گفت‌و‌گوی «جوان» با خانواده شهید ماشاءالله مهدی‌زاده پاکبانی که در حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان به شهادت رسید
بچه‌ها خیلی مراعات من را می‌کنند و در حضور من اشک نمی‌ریزند و بی‌تابی نمی‌کنند. گاهی صدای گریه‌های نیمه شب‌شان را می‌شنوم. گاهی از صدای گریه پسرم علی، از خواب بیدار می‌شوم و از خدا و شهدا برایشان آرامش و صبر می‌خواهم. من می‌دانم خداوند شهادت را در تقدیر او رقم زده بود. چه در میانه میدان‌جهاد و چه در حال خدمت در گلزار شهدای کرمان. او آنقدر خوب بود که خداوند شهادت را که آرزویش بود، در همین کوچه پس کوچه‌های شهر به او هدیه کرد
گفت‌وگوی «جوان» با مادر شهید یاسین تشت‌زر از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان 
یاسین به من گفت مادربزرگ شما به راهت ادامه بده تا من بروم دو لیوان شربت بگیرم و بیایم. گفتم باشد. او رفت و دو لیوان شربت گرفت. همانطور که پشت سر من می‌آمد صدای انفجاری وحشتناک به گوش رسید. برگشتم و دیدم همه فضا پر از دود شده است. یاسین دو لیوان شربت در دست داشت، شوکه شده بودم، با یک حال عجیبی گفتم مادربزرگ به فدایت چیزی شده؟ گفت مادر نمی‌دانم سرم یک جوری است! همین را گفت و روی پای من افتاد. هر طور بود او را کنار خیابان کشیدم. از بینی‌اش خون می‌آمد و سرش غرق خون بود
گفت‌وگوی «جوان» با پدر علیرضا سعادت ماهانی از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان
۴۵ روز پیش از شهادتش مغازه باتری‌سازی و تنظیم موتوری اجاره کرده و کلی وسیله برای مغازه‌اش خریده بود. خیلی دوست داشت مغازه باتری‌سازی و تنظیم موتوری که راه انداخته بود رونق بگیرد. می‌خواست روی پای خودش بایستد و کمک خرج خانواده باشد
گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهیده مکرمه حسینی امدادگری که در حادثه تروریستی کرمان به شهادت رسید
قبل از شهادت مكرمه، مادرم خواب ديده بود كه پيكر شهيد محسن حججي را به خانه ما آورده‌اند، مادر تعبير اين خواب را از امام جمعه شهر پرسيد او در پاسخ مادر گفته بود كه به زودي شهيدي را به خانه شما مي‌آورند. بله! آن شهيد كسي نبود جز خواهرم
گفت‌وگوی «جوان» با مادر شهیده فاطمه سعید از شهدای حادثه تروریستی کرمان
من فکر می‌کردم فاطمه هم مجروح شده باشد. همه بخش‌های بیمارستان را گشتم، نهایتاً او را در پزشکی قانونی پیدا کردم، در حالی که ترکش به پیشانی، پهلوی راست و رانش اصابت کرده بود. پا‌های فاطمه از مچ شکسته بود. ما بعد از تشییع پیکر دخترم فاطمه را در گلزار شهدای راین دفن کردیم.
گفت‌وگوی «جوان» با خواهر  شهید حادثه تروریستی کرمان شهیده اشرف دادی دهنوی
من و پسرش بین شهدا را می‌گشتیم. آن یکی کنار دیوار شاید او باشد، خودم را به کنارش می‌رساندم، پارچه رویش را کنار می‌زدم، اما خواهرم نبود. دوان دوان خودم را کنار شهید دیگر می‌رساندم. روی او را باز می‌کردم، خواهرم نبود. نمی‌خواستم وقتی پارچه‌ها را کنار می‌زنم، چهره خونین خواهر را ببینم. خدا خدا می‌کردم که او شهید نشده باشد. ششمین یا هفتمین بود، پارچه را که کنار زدم آباجی اشرف را دیدم
گفت‌وگوی «جوان» با خانواده شهیدان مریم قوچانی و فاطمه دهقانی از شهدای حادثه تروریستی کرمان
دامادمان از کنار بستر خواهرم با ما تماس گرفت و گفت امروز اولین روز خادمی فاطمه در حرم امام رضاست. ان‌شاءالله فاطمه خوب می‌شود و لباس خادمی را به تن می‌کند. اگر امکان دارد کسی را به جای فاطمه برای تحویل گرفتن شیفت خادمی‌اش به حرم بفرستید تا به جای فاطمه خدمت کند. هماهنگ کردیم و یک نفر به جای فاطمه سر پست رفت. فاطمه در حین خدمت نیابتی‌اش به شهادت رسید
گفت‌و‌گوی «جوان» با برادرشهیده سمانه رجائی‌نژاد از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان 
رفتم سمت پیکرش. روی او را باز کردم و خواهرم سمانه را دیدم که در خون خودش غلطیده بود. خواهرم را دیدم که با شهادت به دیدار خدا رفت. همان شهادتی که همیشه با حسرت از آن یاد می‌کرد و ما با شوخی از کنارش می‌گذشتیم. من به پیکر خواهرشهیدم سلام کردم، اما او برای اولین بار جواب من را نداد.
گفت‌وگوی «جوان» با محمد درستکار همسر شهیده طاهره درستکار که در حادثه تروریستی کرمان به شهادت رسید
طاهره خانم از روز تشییع جنازه حاج قاسم تا لحظه شهادتش در همه مراسم‌های حاج قاسم شرکت کرد. او به مراسم‌های بیت‌الزهرا (س) هم می‌رفت. من هم تا جایی که کارم اجازه می‌داد، همراهی‌اش می‌کردم. 
گفت‌و‌گوی «جوان» با همسر شهید طریق‌القدس سیدعباس صالحی روزبهانی که در حمله تروریستی به بخش کنسولی سفارت ایران در سوریه به شهادت رسید
فاطمه برهانی به سیدعباس صالحی «بله» گفت تا یک عمر همراهش شود، اما کسی نمی‌دانست همه عمر زندگی‌شان به سه سال هم قد نخواهد داد. آن روز فاطمه برهانی همراه و همسنگر پاسداری شد که قرار بود سرباز حضرت‌زینب (س) بشود و زمینه‌ساز ظهور. هرچند برایش سخت بود، اما او سیدعباس را راهی کرد تا بهشت.
۳