطبی شدن جامعه به طور کلی و جامعه سیاسی به طور خاص جلوگیری کند و رهبر معظم انقلاب نیز بار‌ها به گونه‌های مختلف به آن اشاره کرده‌اند، تنگ کردن دایره خودی و غیرخودی است. رهبر فرزانه انقلاب یکی از راهکار‌های پیشگیری از دوقطبی شدن جامعه و فضای سیاست را در این می‌دانند که ما باید همه کسانی که مبانی و اصول انقلاب را قبول دارند در دایره خودی تعریف کنیم، هرچند در روش و حتی برخی اعمال به گونه‌ای می‌اندیشند و عمل می‌کنند که مطابق نظر و عمل ما نیست.  

یعنی گشوده و پذیرا بودن، عجول و عصبی نبودن در داوری نسبت به آرای دیگران.  

به نظر من این راهکار، بسیار مهم و اساسی است. اگر همه جناح‌ها و گروه‌های سیاسی، با هر فکر و اندیشه و تاکتیک در عمل، به این مطلب دقت کنند و ملتزم به آن باشند ما در جامعه به سختی دچار دوقطبی یا چند قطبی می‌شویم.  

همانگونه که اگر به این رهنمود رهبری عمل نشود و ملتزم به آن نباشیم خیلی سریع در معرض دوقطبی شدن واقع می‌شویم. ایشان بار‌ها به این خطر اشاره کردند که دشمن درصدد دوقطبی کردن جامعه است و البته یکی از شگرد‌های دشمنان نیز استفاده از همین روش است.  

نکته‌ای که در پاسخ این سؤال لازم می‌دانم تأکید کنم این است که نظام سیاسی برای همه این موارد باید برنامه فرهنگی و تربیتی مدون و عملیاتی داشته باشد. گاهی ما در جامعه حس می‌کنیم که این تشخیص وجود دارد که فی‌المثل آن حفره‌ها و دام‌ها کجاست، اما این تشخیص زمانی می‌تواند کارا و مفید باشد که در نهایت در فضای برنامه‌ریزی واقعی و عملیاتی قرار گیرد، یعنی بتواند با مناسبات واقعی سیاسی، مدیریتی و اجتماعی ما در پیوند و رابطه قرار گیرد وگرنه اکتفا کردن به توصیه و نصیحت کاری از پیش نخواهد برد.  

به نظر می‌رسد بین اقشار مختلف، جوان‌ها بیشتر مستعد ابتلا به تفکر دوقطبی هستند، یعنی تصور صفر و صدی که هر آنچه نزد من یا ماست کاملاً منطقی، درست و روشن است و هر آنچه نزد جناح یا جریان یا فرد روبه‌روست کاملاً غیرمنطقی، نادرست و تاریک. از طرفی می‌دانیم که جامعه ما جامعه جوانی است و این جامعه در جریان کنش‌های سیاسی، اجتماعی مستعد رفتار‌هایی است که در نهایت ممکن است به آن فضای دوقطبی التهابی ختم شود. پرسش من این است که در نظام آموزشی و تبلیغی ما چه شکاف‌هایی وجود دارد که جوان‌های ما را عمدتاً اسیر جوسازی‌ها و فضای هیجانی می‌کند؟

البته ما در حکم صادر کردن نسبت به جوان‌ها باید محتاط باشیم، اما در هر حال می‌توان گفت جوان‌ها به علت دارا بودن روحیه حقیقت طلبی، ظلم ستیزی، حمایتگری از مظلوم، نشاط جوانی، آرمان‌گرایی و نیز هیجان‌هایی که متناسب سن و سال آنهاست، سری پرشور دارند. این به خاطر آن است که جوان، آینده را از آن خود می‌داند، او به عرصه‌ای آمده که در حقیقت متعلق به اوست، چون دیگرانی که سن و سالی از آن‌ها گذشته آمده و تجربه کرده‌اند و در حال خالی کردن صحنه برای نسل‌های جدید هستند. این قاعده‌ای عمومی است. از طرفی توجه کنیم که افراد مسن معمولاً و به تدریج محافظه‌کار می‌شوند و تحولات اجتماعی نیز برای آنان چندان اهمیتی ندارد، در حالی که جوانان اینگونه نیستند. از این رو جوان با حساسیت بالایی تحولات جامعه را زیرنظر دارد و پیگیری می‌کند و بیشترین آمادگی را برای پرداخت هزینه‌های گوناگون دارد.  

در همه کشور‌ها هم اینگونه است. مثال روز آن تحولاتی است که امروز در بنگلادش می‌بینیم و صحنه گردان‌های آن جوان‌های بنگلادشی‌اند.  

