محمدجواد ظریف چهارشنبه هفته گذشته در هفتمین نشست گفتوشنود پیرامون «نظم جهانی و سیاست خارجی ایران» با موضوع «ایران پسابرجام و آینده نظم جهانی» در مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) در اظهاراتی قابل تأمل توانمندی دفاعی و مشخصاً «موشک» را در دوگانهای مغالطهآمیز و صدالبته خطرناک در مقابل «مردم» گذاشته و گفته است: «همیشه گفتم موشک بسیار مهم است، اما مردم مهمترهستند!»
این دوگانه مخدوش، گام دوم همان رویکردی است که در خرداد ۹۲ «چرخ زندگی مردم» را مقابل «چرخ سانتریفیوژ» قرار داد و اینگونه به ملت القا کرد که اگر اوضاعشان بهسامان نیست و چرخ زندگیشان آنگونه که باید نمیچرخد، گناه سانتریفیوژهاست که بهسان چوبی لای چرخ زندگی ملت، معیشتشان را سخت و روزگار را بر ایشان تلخ کرده است. لاجرم باید سانتریفیوژها را به نحوی «تدبیر» کرد تا چرخ زندگی مردم بچرخد. رویکردی که ماحصلش برجام نافرجامی شد که در همان ابتدای راه و در روزگار پادشاهیاش هم به تعبیر رهبر معظم انقلاب «خسارت محض» بود، چه برسد به امروز که به لطف شاهکار «مکانیسم ماشه» چیزی جز عبرت از آن باقی نمانده است و بهرغم آنکه «چرخ سانتریفیوژها» را از کار انداخت، در چرخاندن «چرخ زندگی مردم» بهغایت ناکام ماند.
این جریان سیاسی، اما هر بار به مدد سفسطههای کلامی با ساختن دوگانههایی جعلی مقولههایی را مقابل هم قرار میدهد که نه متعارض، بلکه لازمه و مقوم یکدیگرند؛ مؤلفههای قدرت کشور را که اتفاقاً دشمنان همواره درصدد حذف آنها بوده و البته تلاشهایشان به لطف الهی تاکنون بینتیجه مانده است، ولی متأسفانه گویی این جریان سیاسی در پی آن است که هر آنچه را دشمن بهرغم به کارگیری همه ظرفیتهای سیاسی و اقتصادی و حتی نظامیاش از دست یازیدن به آن ناکام بوده، با دوگانهسازیهای مخدوش و مغالطهآمیز از کشور گرفته و به او تقدیم نماید!
اگر پس از آن رؤیافروشی کذایی مماشات در موضوع هستهای تنها و تنها به اندازه یک درصد توجیه داشت تا درنتیجه آن بیاعتباری این رویکرد و نیز بدعهدی طرفهای مقابل برای ملت اثبات شود، امروز، اما کمترین مسامحهای در خصوص مؤلفههای امنیتساز از جانب هیچ فرد و مقام و نهادی به نحو مطلق پذیرفتنی نیست و خیلی جدی باید نسبت به هر فرد و جریانی که چنین سودایی در سر داشته باشد، شک کرد!
این دوگانه همان اندازه غلط و مضحک است که دوگانه «آب و غذا مهم است، اما مردم مهمتر!» چه بسا این مورد اخیر - دوگانه آب و غذا و مردم- حتی معنادارتر نیز به حساب آید؛ چه اینکه مردم ترجیح میدهند آب و غذا نداشته باشند، اما امنیتشان تأمین باشد و دائم دلنگران این نباشند که اگر شب خوابیدند، آیا صبح چشم میگشایند و عزیزانشان را در کنارشان میبینند، یا خدای ناکرده نه! آنچه امروز در غزه در جریان است گواه روشن آن است که توانایی دفاعی تا چه اندازه حیاتی و فقدان آن چقدر فاجعهآفرین و مصیبتزاست.
جواد ظریف این بار بازی خطرناکی آغاز کرده و به تخطئه چیزی روی آورده که به تعبیر رهبر انقلاب در حکم «مسائل ناموسی کشور» به شمار میآید و نظام و ملت بر سر آن با احدی تعارف ندارند.
