موضوع گشت ارشاد را در سه بخش میتوان بررسی کرد؛ اول گشت ارشاد به عنوان ابزار و ضمانت اجرای قانون حجاب، دوم از این لحاظ که آیا گشت ارشاد فعلی کارکرد لازم را دارد یا خیر. سوم اینکه اساساً این روش –سوای ایرادات اجرایی فعلی- برای برخورد با بدحجابی به عنوان یک پدیده فرهنگی مناسب است یا خیر.
گشت ارشاد را باید به مثابه ساختاری برای ضمانت اجرای قانون فهمید و اینگونه مبنای عقلی، تاریخی، روایی و نقلی دارد. اسلام برای اجرای احکام شرعی و ضمانت تحقق احکام، ساختارسازی کرده و ایجاد این ساختارها در صدر اسلام از زمان پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) برای اجرای احکام شرعی به وفور قابلمشاهده است؛ گشت ارشاد هم ساختاری برای ضمانت اجرای قانون حجاب است. در این بحث معمولاً پرسش اصلی این است که آیا حجاب باید قانونی و الزامی باشد که برایش ساختاری مثل گشت ارشاد تعیین کردهایم؟
قانونی بودن حجاب یا همان الزامی بودن حجاب، مبنای عقلی و تاریخی دارد. حجاب یک واجب شرعی است و در روی وجوب آن انقلتی ندارد. چالشهایی هم که بعضی مطرح میکنند، ضعیف و فاقد سند است. حجاب نهتنها مورد توافق تمام مذاهب اسلامی است، بلکه نزد بسیاری از فقها و مراجع معاصر ما از جمله حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری وجوبش از ضروریات دین است. همانطور که میدانیم انکار ضروریات دین موجب خروج از دایره دین محسوب میشود.
نکته بعدی اینکه اساساً حکومت اسلامی در برابر اجرای حدود الهی، موظف و مکلف است. یعنی حکومت اسلامی برای اقامه دین و تحقق احکام شرع در جامعه تشکیل شده که این امر را یا با زمینهسازی فرهنگی و تربیتی یا با اجرای حدود و وضع قوانین و مقررات الزامی پیاده میکند. به عنوان مثال حکومت هم مضرات شرب خمر را تبیین میکند، هم برای ارتکاب به آن مجازات تعیین و اجرا مینماید. این تکلیف حکومت نسبت به تمام احکام شرع است و حاکم اسلامی حق اعمال سلیقه و انتخاب کردن میان احکام را ندارد؛ مگر اینکه ادلهای برای عدم پیگیری یک حکم خاص موجود باشد. حجاب هم یکی از همین احکام است؛ بنابراین بر حکومت اسلامی فرض است که حجاب را قانونی اعلام کرده و اجرای این قانون را پیگیری نماید.
با این مقدمات، آیا باز هم ما برای اثبات الزام حجاب نیازمند ادله و سند تاریخی مبنی بر برخورد پیامبر و حضرت علی با بدحجابی در صدر اسلام هستیم و اگر به فرض ادله تاریخی نباشد، این به استدلال ما خدشه وارد میکند؟ وقتی ادله لفظیه کافی برای صدور یک حکم موجود باشد، وجود نداشتن سند تاریخی مبنی بر مواجهه معصومین علیهم السلام با یک رفتار علنی برای فقیه و حاکم شرع تعلل یا ترمز ایجاد نمیکند. با گناه علنی باید برخورد شود (یا برخورد نرم و تربیتی یا برخورد سخت و تنبیهی) چه سند تاریخی در سیره معصومین برای آن پیدا کنیم یا نکنیم. زیرا قرار نیست تمام سیره و تاریخ امروزه در دسترس ما باشد. مگر اینکه سندی تاریخی دال بر تسامح معصوم نسبت به یک رفتار علنی وجود داشته باشد که آنگاه تازه به عنوان قرینهای در کنار سایر قرائن قرار میگیرد.