بله، جوان اگر احساس کند کسی مظلوم واقع شده است به حمایت از او بر می‌خیزد و روحیه مماشات در او کمتر است. از این رو کسی یا کسانی که به طرف مقابل خود نسبت ناروا و ظلم و ستم می‌دهند، معمولاً جوانان در اینگونه موارد به سرعت موضع‌گیری و جبهه آرایی می‌کنند و همین امر خود به خود زمینه دوقطبی شدن جامعه را فراهم می‌کند. البته نباید فراموش کنیم که هرچند جوانان بیشتر در معرض دوقطبی شدن یا پیروی از جریان‌های دوقطبی‌ساز در جامعه هستند، اما از سوی دیگر همین روحیه آرمانگرایی و هیجان‌های دوران جوانی ـ اگر در مسیر درست هدایت شود و با مدیریت صحیح و برنامه‌ریزی شده بتوان از آن بهره‌برداری صحیح کرد ـ خود می‌تواند ظرفیت‌های نهفته را به جای هدر رفتن در مسیر دوقطبی، در مسیر اتحاد و سازندگی به کار گیرد. از سوی دیگر جوانان با برخورداری از همین روحیه‌ها می‌توانند نافی دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌ها و تخریب‌های غیر منطقی باشند و فرصت جوانی در مسیر وحدت و یکپارچگی به کار گرفته شود.  

فکر می‌کنم حلقه واسط و مفقوده در این باره همان آموزش‌ها و تمرین‌هایی است که به تدریج باید در نظام آموزشی و عالی کشور به کار گرفته می‌شود که مثلاً چطور هم آرمانگرا و ظلم‌ستیز بود و هم این آرمانگرایی را با خردورزی و در نظر گرفتن پاره‌ای ملاحظات پیوند داد و نگاهی تلفیقی پدید آورد. به نظرم همچنان ارزش و عیار آموزش مهارت‌های زندگی در میان ما نادیده انگاشته می‌شود.  

بخش اعظم تخریب‌ها و حرکت در مسیر دوقطبی شدن می‌تواند با آموزش‌های لازم و تعلیم و تربیت درست و به موقع در مسیر صحیح و سازنده مرتفع شود، بنابراین اگر می‌خواهیم اسیر جوسازی‌ها و التهابات مربوط به دوقطبی‌سازی جامعه نشویم ناگزیر هستیم برای این موضوع اهمیت ویژه قائل باشیم و آموزش و تربیت را به جایگاه واقعی آن برگردانیم. بهترین زمان برای پروراندن این آگاهی و تربیت عملی از دوران کودکی و نوجوانی است و بدون مشارکت دو نهاد خانواده و نظام آموزش و پرورش این امر امکانپذیر نیست. هم خانواده و هم نظام آموزشی کشور باید در این باره توجیه و با ارائه برنامه‌های علمی شکاف‌های جدی ما در این زمینه مرتفع شود. به نظر می‌رسد ما در بخش آموزش و پرورش و حتی قبل از آن برای این امر برنامه‌ریزی دقیق و صحیحی داشته باشیم که در جای خودش باید به آن پرداخت.  

مسئله‌ای که اینجا وجود دارد این است اگرچه افراط در دوقطبی‌گری می‌تواند خطرناک باشد از آن سو پرهیز وسواس گونه و فرمایشی از دوقطبی‌گری هم می‌تواند به یکدست‌سازی تصنعی در فضای جامعه و سیاست منجر شود. از این زاویه می‌توان گفت یکدست‌سازی جامعه و نپذیرفتن تفاوت‌ها در ادراک، بینش و نگاه آدم‌ها به زندگی و مسائل و راهکار‌ها به همان اندازه خطرناک است که رواج تفکر دوقطبی‌گری. چطور می‌توانیم افراد را به فضای همدلی و عبور از تقابل دعوت کنیم بدون اینکه در دام یکدست‌سازی جامعه بیفتیم؟

کمک به ایجاد و توسعه فضای همدلی در جامعه سیاسی، در حالی که این فضای همدلی همراه با رقابت‌های سالم، آزاداندیشی و احساس مسئولیت اجتماعی به دور از بی‌تفاوتی باشد ـ یعنی همزمان آن دو ضلعی که شما اشاره می‌کنید دربر بگیرد ـ رسالت همه نهاد‌ها و سازمان‌های اجتماعی، سیاسی است، اما در عین حال بعضی افراد، گروه‌های سیاسی، اجتماعی و نیز سازمان‌ها در این زمینه رسالت و وظیفه اصلی و مهم‌تری را بر عهده دارند. از جمله مهم‌ترین آن‌ها خود دولتمردان، سیاستمداران و سردمداران جناح‌ها و احزاب و گرو‌ه‌های اجتماعی و مردم نهادند. شاید کنترل شخصی افراد با توجه به تنوع روحیات و پیچیدگی روانشناختی انسان‌ها و کاراکتر‌های شخصیتی آن‌ها چندان کار ساده‌ای نباشد، اما برای جبران این عوامل یا زمینه‌های دوقطبی‌ساز از مهم‌ترین امور، آگاه‌سازی آحاد جامعه از سوی نهاد‌ها و سازمان‌های مسئول است.  