ناگفته نماند که چند سال پیش هم تلاش مشابهی از سوی مرحوم هاشمی برای خدشه در ضرورت توان موشکی شکل گرفت، اما با واکنش قاطع مقام معظم رهبری مواجه شد؛ معظمله در رد گزاره نامعتبری که دنیای فردا را دنیای «گفتمان» دانسته و بهزعم خویش خواسته بود راهبرد نظام در تقویت بنیه دفاعی را به چالش بگیرد، فرمودند: «این مطالب اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد خیانت است!»
و به راستی که فقط یک خائن میتواند در دنیای امروز که قانون جنگل بر آن حاکم و استیلای منطق قدرت در آن اثبات شده و رؤیاپردازیهای فانتزی مبتنی بر وثاقت قوانین و حقوق بینالملل به شدت به بنبست رسیدهاند، از مؤلفههای امنیتساز کشور اعتبارزدایی کرده، در ضرورت آنها تردید ایجاد کند. بهویژه در شرایطی که کشور در معرض تهدید وجودی قرار دارد و هنوز آنقدر از روزهای جنگ که بمبافکنها و موشکهای دشمن در کشور جولان میداد دور نشدهایم که عدهای بخواهند با سوءاستفاده از فراموشکاری ملت از در تخطئه ابزارهای حفظ بقای کشور و مردم درآیند! روزهایی که اگر نبودند موشکها، هیچ معلوم نبود چه بر سر ملت میآمد و جنگ تا کجا به طول میانجامید.
برخلاف ادعای جواد ظریف آنچه جنگ ۱۲ روزه را پایان داد، یا به عبارت دیگر دشمن را ناگزیر از مطالبه آتشبس کرد، نه گفتوگو و دیپلماسی که توان موشکی ما بود که قدرت خود را به رخ دشمن کشید و او را از توهمات مالیخولیاییاش بیرون آورد و ناچار به طرح درخواست پایان جنگ کرد! والا دیپلماسی اگر هنر داشت در میانه مذاکرات با حمله نظامی اینگونه بیاعتبار نشده و جایگاهش به سخره گرفته نمیشد.
چه توجیهی برای شکل دادن به این دوگانه مخدوش هست وقتی در روزهایی نهچندان دور این حقیقت به اثبات رسید که «موشک»، نه در مقابل «مردم» که اتفاقا مدافع و حافظ مردم در برابر تجاوز جنایتکارانی بود که دو سال است بیپروایانه و بیهیچ مانع و رادعی به نسلکشی مشغول و از هیچ جنایتی فروگذار نکردهاند؟
چه توجیهی برای اهم و مهم کردن مولفههایی است که یکی اساسا برای صیانت از دیگری به وجود آمده و به این ترتیب هرگونه تلاشی برای معنازدایی از این رابطه و وارونهنمایی آن، آیا جز خیانت است؟
در شرایطی که دشمن متجاوز به این آب و خاک از فرصت توقف جنگ به منظور تقویت و ارتقای توان نظامی خود بهره میگیرد و تمامی اخبار حکایت از تجهیز رژیم نحس توسط دوستان امریکایی و اروپاییاش دارد، هرگونه ابهامآفرینی درخصوص توان دفاعی آیا جز در راستای همراهی با دشمن و بیدفاع کردن کشور برای تهاجم احتمالی آینده دشمن معنای دیگری دارد؟
در مقطعی که به اذعان همه تحلیلگران سطح تخاصم بین جمهوری اسلامی و دشمنانش به درگیری وجودی رسیده و شرایط به نحوی است که اگر موشکی در میان نباشد، سرنوشتی، چون سوریه و لیبی در انتظار ایران است، خدشه کردن در کم و کیف توان دفاعی جز خیانت و تکمیل پازل دشمن چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟ در حالی که محدودسازی توان موشکی جزء شروط همیشگی امریکائیها و اروپاییها بوده تا به تعبیر آنها امنیت اسرائیل به این شیوه تأمین و تضمین شود، طرح بحثی که نتیجهاش دقیقاً معطوف به تحدید توان موشکی است، چه معنایی جز تلاش برای پیگیری مطالبات دشمن دارد؟ آیا این جز خیانت است؟