درباره خیلی از احکام دیگر هم لزوماً گزارشی از سیره نداریم، اما وجوب و الزام آن محل مناقشه نیست. ضمن اینکه اساساً بستر مداخله حاکمیت در دنیای امروز و صدر اسلام کاملاً تفاوت دارد. در جوامع سنتی مردم خودشان ضامن هنجارهای اجتماعی هستند و کجروی و تخلف از این هنجارها از سوی یک فرد غالباً با کنترل و مداخله خود مردم یعنی خانواده و طایفه مواجه میشد. البته ما شواهد تاریخی مبنی بر پیگیری مسئله پوشش و حجاب در صدر اسلام هم داریم که فرصت مجزایی برای پرداختن میطلبد، بنابراین وجود دستگاهی تحت عنوان گشت ارشاد به عنوان ضمانت اجرایی حکم شرعی لازم بوده و نماد بارز ایده حجاب قانونی در کشور است. طراحیهای رسانهای دشمن علیه گشت ارشاد هم طراحی هوشمندانهای برای مخالفت با قانون حجاب است که آن هم صرفاً بخشی از یک مأموریت فرهنگی اجتماعی محسوب میشود. این طراحی هوشمندانه هر نوع مخالفت و انتقادی به رفتارهای خرد و جزئی مجریان قانون حجاب را به نفی قانون گره زده و آن را به مثابه تأییدی برای مطالبات خود خرج میکند.
اما اگر گشت ارشاد را خارج از ساختار ضمانت قانون و به عنوان یک فعالیت فرهنگی ببینیم، بسیار نقدها و چالشها و حتی تشکیکها میشود به آن وارد کرد. چون بالاخره این سبک از مواجهه با بدحجابی، با این برساخت رسانهای که دارد از آن میشود، کارآمدی لازم را برای مواجهه با یک امر فرهنگی ندارد و مادامی که یک روایت صحیح و به نوعی اجرای هوشمندانه ضمیمه این گشت ارشاد نشود، مواجهه اینگونهای خیلی کارآمد نیست و حتی بعضاً به ضدحجاب هم تبدیل میشود.
با لحاظ این نکته باید پرسید آیا اینگونه گشت ارشاد به ضد غایت خودش تبدیل نشدهاست؟ امروز به دلیل اینکه گشت ارشاد فاقد یک روایت یا پیوست رسانهای هوشمندانه است، متأسفانه در حال تبدیل به ضد خود است. چون ما تنها روایتی که از گشت ارشاد میبینیم، روایت جریان مقابل و مخالف حجاب است. این جریان به نوعی دارد گشت ارشاد را بر ما برساخت میکند و تصویر همگی ما این است که پلیس خشن است، همیشه خشونت اعمال میکند، دخترها را میگیرد و در ون میاندازد... در حالی که واقعیت گشت ارشاد این نیست، ولی، چون روایتی ندارد، اینگونه بازنمایی میشود. اگر خود پلیس و گشت ارشاد از نحوه مواجههاش با بدحجابان و دلیل برخی برخوردهای بعضاً خشن تصویربرداری کند و خودش روایت اول را ارائه بدهد، این ذهنیت تعدیل میشود. بسیاری از این موارد خشونت که ما تصاویرش را میبینیم، یک مرحله قبل دارد که آنها را کسی نمیبیند و روایت نمیشود. مرحله قبلی معمولاً این است که آن فرد خاطی شروع میکند به توهین و دعوا و گلاویز شدن با پلیس و پلیس برای دفاع از خودش یا برای اجرای قانون، مجبور به اعمال خشونت میشود.
سؤال اساسی دیگری که مطرح میشود و به این بحث مرتبط است، این است که با مسئلهای به این سبک فرهنگی و اجتماعی آیا میشود قانونی هم برخورد کرد؟ پاسخ این است که بله. اساساً خود قانون به نوعی تأثیرات فرهنگسازی دارد. یعنی اینکه مسئله حجاب را هم میتوان با کار فرهنگی، ترویجی، تبیینی و اینها پیش برد و این تأثیرات خودش را در جای خودش دارد؛ و هم میتوان با قانون گذاری و سیاست گذاری و تنظیمگری رفتار پیگیری کرد. این قانون گذاری هم خودش در فرهنگسازی و نهادینهشدن یک رفتار در جامعه مؤثر است، بنابراین اینگونه نیست که فکر کنیم تزاحمی میان قانون و فرهنگ وجود دارد. قانون و فرهنگ میتواند تعامل و تناسبی هم با یکدیگر داشته باشد؛ بسته به اینکه قانون چقدر ملاحظات فرهنگی آن مقوله را رعایت کرده یا نکردهباشد، چه در مرحله ایجاد و چه در مرحله اجرا.
در آخر باید به این پرداخت که اگر معتقدیم گشت ارشاد ضمانت اجرایی قانون است، ولی به ضدغایت خود تبدیل شدهاست، جایگزین مطلوب گشت ارشاد فعلی چیست؟ به نظرم هر چقدر ضمانت اجرای قانون در اختیار مردم قرار بگیرد و نهادهای مردمی و فعالان مردمی و آحاد مردم، امر تذکر و مواجهه با بدحجابی را دست بگیرند، مثمرثمرتر خواهدبود.
پژوهشگر حوزه حجاب