در واقع شما می‌گویید می‌توان با آگاه سازی و نظارت کنترل‌های بیرونی را به سمت نظارت و کنترل‌های درونی سوق دهیم.  

بله، انجام امور زیربنایی از سوی وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها، نهاد‌ها و مراکز مربوطه از قبیل وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و فناوری، دانشگاه‌ها، حوزه‌های علمیه، سازمان صدا و سیما، صاحبان تریبون‌ها توجه و اهتمام جدی به فضای مجازی، آموزش‌های لازم در زمینه مدیریت فضای مجازی و آگاه‌سازی همه اقشار در این زمینه از مهم‌ترین عوامل پیشگیری از دوقطبی‌شدن جامعه است. این سازمان‌ها و نهاد‌ها با برنامه‌ریزی صحیح و اصولی می‌توانند در مسیر رقابت سالم به عقلانیت جامعه سیاسی کمک شایانی کنند و مانع از دوقطبی شدن جامعه شوند.  

اینکه شما درباره یکدست‌سازی سخن می‌گویید باید ببینیم چرا برخی طالب این یکدست سازی‌اند یا به عبارت دیگر چه نقضی در نظام تفکری ما وجود دارد که طالب این یکدستی هستیم. توجه کنیم یکی از عوامل مهمی که نبود آن می‌تواند زمینه را برای دوقطبی شدن جامعه فراهم سازد، پذیرش تنوع افکار و اندیشه‌ها و اختلاف نظر انسان‌ها و نیز نبود همانندی و یکپارچگی همه جانبه اندیشه‌ورزی در امور سیاسی، اجتماعی و بلکه غیر ممکن بودن آن است. البته این تنوع اندیشه‌ها که خود عوامل مختلف تربیتی، ژنتیکی، فرهنگی و ... دارد باید یکجایی به وحدت یا هماهنگی در عمل سیاسی، اجتماعی بینجامد، در غیر این صورت خواه‌ناخواه می‌توانند زمینه دوقطبی شدن و تقابل‌های مخرب و ویرانگر را برای جامعه فراهم سازند.  

راهکار مهم در این زمینه دستیابی به عقلانیت سیاسی است که در جوامع مدرن امروز روی آن بسیار تأکید می‌شود. هرچند در این زمانه نیز بر خلاف ادعای بسیاری از طرفداران تنوع اندیشه‌ها و نظرات گوناگون، ما در عمل شاهد تخریب‌های گوناگون و حتی نبرد‌های فیزیکی وحشتناک و شرم آور هستیم.  

آنچه امروزه در غزه مظلوم و البته مقتدر اتفاق می‌افتد شاهدی بر معیار‌های دوگانه سردمداران سیاست استعماری غرب در مواجهه با شعار‌های پرطمطراق آزادی اندیشه و عمل سیاسی در چارچوب‌های مدنیت مدرن و عقلانیت است. یک ملت با فجیع‌ترین روش‌ها از سوی اسرائیل و جنایتکاران رژیم اشغالگر قدس و نیز حامیان غربی او به ویژه ایالات متحده امریکا سرکوب می‌شوند. کودکان بی‌گناه با انواع سلاح‌ها به طرز رقت باری از سوی این دژخیمان کشته می‌شوند درحالی که هیچ صدایی از غربیان مدعی آزادی و حمایت از حقوق حیوانات در محکومیت این همه جنایات بر نمی‌آید و هیچ اقدام عملی حتی از سوی مجامع بین‌المللی در توقف این جنایت‌ها صورت نمی‌گیرد. این واقعیات تلخ نشانگر آن است که امروزه نه تنها در عمل جوامع به سوی عقلانیت مدنی به پیش نرفته‌اند، بلکه می‌توان گفت پسرفت و عقب‌نشینی نیز داشته‌اند.  

اما در هر حال ما بر این باوریم که جوامع سیاسی می‌توانند به آن سطح از عقلانیت دست پیدا کنند که در عین پذیرش تنوع آرا و نظرات و وجود رقابت‌های سالم در عرصه‌های گوناگون، به ورطه دوقطبی و چند قطبی نیز در نغلتند و استعداد‌ها و ظرفیت‌های آن‌ها در فضای سالم به ظهور و بروز کامل وکافی برسد. باور‌های اسلامی شیعی ما نیز در این راستا راهگشا و هدایتگر است. دستیابی به چنین جوامعی بسیار ضروری و حتمی است که در جای خود باید به طور مفصل و مستوفی به ابعاد آن پرداخت.

غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
Mohieddin
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۰۹:۳۰ - ۱۴۰۳/۰۵/۳۱
0
0
بزور نمی شود القا کرد که جامعه سیاسی ایران دو قطبی است . یک طرف نیروهای مخلص جهادی معتقد به اسلام و مکتب پاک امامان معصوم ع و طرف دیگر معجونی از دشمن و برانداز بی تفاوت و معلق . اصلاح طلب کدام است ؟
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار